زندگانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام-بانضمام کرامات و معجزات و فضائل و فاجعه ی عاشورای رضوی  ( 8-20 ) شماره‌ی 6768

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > برادران > تعداد و اسامی برادران امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

نسب سید مرتضی و سید رضی که دو تن از مفاخر علماء شيعه بشمار می روند بدین بزرگوار منتهی میشود برخی از مورخین مانند صاحب عمدة دو ابراهیم نوشته اند: ابراهیم اکبر و ابراهیم اصغر و جد سید مرتضی و سید رضی همان ابراهیم اصغر است...

متن

ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام :

او را مرتضی لقب داده بودند شیخ مفید در کتاب ارشاد و طبرسی در اعلام الوری او را ستوده و به عنوان سختی و شجاع و کریم از آن بزرگوار یاد نموده اند، در عهد مأمون عباسی امیر و والی یمن گردید اما نه به فرمان خلیفه عباسی بلکه او را پسر عمش محمد بن زيد بن على بن الحسین علیه السلام در آن سامان حکومت داده بود.

نسب سید مرتضی و سید رضی که دو تن از مفاخر علماء شيعه بشمار می روند بدین بزرگوار منتهی میشود برخی از مورخین مانند صاحب عمدة دو ابراهیم نوشته اند: ابراهیم اکبر و ابراهیم اصغر و جد سید مرتضی و سید رضی همان ابراهیم اصغر است که در بقعه حسینی در طرف پشت مدفون و قبرش مشهور و معروف است و اما ابراهیم اکبر همانیست که در یمن بر مأمون خروج کرد و چون مردم یمن دعوت او را نپذیرفتند فرمان قتل عام داد و بدین مناسبت به ابراهیم جرار معروف گشت با در نظر گرفتن اینکه جرار معنی سفاک را نمی دهد، این در لغت به معنی خود کشنده از کشیدن است نه کشنده از کشتن، احتمال میرود آنکس که به باطل ابراهیم بن امام را جرار لقب داده گمان نموده که عقرب جرار عقرب قاتل است و نمی دانسته که چون عقربهای بزرگ دم خود را هنگام راه رفتن بر زمین میکشند جرار لقب یافته اند. به هر جهت ما برای آن بزرگوار شأنی ثابت می یابیم و آیا قبر مبارکش در شیراز محله لب آب است که محمد زکی خان نوری وزیر در سال ۱۲۴۰ بنا کرده و معروف است یا اینکه در کنار قبر پدر بزرگوارش موسی بن جعفر علیهما السلام مدفون گردیده است والله اعلم بالصواب.

احمد بن موسى علیه السلام معروف به شاه چراغ :

قبر مطهرش در داخل شهر شیراز از چگونگی نشو و نمایش اطلاعی در دست نیست ولی به اتفاق کلیه مورخین و تمامی محدثین، وی دارای فضائل و کرامات بسیاری است که در خور مقام ولایت و امامت بوده است. مادر وی از بانوان محترمه و مجلله و مورد عنایت خاص هفتمین امام علیه السلام بوده بانوئی بود که در زهد و تقوی و عبادت فرید و یگانه آن عصر بشمار می رفت، بدیهی است که امام کاظم علیه السلام به او اطمینان و اعتماد داشت هنگامی که امام علیه السلام به دستور هارون الرشید به بغداد جلب شد چون می دانست آخرین سفر اوست و دیگر به مدینه باز نخواهد گشت، از میان همه بانوان، ام احمد مادر شاه چراغ را انتخاب کرد و دایع امامت را که عبارت بود از اشیاء موروثی بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله به او سپرد و فرمود: هرگاه یکی از فرزندان من براي اولين مرتبه یعنی قبل از همه کس آنها را مطالبه کرد بدان که او جانشین من خواهد بود و اشیاء را به او بده. این مطلب گذشته از اینکه فضایل بی شمار ام احمد را اثبات میکند فرزندش یعنی حضرت احمد شاهچراغ را نیز متقی و متعبد و متهجد جلوه میدهد چون مسلم است که اگر فرزندی در دامان پر مهر مادری همچون ام احمد و زیر سایه پدری مثل موسی بن جعفر علیهما السلام پرورش یابد و رشد و نموش در خاندان عصمت و طهارت باشد بویژه چنانکه شیخ مفید در کتاب ارشاد می نگارد :

