سخن ناشر
حديث سلسلة الذهب حديث معتبر و متواتری است که امام علی بن موسى الرضا سلسله راویان آن را به پیامبر اکرم له میرساند علت نام گذاری آن به سلسلة الذهب شاید این باشد که تمام راویان آن معصوم اند؛ زیرا امام این حدیث را از پدران طاهرینش نقل کرده است. علت نام گذاری آن نیز گفته اند، به یکی از امیران سامانی رسید؛ پس آن را با آب طلا نوشت و وصیت کرد، آن را با او در قبر گذارند چون در گذشت کسی او را در خواب دید و از وی پرسید: خداوند با تو چه کرد؟ گفت خدای تعالی مرا آمرزید به سبب آن که با اخلاص لا اله الا الله» را بر زبان آوردم و به محمد رسول الله گواهی دادم و این حدیث شریف را از روی تعظیم و احترام با آب طلا نوشتم(1).( قمی، عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت ،قم، چاپ یازدهم، بی تا، ج ۲، ص ۵۰۴، پاورقی)
این حدیث که به حدیث حصن نیز معروف است به درخواست یاران و شیفتگان امام رضا به هنگام حضور حضرتش در نیشابور، در سال ۲۰۰. هـ. ق ایراد شده است(2)( مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الانوار المطبعة الاسلاميه، تهران، ۱۳۸۵ ه ق، ج ۴۱ ص ۱۲۳ عرفان منش جلیل جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا از مدینه به مرو، مشهد بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد چاپ چهارم، ۱۳۸۵هـ ش، ص ۱۳۲؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهيم، ينابيع الموده، مؤسسة الاعلمي ،بیروت، ۱۴۱۸ هـ.ق، ج ۳، ص ۱۲۲-۱۲۳ و ۱۶۸) و شمار زیادی از راویان آن را نوشته اند. این حدیث با اندکی اختلاف در منابعی چون تاریخ نیشابور تألیف حاکم نیشابوری شافعی (م ۴۰۵ هـ.ق)
7
توحيد و عيون اخبار الرضا، تأليف ابن بابويه (م ۳۸۱) هـ.ق)، امالی تألیف شیخ مفید (م ۴۱۳) هـ ق)، ربیع الابرار تألیف زمخشری حنفی (م ۵۳۸ هـ ق)، التدوين تأليف رافعی قزوینی شافعی (م ۶۲۳ هـ.ق)، الفصول المهمة تأليف ابن صباغ مالكي (م ۸۵۵ هـ.ق)، كشف الغمة تأليف اربلی (م ۶۹۲ هـ ق)، اصول كافي تأليف ثقة الاسلام کلینی (م۳۲۹ هـ ق) و منابع جدیدتر چون کنز العمال تألیف حسام الدین متقی هندی بحار الأنوار تأليف محمد باقر مجلسی (م ۱۱۱۱هـ ق) و مسند الامام الرضاء الله تأليف عزیز الله عطاردی نقل شده است.
سند این روایت به یازده گونه در کتابهای نام برده آمده است. در تمامی مدارک دوازده گانه روایی و تاریخی این حدیث با اندکی زیاده و کم و اختلاف در عبارت به ۲۲ طریق از زبان مبارک حضرت رضا نقل شده است. از این دوازده مأخذ تاریخی و روایی در شش ماخذ پس از ذکر اصل حديث، جملة بشروطها و أنا من شروطها ثبت شده است. از این شش ماخذ پنج مأخذ متعلق به شیعیان و تنها یک مأخذ مربوط به قندوزی حنفی (م ۱۲۹۴ هـ .ق) است(1). ( قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، همانجا) در این جا ترجمه روایتی را که به نقل از کشف الغمه اربلی در بحار الأنوار و منتهی الآمال آمده است می آوریم.
