معانی اسماء و صفات خداوند و اشتباه اهل غلو
تردیدی نیست که صفات و اسماء الهی و معانی آنها از باب ترکیب و اضافه صفت بر موصوف نیست بلکه صفات او نفس ذات مقدس اوست و ترکیب موصوف از ذات و صفت شأن مخلوق جسمانی است که صفات او عارض بر او می شود و گفته میشود معدوم بوده و سپس به وجود آمده و یا جاهل بوده و سپس عالم گردیده و یا ضعیف بوده و سپس قوی شده است. و اگر در استعمال صفتی را به طور مشترک به خداوند و خلق او نسبت می دهند و میگویند خداوند عالم است و زید عالم است در هر مورد معنای خاصی دارد و معلوم است که علم خداوند عین ذات اوست و مسبوق به جهل نیست و ذات مقدس او مرکب از دو چیز نیست و همچنین است قدرت و حکمت لکن در مخلوق به طور کلی این اسماء و صفات حادث است و اگر گفتیم انسان عالم و یا قادر و یا رؤف است یعنی این صفات بر او عارض شده است حتی انبیاء و اولیاء که علوم و اوصاف آنان اکتسابی نیست و از ناحیه خداوند به آنان افاضه شده است نیز مانند دیگران صفات آنان عارض بر آنها و متأخر از آنها است. ولی صفات خداوند عین ذات اوست و تجزیه و حدوث در او راه ندارد. از سخنان معصومین آشکار میشود که غلو عده ای از مسلمانان در باره ما اولیای خداوند که آنان را «العیاذ بالله خدا دانسته و یا نسبت خالق و رازق و.... به آنان داده اند اشتباه بوده است. این عده چون اولیای الهی را مظهر صفات الهی دیده اند تصور کرده اند که بین آنان و خداوند تفاوتی وجود ندارد، در حالی که صفات آنان گرچه اکتسابی نیست لکن ذاتی آنان هم نیست بلکه افاضه الهی است. آنان از کسی کسب علم و کمال نکرده اند و معلماً آنان خداوند بوده است ولی این گونه نیست که صفاتشان عین ذاتشان باشد. مرحوم صدوق در کتاب عیون با سند خود از حسین بن خالد نقل نموده شخصا که گوید: امام رضا به من فرمود خداوند تو را خیر بدهد بدان که خدای تبارک و تعالی موصوف به قدیم است و برای شخص | عاقل روشن است که این صفت به معنای این است که قبل از او و همراه او چیزی نبوده است و گرنه او قدیم نخواهد بود و کسی که گمان کند قبل از او و یا با او چیزی بوده سخنی باطل گفته است چرا که اگر چیزی قبل از او و یا با او بوده باشد نمیتوان او را خالق آن چیز دانست و معنای «هو الاول و لآخر، صحیح نخواهد بود. و چون خداوند عالم را آفرید و بنی آدم را آزمایش و امر به عبودیت نمود شخصا که گوید: امام رضا به من فرمود خداوند تو را خیر بدهد بدان که خدای تبارک و تعالی موصوف به قدیم است و برای شخص | عاقل روشن است که این صفت به معنای این است که قبل از او و همراه او چیزی نبوده است و گرنه او قدیم نخواهد بود و کسی که گمان کند قبل از او و یا با او چیزی بوده سخنی باطل گفته است چرا که اگر چیزی قبل از او و یا با او بوده باشد نمیتوان او را خالق آن چیز دانست و معنای «هو الاول و لآخر، صحیح نخواهد بود. و چون خداوند عالم را آفرید و بنی آدم را آزمایش و امر به عبودیت نمود الله خود را به نامهای مخلوقین توصیف نمود؛ مانند سمیع و بصیر و قادر و قاهر و حی و قیوم و ظاهر و باطن و لطیف و خبیر و قوی و عزیز و حکیم و علیم و امثال اینها و چون اهل تکذیب و غلو دیدند که خداوند خود را به این نامها متصف نموده و از ما نیز شنیدند که ما از ناحیه خداوند میگوییم او مثل و مانندی ندارد، گفتند: شما که می گویید خداوند مثل و مانندی ندارد چگونه در اسماء الحسنی با او شریک شده اید و خود را متصف او مظهر صفات او میدانید؟ این دلیل آن است که شما نیز در همه حالات یا بعضی از حالات مانند او هستید. او از این رو ما را خدا دانسته و یا نسبت خلق و رزق و.... به ما دادند باید به آنان گفته شود. مؤلف گوید: خلاصه سخن امام در پایان این است که استعمال این علمت الفاظ در خالق و مخلوق یکسان لکن در معنی متفاوت است. و آن حضرت یکایک اسماء مشترک را بیان و معنای آن را نسبت به خالق و مخلوق چنان که گذشت ذکر می فرماید.