پدر بزرگوارش به او علاقه ای خاص داشت و او را مقدم میداشت قطعه زمینی به نام یسیره به او بخشیده بود اسماعیل برادر امجدش نقل نموده روزی با پدرم و برادرم احمد به بعضی از املاک اختصاصی رفته بودیم احمد برادرم با بیست نفر از خدمتگزاران پدرم بود، اگر برادرم می ایستاد آنها ایستاده بودند و اگر مینشست با او می نشستند، علاوه بر این پدرم پیوسته نگاهش به او بود و پاس او را میداشت، آنی از او غافل نبود، ما مراجعت نکردیم از آن مکان تا آنکه احمد برادرم برگشت و بیابان را پیمود در میان ما فما انقلبنا حتى تشیخ احمد بن موسى بيننا لب الانساب» (بحار الانوار ج ۴۸ ص ۳۰۷) و منتخب مینویسد احمد بن موسی هزار بنده آزاد فرمود و هزار جلد قرآن به خط خود تحریر نمود. شاید هم روی همین جهات و صدها فضیلت و بزرگواری دیگر انتظار می رفت احمد به مقام شامخ امامت نایل گردد، لیکن الله اعلم حيث يجعل رسالته چه اینکه هنوز خبر شهادت هفتمین امام موسی بن جعفر علیهما السلام در مدینه منتشر نشده بود که حضرت رضا علیه السلام نزد ام احمد مادر شاهچراغ آمد و اشیاء مزبور را از او درخواست نمود.

ام احمد گفت: آیا پدر بزرگوارت شهید شد؟ امام علیه السلام فرمود آری اکنون از دفن او فارغ شدم امانتی را که پدرم در هنگام خروج از مدینه سپرده بود به من بده و بدان جانشین و پیشوای بر حق بر تمام جن و انس پس از پدرم منم اینجا ام احمد در سوگ امام علیه السلام بی تاب شده و گریبان خود چاک زد بالاخره امانت را مسترد داشته و با آن حضرت به امامت بیعت نمود، هنگامی که خبر شهادت امام در مدینه شایع شد، مردم درب خانه ام احمد اجتماع نموده از جهت بزرگواری و زیادی عبادت و بندگی و بروز کرامات و فضایل احمد بن موسی مردم گمان کردند امام پس از موسی بن جعفر علیهما السلام اوست مردم با او بیعت کردند و در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله احمد بن موسی این بیعت را پذیرفت، سپس بر فراز منبر قرار گرفت و خطبه ای در نهایت فصاحت و بلاغت انشاء نموده، بعد چنین فرمود :

ايها الناس كما انكم جميعاً في بيعتي فاني في بيعة اخي على بن موسى الرضا واعلموا انه الامام و الخليفة من بعد ابى و هو ولی الله و الفرض على و عليكم من الله و رسوله طاعته بكل ما يأمرنا».

فرمود: مردم همچنانکه تمام شماها در بیعت من هستید من خود در بیعت برادرم على بن موسى الرضا علیهما السلام میباشم بدانید پیشوا و جانشین بعد از پدرم اوست. آری او ولی خدا است و واجب است بر من و شما از طرف خدا و رسولش از او اطاعت و فرمانبرداری کنیم به هر چه فرمان دهد. تمام مردم سخن احمد فرزند موسی بن جعفر علیهما السلام را شنیدند و پذیرفتند از مسجد خارج گردیدند در حالی که احمد بن موسیٰ پیشاپیش آنها حرکت میکرد آمدند درب خانه امامت و ولایت را کوبیدند، همه با هم با على بن موسى الرضا عليهما السلام بیعت نمودند و احمد نیز بیعت خویش را تجدید نمود، همه وقت در خدمت برادر بزرگوارش حضرت رضا علیه السلام بسر می برد. ( بحار الانوار ج ۴۸ ص ۳۰۸)