عماد الدین محمد بن ابی سعید بن عبدالکریم وزان در محرم سال ۵۹۶ هـق. نقل کرد که صاحب تاریخ نیشابور آورده است که وقتی على بن موسى الرضا به نیشابور رسید در کجاوه ای بر روی استری سفید رنگ و مایل به خاکستری نشسته بود. در راه بازار دو حافظ احادیث نبوی یعنی ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی تا به حضور حضرت راه یافتند و گفتند ای بزرگوار و بزرگ زاده ای امام و فرزند ائمه به حق پدران و نیاکان گرامی ات چهره مبارکت را به ما بنما و برای
8
ما از پدران و جدت حدیثی به یادگار نقل کن استر ایستاد سایبان کنار رفت و چشمان مسلمانان به طلعت مبارک او روشن شد گیسوان بافته و فرو هشته او همانند گیسوان رسول الله بود و مردم از هر طبقه ای حاضر و ایستاده بودند. بعضی فریاد می زدند بعضی میگریستند و جامه چاک می کردند یا در خاک می غلتیدند یا باربند استر او را میبوسیدند و به سوی سایبان او گردن می کشیدند. اشک چون جویباران روان بود یکی از بزرگان حاضر در میان جمعیت بانگ زد: ای مردم گوش فرا دهید و عترت رسول الله را نیازارید و خاموش باشید. آنگاه حضرت این حدیث را املا کرد تعداد دواتها بالغ بر ۲۴۰۰۰ بود. نویسندگان اصلی حدیث ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی بودند(1). (ابوزرعه و محمد بن اسلم دو تن از علمای بزرگ اهل سنت بودند که در این ماجرا خدمت امام رضا رسیدند و آنها را گروه زیادی از دانشوران و مشتاقان علم و حدیث همراهی می کردند.) حضرت فرمود: پدرم موسى بن جعفر الکاظم گفت پدرم جعفر بن محمد الصادق گفت: پدرم محمد بن علی الباقر گفت پدرم علی بن حسین گفت پدرم حسین بن علی شهید سرزمین کربلا گفت پدرم علی بن ابی طالب گفت برادرم و پسر عمویم رسول الله ﷺ فرمود: جبرئیل مرا گفت از حضرت رب العزه - سبحانه و تعالی - شنیدم که فرمود: كلمة لا اله الا الله حصنى، فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصني أمن من عذابی(2). (قمی، عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت ،قم، چاپ یازدهم بی تا، ج ۲، ص ۵۰۱-۵۰۴) عبارت حدیث در بعضی منابع تفاوتهایی دارد؛ از جمله در توحید صدوق چنین آمده است: «فمن دخله امن من عذایی شیخ صدوق در توحید این حدیث را با سلسله راویان متفاوت نقل کرده است. در یکی از روایت های او آمده است که چون مرکب امام به حرکت درآمد حضرت ندا در داد: «بشروطها و أنا من شروطها شیخ در توضیح آن نوشته است از شروط آن اقرار به حضرت رضا
9
است به این که از جانب خداوند عزوجل امام بر بندگان است و اطاعت از او بر بندگان واجب است(1). (ابن بابويه محمد بن على التوحيد، ص ۲۴-۲۵ ) با این که در بیشتر کتب اهل سنت ادامه حدیث حذف شده است ولی برخی از راویان و مورخان با انصاف اهل سنت مانند محمد خواجه پارسای حنفی (م ۸۲۲) (ق) و قاضی بهجت افندی شافعی (م ۱۳۵ق)(2) (قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، همانجا؛ ابن بابویه، محمد بن على التوحيد، ص ۲۴-۲۵؛ این صباغ على بن محمد الفصول المهمه، ص ۲۴۲-۲۴۳) و دیگران عبارت بشروطها و أنا من شروطها را آورده اند. اکنون باید پرسید چرا روایتگران تاریخی یا ارباب حدیث از فریقین از آوردن عبارت بشروطها و أنا من شروطها به رغم اهمیت آن غفلت کرده اند و یا آن را نادیده انگاشته اند؟ شاید کاتبان حاضر در آن صحنه از ثبت این عبارت غفلت کرده باشند یا در ثبت آن با خواست برخی از گروه هایی که در آن اجتماع بی مانند بوده اند سازگار نبوده است و یا با توجه به این که گروهی از مأموران خلیفه همراه حضرت بوده اند ممیزی شدید دستگاه حکومت ایجاب میکرده که راویان آن قسمت از بیان امام الله را حذف کنند گرچه بعید نیست که حذف آن قسمت بعدها و به دست راویان دیگری صورت گرفته باشد. هم چنین ممکن است راویان این جمله را از اصل حدیث ندانسته اند و شاید خواست امام نیز همین باشد؛ زیرا راویان از آن حضرت درخواست کردند که حدیثی از نیاکانش نقل کند و آن حضرت هم از پدرانش حدیثی نقل کرده و سپس جملة بشروطها و أنا من شروطها را از خویش گفت راویان نیز که متوجه بوده اند آن جمله از خود حضرت است آن را حذف کرده اند با این همه خودداری یا غفلت کاتبان از نگارش به هر شکلی و به هر انگیزه ای که باشد، دلیلی بر بیان نکردن امام نیست. علاوه بر این که اسناد تاریخی و روایی گواه روشنی بر بیان این جمله در ذیل حدیث است و شاید بتوان گفت که هیچ حدیثی به اندازه این روایت
10
راویان راستگو و مورد اعتماد ندارد.
