رئيس مذهب واقفیه بود. آن روزها خیلی ها میگفتند امام کاظم به آخرین امام بوده رو کرد به طرف علی بن موسی : «تو امامی؟ »
- بله.
- خدا را شاهد میگیرم که تو امام نیستی
سر امام پایین بود سر برداشت و گفت: «از کجا می دانی امام نیستم؟ »
گفت: «امام صادق میگفتند امام بی فرزند نیست. تو با این سن هنوز فرزندی نداری .»
امام دوباره سرش را پایین انداخت این بار بیشتر از دفعه قبل. دوباره سرش را آورد بالا :«خدا به همین زودی ها محمد را به من می دهد. »
یک سالی گذشت موقع طواف امام را دید شنیده بود محمد به دنیا آمده امام سلامش کردند گفتند: «انگار حیرانی؟ »
سرش را انداخت پایین . (بحار ألانــــوار ط بیــــروت، ج50 ص15)