در مدت قلیلی که حضرت رضا علیه السلام در طوس قبول ولایت عهدی نمودند که شرح و تفصیل آن نگاشته خواهد شد سادات زیادی از بلاد و ممالک عربی از قبیل عراق و حجاز و یمن و به خصوص نزدیکان و برادران آن بزرگوار به عزم خراسان حرکت کردند، ولی قبل از رسیدن آنها به مقصد، در بین راه واقعه شهادت و قتل امام رضا عليه السلام اتفاق افتاد مأمون به امراء و حکامی که در مسیر سادات و فرزندان امام علیه السلام بودند فرمان داد که دسته جمعی سادات را مقتول ساخته و یا اسیر کنند. ( اینجا برای خواننده گرامی بابی گشوده میشود و این همه امامزاده که در ایران بویژه در قصبات و دهکده ها دیده میشوند علت آن روشن میگردد چه اینکه آن پاکنژادان برای اینکه امنیت و رفاهیت بیشتری بیابند و در کنار امام و پیشوای خود حضرت رضا علیه السلام پناه بگیرند، از اطراف و اکناف بسوی خراسان متوجه شدند در بین راه خبر شهادت آن حضرت به اطلاعشان رسید برخی توقف نموده برخی در مراجعت شمشیر خونین خلیفه زمان متوجه آنها شد خود را در دهکده ها و قلعه ها و کوهها و کنار رودخانه ها مختفی می نمودند بالاخره یا به دست مأموران بی رحم و بدبخت تر از مأمون شهید شدند و یا در زوایای دهکده ها و کوهها جان دادند و از دست مردم نادان و بی دین جرعه شهادت نوشیدند، لذا اکثر آنها نام و هویتشان براي ما مجهول ماند، بلکه موضع دفنشان نیز مخفی است. (بحر الانساب)) اصولاً ساداتی که به طور دسته جمعی بسوی خراسان حرکت نمودند می توان به دو دسته تقسیم نمود:

دسته اول : همراهان فاطمه معصومه علیها السلام که در عده آنها بیست و دو نفر ذکر شده اند و در حدود ساوه و قم مورد تجاوز و تعرض لشگر

مأمون واقع گردیدند.

دسته دوم : جماعتی که همراه احمد بن موسی بودند و عده آنها بنابر نقلی به دوازده هزار نفر می رسید به دستور و فرمان مأمون حاکم پارس «قتلغ خان آنها را در شیراز محاصره کرده و جنگی خونین به پا خاست تا اینکه یک نفر از سربازان قتلغ خان فریاد برآورد اگر مقصد شما حضرت رضا عليه السلام است از دنیا رفت. اینجا یاوران احمد بن موسی متزلزل شده عده ای متفرق شده و عده ای کشته گردیدند. احمد بن موسی سخت پایداری نمود و ابراز شجاعت و دلیری نمود تا اینکه با وضع مظلومانه ای آن بزرگوار به شهادت رسید.

درود فراوان پروردگار متعال و جمیع فرشتگان مقرب دربار ربوبی و انبیاء عظام و اوصیاء گرام و آباء طاهرینش به روح پاک و روان پر عظمتش باد، باز هم مادر معصوم نهم و امام هفتم بیوگرافی زندگیش را بیشتر بررسی نموده که این مقام را گنجایش تحقیق بیش از این نبود. مقداری هم در پیدایش قبر پر شکوهش بنگاریم و علت نامیده شدنش به شاهچراغ را آشکار سازیم. می گویند قبر مطهر آن امامزاده جلیل القدر مدتها از نظر پنهان بود

این ایام را میتوان بحرانی ترین دورانها نامید که بر شیعیان و دوستان اهل بیت عصمت و طهارت گذشته است البته این بحران تا زمان پیدایش دیلمیان به طول کشید دیلمیان اجازه فعالیت بیشتری به دوستان اهل البیت دادند، در همین ایام عده ای از صلحاء و عباد شیعی مذهب شیراز به جستجو پرداختند و در راه پیدا کردن مرقد مطهر احمد بن موسی که تا آن زمان به سیدالسادات ملقب بود سعی ها کردند و فعالیتها نمودند و با اینکه از طرف دربار سلطنتی آن روز به آنها کمک میشد و در این راه مقدس به اندازه کافی و مکفی تقویت می شدند، متأسفانه هر چه بیشتر جستجو می کردند کمتر نتیجه می گرفتند در این گیرودار پیره زن صالحه و سالخورده ای نزد عضدالدوله دیلمی سلطان فارس آمد و گفت در نزدیک خانه من تپه ای است که نیمه شبها چراغی در آن روشن می شود و نورش بسوی عالم بالا میرود و تا صبح چنین است گاهگاهی که برای کشف حقیقت آن می روم اثری از نور نمی بینم و باز می گردم مجدداً نور را همچون مشعل فروزانی روشن می یابم وزراء و اطرافیان این مطلب را از پیره زن حمل بر توقعات مادی نمودند و حتی گفتند که پیره زن می خواهد به این وسیله استفاده مادی کند یکی دو مرتبه پیره زن آمد و رفت ولی به گفته اش ترتیب اثر ندادند یک شب عضدالدوله به کلبه محقر پیره زن آمد و برای کشف واقعیت آن نور از سرشب آنجا ایستاد تا اینکه کم کم به خواب رفت و در اثناء خواب پیره زن به محض مشاهده تابش و تلألؤ نور دوید و بر بالین شاه آمد سه مرتبه فریاد زد شاه - چراغ یعنی ای شاه چراغ روشن شده، عضدالدوله بیدار گشته نور را به چشم خود مشاهده نمود. به طرف آن نور رفت ولی به محض رسیدن به محل نور خاموش شده بود تا صبح این کار را تکرار کرد و چون چیزی دستگیرش نشد مجدداً به کاخ سلطنتی بازگشت. شیخ عفیف الدین که یکی از عباد و زهاد بود، آن شب خواب دیده بود که به زیارت احمد بن موسی مشرف میشود چون صبح شد خواب خود را برای شاه نقل کرد به اتفاق به محل مزبور رفتند غاری در آنجا بود و قبری در کنار قبر، یعنی کنار جسد یک لوح و یک انگشتر یافتند معلوم شد که جسد متعلق به احمد بن موسی است جسد را با احترام و تجلیل هرچه تمامتر به خاک سپردند و تعطیل عمومی اعلام شد به دنبال تعطیلی جشن مفصلی گرفتند و تا سه روز نقاره سلطنتی را می نواختند انگشتر مدتی در خزانه عضد الدوله بود ولی پس از مدتی مفقود شد که سخت موجب ناراحتی فوق العاده عضدالدوله گردید، مجدداً شیخ عفیف الدین در خواب دید که از طرف احمد بن موسیٰ تاجی از مو» به عضدالدوله اهداء می شود و آن تاج به وسیله شیخ عفیف الدین در غار پیدا شد. ( نامه آستان قدس و بحر الانساب.) بعضی از مورخین پیدایش قبر مطهر را نسبت به مقرب الدین وزیر اتابک ابی بکر بن سعد بن زنگی داده و قبه ای را او بنا نموده که منهدم گردیده است تا اینکه ملکه تاشی خاتون مادر سلطان ابن اسحاق او را تجدید نموده و مدرسه ای نیز بنا نموده است تقریباً در سال ۵۷۰ هجری و در سنه ۱۲۴۳ فتحعلی شاه قاجار ضریحی مشبک از نقره خالص بر آن قبر منور نهاد و قرآن معروف را پیدا کرد که نصف قرآن به خط کوفی بسیار زیبا بر ورقی از پوست آهو نوشته شده و نصف دیگرش در موزه آستان قدس رضوی موجود است و در آخر آن نوشته شده کتبه علی بن ابو طالب لذا معتقدند این قرآن خط علی بن ابی طالب علیه السلام است .(بحار ج ۴۸ اهل ادب میدانند کلمه اب بعد از این مجرور است به اضافه و در این عبارت مرفوع آورده شده احتمال دارد به قاعده آنکه اگر اب و این علم شدند در حکم اعلام شخصیه اند چنانکه ابو البقاء در کلیات فرموده است از چیزهایی که در مجرای مثل است و قابل تغییر نیست. علی بن ابو طالب است که در حال نصب و جر هم به رفع خوانده شده چه اینکه شهرت گرفته در این جهت و همچنین است معاوية بن ابو سفیان و ابواسیه و احتمال دارد مراد از علی بن ابو طالب علی بن ابو طالب مغربی باشد. که معروف به زیبائی خط بوده و عبارت را اشتباه نوشته و قویاً احتمال دارد در قرائت عبارت اشتباه شده باشد چون در خط کوفی و او هرگاه در آخر واقع شود شبیه به نون نوشته می شود، والله اعلم بالصواب و لا مجال لنا تحقيق ذلك اكثر منه مع انها لا فائدة مهمة في تحقيقه.)