اما این که چرا امام جمله بشروطها و أنا من شروطها را بر آن روایت افزوده است در این مورد نیز میتوان گفت که آن حضرت با این سخن خود، مسئله ولایت و رهبری را با توحید و یکتاپرستی در پیوند با هم دانسته و نه تنها رهبری خود، بلکه پذیرفتن ولایت یکایک امامان معصوم را از شرط های یکتاپرستی شمرده است؛ زیرا یکی از مشکلات و انحرافاتی که در جامعه مسلمانان پدید آمده بود، غصب خلافت و جانشینی پیامبر اکرم له بود. از این رو، شیخ صدوق ذیل همین روایت میگوید اقرار امام به این که اطاعت از امام معصوم برای بندگان خداوند واجب است بدین معنا میباشد که پذیرفتن ولایت آن حضرت و نیاکانش ملازم با پذیرفتن توحید و یگانگی پروردگار جهان است(1). (ابن بابويه، محمد بن على التوحيد، ص ۲۵-۲۹)
گزارشی از همایش
اهمیت بحث امامت و ولایت و پیوند آن با توحید و نیز نقش کلیدی حدیث سلسلة الذهب در تبیین این پیوند وثیق ایجاب میکرد که دانشمندان و پژوهشگران ابعاد گوناگون این حدیث را بررسی و تحلیل نمایند. از این روی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در دهه میلاد رضوی در چارچوب رهنمودهای دکتر علوی قائم مقام تولیت عظمی آستان قدس رضوی و برنامه جشنواره دهه کرامت و پیشنهاد مهندس محمدی زاده استاندار وقت خراسان همایش علمی - پژوهشی حديث سلسلة الذهب را روز شنبه ۱۳۸۷٫۸٫۱۸ و حمایتهای معنوی مدیر عامل محترم جناب حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی در محل تالار شیخ طبرسی بنیاد برگزار کرد از میان مقالات تحقیقی که از استادان برجسته عرصه فرهنگ و
11
دین و پژوهشگران حوزه و دانشگاه دریافت گردید پنج مقاله برگزیده شد تا در روز همایش توسط صاحبان اثر قرائت گردد.
اعضای هیئت رئیسه همایش عبارت بودند از آیة الله استاد محمد واعظ زاده خراسانی ریاست محترم هیئت مدیره بنیاد پژوهشهای اسلامی، دکتر محمد مهدی رکنی مدیر محترم مجله مشكوة آية الله علی اصغر معصومی نماینده مردم خراسان در مجلس خبرگان رهبری و آقای غلامرضا جلالی مدیر محترم گروه تراجم و انساب بنیاد.
پس از تلاوت آیاتی از قرآن مجید استاد واعظ زاده به قرائت مقاله خود با عنوان حدیث سلسلة الذهب متناً وسنداً پرداخت معظم له درباره این حدیث گفت: «با تتبع در کتب حدیث معلوم گردید که این حدیث را از میان محدثان شیعه، تنها شیخ صدوق محمد بن على بن موسى بن بابويه متوفی به سال ۳۸۱ ق در چند کتاب خود با سندها و متنهای متفاوت از پنج راوی نقل کرده است. استاد در ادامه به شرح و تفصیل اسناد این پنج راوی که حدیث را نقل کرده اند، می پردازد.
