میهمان طوس  ( صص41-42 ) شماره‌ی 6653

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > قبول ولايتعهدی با شروط

خلاصه

مأمون:بگو، چه شرایطی؟ امام رضا:سه شرط دارم : اول اینکه در نصب و عزل هیچ کس دخالت نکنم. دوم: اینکه رسم و سنت روشنی را تغییر ندهم. و سوم: اینکه فقط از دور در امور مملکت طرف شور و مشورت باشم. مأمون شرایط تو را می پذیرم!

متن

گفتگو ۲

مأمون بسیار کوشید تا بلکه امام رضا (ع) خلافت را بپذیرد. تا آنکه کاملاً مأيوس شد و از این پیشنهاد گذشت ناچار مطلب دیگری را پیش کشید و گفت: اکنون که خلافت را نپذیرفتی و حاضر نشدی که با تو بیعت کنم، ولیعهد من باش تا پس از من خلافت و زمامداری به تو منتقل شود.

امام رضا :

به خدا سوگند پدرم از پدرانش از امیرالمؤمنین(ع)، از جدم رسول خدا (ص) به من خبر داده که من پیش از تو در عین مظلومیت شهید شده مسموم به زهر ستم از دنیا خواهم رفت و فرشتگان زمین و آسمان بر مظلوميت من خواهند گریست و من در خاک غربت کنار قبر هارون الرشيد مدفون خواهم شد!

مأمون با شنیدن این سخن اشک از دو دیده فرو ریخت و گفت: 

ای فرزند رسول خدا با وجود من چه کسی تو را می کشد و یا که می تواند به ساحت تو بی احترامی کند؟!

امام رضا:

اگر بخواهم و صلاح باشد میتوانم بگویم قاتل من چه کسی است!

مأمون با دلخوری گفت:

ای پسر رسول خدا معلوم است تو میخواهی با این حرفها خود را راحت کرده و از زیر بار این منصب شانه خالی کنی تا مردم در جهان تو را به زهد و

پارسایی بشناسند!

 امام رضا:

به خدا قسم از وقتی که خداوند مرا آفریده دروغ نگفته ام و در این جهان برای دنیا و از روی ریا زهد اختیار نمی کنم و از قصد و منظور قلبی تو نیز آگاهم!

مأمون: مگر من چه قصدی دارم؟ 

امام رضا:

اگر مقصود نهانی تو را بگویم در امانم؟

مأمون:

آری در امانی!

امام رضا:

مقصود تو آن است که چون من ولیعهد تو شدم مردمان سطحی و غافل بگویند: نگاه کنید این علی بن موسی الرضا زاهد نبوده، بلکه دنیا به او پشت کرده بود! آیا نمی بینید حال که دنیا روی به او آورده است چگونه با حرص و طمع، ولایت عهدی را پذیرفت؟!

مأمون از این سخن به خشم آمد و گفت:

تو چون از سطوت و قدرت من ایمن شده ای پیوسته بدانچه ناپسند است. با من برخورد میکنی به خدا قسم که اگر با رضا و رغبت ولایت عهدی را پذیرفتی که هیچ وگرنه تو را به آن مجبور میسازم و اگر باز هم قبول نکردی گردنت را خواهم زد!

امام رضا:

خداوند مرا از اینکه خود را به هلاکت افکنم باز داشته است. اکنون که کار من به اینجا کشید از روی ناچاری ولایت عهدی را می پذیرم اما با شرایطی!

مأمون:

بگو، چه شرایطی؟

امام رضا:

سه شرط دارم :اول اینکه در نصب و عزل هیچ کس دخالت نکنم.

دوم: اینکه رسم و سنت روشنی را تغییر ندهم.

و سوم: اینکه فقط از دور در امور مملکت طرف شور و مشورت باشم.

مأمون:

شرایط تو را می پذیرم!

جمعی از راویان

زمینه

پس از آنکه حضرت رضا (ع) این منصب را با قید عدم مسؤولیت پذیرفت و سند ولایت عهدی را امضا فرمود رجال و بزرگان حکومتی پشت و روی آن را گواهی کردند. آنگاه مأمون روز پنج شنبه آینده را روز جشن ولایت عهدی اعلام کرد در این روز مجلسی با شکوه ترتیب داد و پهلوی تخت خود، دو بالش بزرگ نهاد و آن حضرت را در حالی که لباسهای سبزی در بر عمامه سبزی بر سر و شمشیری حمایل داشت روی آن نشانید. در این مجلس همه رجال و بزرگان علما، قضات شخصیتهای لشگری و کشوری با دعوت قبلی شرکت کرده بودند....

نویسنده

روایت

چون مولایم حضرت رضا (ع) ولیعهد شد دست به دعا برداشت و فرمود: بار خدایا به یقین تو میدانی که من این کار را با میل و رغبت انجام ندادم و به آن ناچار بودم پس مرا در این باره مؤاخذه مکن، همچنان که بنده و پیغمبرت یوسف را نیز زمانی که ولایت سرزمین مصر را پذیرفت، مؤاخذه نکردی.

یاسر خادم

مخاطب

نوجوان ، جوان

قالب

کتاب داستان بلند و رمان