قاسم بن موسى عليه السلام : یکی دیگر از فرزندان امام هفتم که علاقه شدیدی پدر بزرگوارش به او داشت تا آنجا که او را داخل در وصیتش نموده، خبری است در کتاب کافی ثقة الاسلام کلینی از یزید بن سلیط از موسی بن جعفر در راه مکه فرمود: ای ابا عمارة خبر دهم ترا از هنگامی که از منزلم خارج شدم وصی خود قرار دادم فرزندم علی بن موسی الرضا را و در ظاهر حال بقیه فرزندانم را شریک او قرار دادم اما در باطن وصیت با او بود فقط چه اینکه اگر این امر به خواست و اراده من بود، من قاسم را از میان فرزندانم اختیار میکردم به جهت علاقه و محبتی که نسبت به او دارم و لیکن امامت بستگی به تعیین الهی دارد که قرار می دهد در هر کس که بخواهد این خبر را به من رسول خدا صلى الله عليه و آله و جدم علی علیه السلام گزارش نمودند و به من نمایاندند کسانی را که فرزندم هستند همچنین است در بقیه پیشوایان وصیت نمیکند امامی مگر اینکه از طرف رسول خدا و على مرتضی فرمان یابد با رسول خدا بود انگشتر و شمشیر و عصا و کتاب و عمامه ای گفتم اینها چیست؟ فرمود: عمامه نشانه سلطنت خدائی است و شمشیر عزت پروردگار متعال و کتاب نور خداوندگار و عصا نیز نشانه قدرت و توانائی و انگشتر تمام این امور را در بر دارد. سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: امر امامت بسوی غیر تو منتقل گردید، گفتم بسوی کدامیک از فرزندانم؟ فرمود من مشاهده نکردم در میان پیشوایان و ائمه همانند تو که اینقدر جزع و فزع کند در انتقال امامت از او بغیر یعنی این همه علاقه به امامت داشته باشد که در فراقش جزع کند باری اگر امامت به محبت بود اسماعیل برادرت از تو مقدم بود چه اینکه پدرت امام ششم اسماعیل را از تو بیشتر دوست می داشت ولی امامت از طرف خدا است . (خواننده محترم باید توجه داشته باشد ضمن اینکه ما حالات برادران حضرت رضا (ع) را می نگاریم دلائل و نصوص بر امامت حضرت رضا (ع) و امتیاز آن بزرگوار از سایر برادرانش را بازگو می نمائیم چنانکه در همین روایت این معنی آشکار شده و معلوم میشود امام بعد از موسی بن جعفر اوست.)

هنگامی که یکی از فرزندان موسی بن جعفر در حال احتضار قرار داشت امام علیه السلام به بالین او آمد و به قاسم فرمود: برای برادرت سوره والصافات را قرائت کن زمانی که به آیه «أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنَا» رسید، برادرش جان سپرد. این هم فضیلتی دیگر که در میان فرزندان موسی بن جعفر او برگزیده شد و مشمول عنایات خاص امام علیه السلام قرار گرفت قبر مطهرش در هشت فرسنگی «حلة» قرار دارد و تربت شریفش مطاف و زیارتگاه خاصه و عامه است تا آنجا که سید بن طاووس زیارت آن بزرگوار را قرین زیارت عباس بن على قمر بنی هاشم قرار داده و فرقی در بین نگذارده است لذا علماء و اخیار را به زیارت این امامزاده عنایتی خاص است.

