پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی ابن موسی الرضا جلد دو  ( صص 481-479 ) شماره‌ی 6894

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > اعتراض ديگران به قبول ولايتعهدی و جواب امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

بعضی از شیعیانی که از امام برای قبول جانشینی بعد از مأمون عباسی در بخش پانزدهم امام رضا و ولایت عهدی که انتقاد کردند به شرح زیر میباشند: 1. محمد بن عرفه:محمد بن عرفه به نزد امام آمد و از او سؤال کرد: ای فرزند پیامبر خدا چه چیز باعث شد که ولایت عهدی را پذیرفتی؟ امام پاسخ داد: همان چیزی که جدم امیرالمؤمنین را وادار کرد شورای شش نفره را قبول کند

متن

کسانی که از امام انتقاد کردند

بعضی از شیعیانی که از امام برای قبول جانشینی بعد از مأمون عباسی در بخش پانزدهم امام رضا و ولایت عهدی که انتقاد کردند به شرح زیر میباشند:

1. محمد بن عرفه:

محمد بن عرفه به نزد امام آمد و از او سؤال کرد: ای فرزند پیامبر خدا چه چیز باعث شد که ولایت عهدی را پذیرفتی؟ 

امام پاسخ داد: همان چیزی که جدم امیرالمؤمنین را وادار کرد شورای شش نفره را قبول کند.(۱.وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۴۸)

امام علی امیر المؤمنين عليه السلام مجبور شد در شورایی که عمر بن خطاب به منظور انتخاب خلیفه بعد از خود ترتیب داده بود شرکت کند. امام تأسف و حزنش را برای شرکت در اعضای شورا اعلام کرد و گفت: ای وای با این شورا چه باید بکنم؟ چه شکی درباره من بود در مقایسه با اول آنها که من حالا با این نظایر مقارن شده ام؟

امام رضا علیه السلام نیز مجبور بود ولیعهدی را بپذیرد درست مانند جدش که مجبور بود شورا را بپذیرد.

۲. یک مرد:

مردی از امام رضا علیه السلام انتقاد کرد برای پذیرش ولایت عهدی و به او گفت: خدا تو را اصلاح کند چگونه جانشین مأمون شدی؟

پس او علیه السلام فرمود کدام یک برترند، نبی یا وصی؟

آن مرد گفت: بنی.

امام پرسید کدام برترند، مسلمان یا مشرک؟ 

آن مرد گفت: مسلمان.

امام فرمود: عزیز مصر مشرک بود و یوسف پیامبر بود، و مأمون مسلمان است و من وصی هستم و یوسف از عزیز درخواست کرد که او را والی کند هنگامی که گفت: «مرا برای خزانه داری مملکت انتخاب کن، یقیناً من در این کار خبره هستم. اما مأمون مرا مجبور کرد که ولیعهد او باشم.(همان مأخذ، ص ۱۴۶.)

ریان بن صلت:

ریان بن صلت بر امام رضا علیه السلام وارد شد و به او گفت: ای پسر رسول خدا مردم میگویند تو با اینکه اظهار زهد در دنیا میکنی ولایت عهدی

را قبول کردی؟

امام پاسخ داد خدا گواه است که من از این کار متنفر بودم، پس وقتی مخیر شدم بین قبول آن و بین کشته شدن قبول را بر قتل برگزیدم وای بر آنها يقيناً یوسف یک پیامبر بود وقتی به او فشار آوردند که خزاین عزیز مصر را به عهده بگیرد به عزیز مصر گفت: مرا بر خزاین مملکت قرار بده که من حافظ و دانا هستم. همین طور ضرورت مرا به پذیرش ولایت عهدی و اداشت با اینکه من اکراه داشتم مجبور شدم و در شرف هلاکت بودم. و من آن را قبول کردم و داخل شدم در آن دخولی که میخواهم خارج شوم. پس به خدا شکوه میکنم و از او کمک میخواهم.(همان مأخذ، ص ۱۴۷)

امام کراهت و بغض شدید خود را نسبت به این منصب اعلام کرد، اما او مجبور به قبول آن بود.

یک خارجی:

یک خارجی غضبناک به سوی امام آمد و از او پرسید: به من بگو از داخل شدنت بر این طاغی که چگونه بر او وارد شدی و حال آنکه آنها نزد تو کافرند و تو فرزند رسول خدا هستی چه چیز باعث این کار شد؟ 

پس او علیه السلام فرمود: آیا اینها نزد تو کافرترند یا عزیز مصر و اهل مملکت او؟ آیا آنها بر حالی نبودند که گمان میکنید اینها موحدند؟ و آنها خدا را یکی نمیدانستند و او را نمیشناختند و یوسف بن یعقوب، پیامبر و فرزند پیامبر بود و از عزیز که کافر بود درخواست کرد مرا خزانه دار مملکت کن که من بر این کار حافظ و دانا هستم و در مجلس فرعونیان می نشست. و من مردی از فرزندان رسول خدا هستم مرا به این کار مجبور کردند. آن چیزی که من آن را انکار میکردم و تو حالا مرا برای آن می رنجانی؟

خارجی گفت: من گواهی میدهم که تو فرزند رسول خدا هستی و تو صادقی.(۱. همان مأخذ، صص ۱۴۹ - ۱۵۰)

امام علیه السلام از طریق بحث با آنهایی که او را می آزردند نشان داد که در پذیرش ولیعهدی مجبور بوده است به این دلیل که او را بین کشته شدن و پذیرش ولایت عهدی مخیر کردند بنابراین او ولایت عهدی را برای نجات جان خویش از هلاکت قبول کرد هلاکتی که هیچ سودی برای اسلام در بر نداشت.

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی