من واقفی مذهب بودم که به حج رفتم چون به مکه رسیدم، شکی در دلم درباره مذهبم) ایجاد شد. خود را به ملتزم دیوار مقابل در خانه کعبه که مستحب است سینه و شکم را به آنجا چسبانند و دعا کنند چسبانیدم و گفتم بارخدایا تو خواست و اراده مرا میدانی مرا به بهترین دینها هدایت کن پس در دلم افتاد که خدمت حضرت رضا بروم به مدینه آمدم و در خانه حضرت ایستادم و به غلامش گفتم به آقایت بگو مردی از اهل عراق بر در خانه است.
آن گاه صدای حضرت را شنیدم که می فرمود: بفرما ای عبدالله بن مغیره بفرما ای عبدالله بن مغیره چون مرا دید فرمود خدا دعایت را اجابت کرد و به دین خویش هدایتت فرمود من عرض کردم گواهی می دهم که حجت خدا و امین او بر خلقش تویی .