محمد بن موسی :

او با شاهچراغ احمد بن موسی از یک مادرند، دارای فضل و صلاح بود پیوسته با وضوء و طهارت بسر میبرد بیشتر شب را به عبادت می گذرانید هاشمیه کنیز رقیه دختر موسی بن جعفر میگفت هیچگاه من محمد را ندیدم مگر اینکه این آیه از آیات قرآن را بخاطر آوردم « كانوا قليلاً من الليل ما يهجعون» و از کثرت عبادت او را محمد عابد مینامیدند، او همانند برادر ارجمندش شاهچراغ بود از اجرت کتابت قرآن هزار بنده آزاد نمود، او در ايام خلفاء جور و بنی عباس بسوی شیراز آمد و در مکانی مخفی شده و بالاخره در شیراز از دنیا رفت و مرقد مطهرش تا زمان اتابک بن سعد زنگی مخفی بود تا در محله باغ قتلغ در نزدیکی برادرش شاهچراغ کشف شد، قبه ای برای او ساخت در سنه ۱۲۹۶ به دست سلطان نادرخان و بعد اویس میرزا و شاهزاده فرهاد میرزای قاجار تجدید بنا و تکمیل گردید و اکنون زیارتگاه شیعیان و پیروان پدر بزرگوارش میباشد.

حسین بن موسی :

معروف است به علاء الدین دارای کرامات فراوان و قبر مطهرش در شیراز است او به طور پنهان در باغی زندگی میکرد، روزی که سربازان خلیفه عباسی او را شناختند که از بنی هاشم است در آن باغستان او را به قتل رسانیدند و در همانجا مدفون ساختند تا اینکه در زمان قتلغ خان( قتلغ خان والی غیر از آن قتلغ خانی است که با شاهچراغ احمد بن موسی به مبارزه برخاست مضافاً بر اینکه قتلغ خان لقب عده ایست مثل ابوبکر بن سعد زنگی که یک فرد از اتابکیه آذربایجان است.) مردی از نیکوکاران نوری در باغ مزبور مشاهده نموده بود، جریان را به قتلغ خان گزارش داد پس از مشاهده در حال دستور حفر و کندن داده شد بدنی را یافتند در نهایت عظمت و جلال و طراوت و جمال بدون اینکه کاستی در او بیابند قرآنی به یک دست و در دست دیگرش شمشیری به علاماتی یافتند او فرزند موسی بن جعفر حسین بن موسی است برای او قبه ای ساختند تا دوران صفویه میرزا علی نامی آن بنا را تجدید نمود و املاک و باغات فراوانی را وقف کرد و خود در همان موضع دفن شد طبق وصیتش تولیت آن در اولاد و فرزندانش قرار گرفت و در سنه ۸۱۰ شاه اسماعیل بن حیدر صفوی بر شکوه آن بارگاه افزود و تعمیراتی اساسی نمود اکنون نیز معروف است به سید علاء الدین حسین و تربت پاکش زیارتگاه عده ای از خواص و پیروان موسى بن جعفر علیهما السلام می باشد.

حمزة بن موسى :

آنکه مزار و قبر مطهرش در آرامگاه و نزدیک قبر با شکوه حضرت عبد العظیم در شهر ری قرار دارد نجاشی مینویسد: زمانی که امامزاده حضرت عبدالعظیم در ری مخفی بود روزها روزه میگرفت و شبها به نماز می ایستاد و پنهان بیرون می آمد و قبری را که در برابر قبر اوست، زیارت می کرد و به خاصان و یاران سرپوش و راز دارش میگفت این قبری است از فرزندان موسی بن جعفر و علامه مجلسی در بحار می نویسد: قبر حمزه فرزند موسی بن جعفر در ری و ظاهراً همان قبری است

که حضرت عبدالعظیم زیارت میکرده است اکنون تربت پاکش زیارتگاه همه شیعیان و بویژه اهالی ری و تهران است و آثار عظمت و بزرگی از مزار شریفش نمایان است. (برخی مرقد مطهر حضرت حمزة بن موسی را در اصطخر شیراز و بعضی در ترشیز و پاره ای در سیرجان کرمان و عده ای در قم و دیگران در تبریز نوشته و در تمام موارد مذکوره قبر و آرامگاهی موجود است و لیکن همان شهرت در شهر ری و کنار مرقد عبدالعظیم حسنی شاید صحیح تر باشد.)

اسماعیل بن موسیٰ :

تربت پاکش در مصر و محل اقامتش مصر بوده کتاب معروف جعفریات( کتاب جعفریات از نظر ما مستند و معتبر است و دلیل آنانکه روایات جعفریات را تضعیف نموده اند در نهایت ضعف است در این کتاب شریف هزار حدیث از یک امام و به یک سند متصل به موسی بن جعفر فراهم آمده و او را اشعثبات نیز نامند.) نوشته آن بزرگوار است که مشتمل بر مسائل زیادی است و کتابهای دیگری که از پدر بزرگوارش روایت میکند کتاب طهارة، کتاب صلوة، كتاب زكوة کتاب صوم، کتاب حج، کتاب جنائز، کتاب ،طلاق، کتاب حدود، کتاب دعاء، کتاب سنن و آداب و کتاب رؤیا است.

شیخ کشی نقل میکند که چون دانشمند شیعی و محدث بصیر صفوان بن یحیی در مدینه از دنیا رفت امام علیه السلام کفن و حنوط برای او فرستادند و فرمان دادند اسماعیل بن موسی بر او نماز بگذارد .

برای آن بزرگوار جلالت شأن و بزرگواری در کتابهای رجالی ذکر گردیده که مقام را گنجایش آن نیست مزاریست در فیروزکوه منسوب به اسماعیل بن موسى .(بحار الانوار ج ۴۸.)

عباس بن موسی بن جعفر:

طبق وصيتنامه موسی بن جعفر از او قدح شده و چنانکه در کتاب اختصاص است او از برادر بزرگوارش حضرت رضا علیه السلام نزد قاضی شکایت کرد اسحاق بن جعفر در این ماجرا حضور داشت، سخت بر آشفت و گریبان برادرزاده اش عباس را گرفت و گفت «انک لسفیه ضعیف احمق» و او را که از دست امام رضا علیه السلام دعوی به قاضی برده بود به سفاهت و ضعف و حماقت نسبت داد قاضی مدینه به سخنانش گوش نداد تا اینکه عباس با دست تهی و چهره ای شرمسار از دادگاه مدینه به در آمد. در این هنگام امام علیه السلام وی را به خانه خود برد و نوازش نموده و مورد تفقدش قرار داد و آنچه مقتضای بزرگی و عنایت بود در حقش به کار برد و فرمود: من نمیدانم قرض شما زیاد شده و یا زندگی بر دوش شما فشار می آورد و همین دشواریهای زندگی است که شما را به این گونه گیرودار وا می دارد، سپس امام علیه السلام به پیشکار خود سعد دستور داد تا قرضهایش را بپردازد و پشتش را از زیر دین بدر آورد هنگامی که عباس بن موسی

حضور برادرش علی الرضا را ترک می گفت، امام به او فرمود: من تا آنجا که مقدور است به شما کمک میکنم و دست از احسان و اکرام خود بر نمی دارم شما آزادید هر کار میخواهید انجام دهید و هرچه به زبانتان آمد بگوئید، سید العلماء و الفقهاء سيد مهدی قزوینی در مزار فلک النجاة فرموده که از اولاد ائمه دو قبری است مشهور در مشهد امام موسی علیه السلام از اولاد آن حضرت لکن معروف نیستند و بعضی گفته اند که یکی از آن دو قبر، قبر عباس فرزند موسی بن جعفر علیهما السلام است .

مخاطب

میانسال

قالب

کتاب معارفی