پس از قرائت مقاله آية الله واعظ زاده دکتر محمد مهدی رکنی با بیان فضایل امام رضا، شعری را از استاد بدیع الزمان فروزانفر با عنوان تاریخ رضوان که در سال ۱۳۳۸ ق سروده شده است در جمع مهمانان قرائت کرد که مورد توجه قرار گرفت.
دومین مقاله منتخب همایش با عنوان حديث سلسلة الذهب به روايت اهل سنت را پژوهشگر محترم حجة الاسلام محمد محسن طبسی از شهر قم قرائت کرد. سپس مقاله ای که پژوهشگر محترم آقای جلیل عرفان منش از تهران با عنوان واکاوی زمان و محل حضور امام رضا در نیشابور نگاشته بود قرائت گردید. در ادامه آقای محمد پروانه مه ولاتی پژوهشگری که از شهر نیشابور در این همایش شرکت جسته بود؛ به قرائت مقاله و اشعار خویش در رثای امام رضا پرداخت.
رجال شناسی حدیث سلسلة الذهب مقاله پایانی همایش بود که پژوهشگر
12
ارجمند زنده یاد حجة الاسلام نوروز علی حاجی آبادی آن را ارائه کرد. وی پس از بیان اهمیت و جایگاه حدیث شریف سلسلة الذهب و نقل دیدگاه های مختلف درباره آن به بحث رجال شناسی حدیث پرداخت و افزود در مصادر شیعه، مجموع سندها به روایت مرحوم شیخ صدوق بر میگردد و پیش از او هیچ کس این روایت را نقل نکرده است.»
بخش پایانی این همایش نیز تجلیل و تقدیر از پژوهشگرانی بود که با ارائه مقاله در این همایش شرکت کرده بودند.
از این که چاپ این مجموعه به تأخیر عرضه میشود از همه صاحبان مقالات و خوانندگان ارجمند پوزش خواسته و یادآور میشود که موجب آن چندگونگی مقالات از نظر تنظیم و ارجاع ولزوم یک دست شدن آنها و نیز اقامت صاحبان مقالات در سراسر کشور بوده است؛ زیرا پس از ویرایش نیاز بود که مجموعه مقالات برای اصلاح و کنترل نهایی به نظر آنان برسد. در این بین برخی مقالات حتی یک سال با تأخیر به گروه ارسال شد. از این رو به موقع چاپ آن میسر نگردید.
اثر حاضر دربردارنده مجموعه مقالاتی است که توسط کارشناسان برای چاپ انتخاب شده است. در پایان از تمامی کسانی که با ارسال مقاله بر غنای علمی همایش افزوده اند و از واحدهای نمونه خوانی ویراستاری که در به ثمر رساندن این اثر تلاش کرده اند، قدردانی میشود.
دبیر علمی همایش
علی جان سکندری
13
14
بررسی متنی و سندی حديث سلسلة الذهب
آية الله استاد محمد واعظ زاده خراسانی
با تتبع در کتب حدیث معلوم میگردد که از میان محدثان شیعه، تنها شیخ صدوق محمد بن على بن موسى بن بابويه متوفی به سال ۳۸۱ ق در چند کتاب خود با سندها و متنهای متفاوت این حدیث را از پنج راوی(1) (آن راویان از این قرارند: ابو الصلت هروی با سه طریق ۲ اسحاق بن راهویه با دو طریق ابوالقاسم طائی از پدرش با دو طریق ۴ ابو محمد احمد بن محمد بن ابراهيم بن هاشم از امام حسن عسکری ۵ ابو نصر احمد بن حسن ضبی از پدرش از جدش) نقل کرده است. در این جا آن احادیث به ترتیب از آن پنج راوی همراه توضیحاتی راجع به سند یا متن هر کدام نقل میشود سپس دو طریق دیگر از اهل سنت به نقل از تاریخ نیشابور و نیز از تاریخ بغداد اضافه می شود.
این حدیث در کتاب کافی تألیف محمد بن يعقوب كليني (م ۳۲۹ ق) که قبل از کتاب های شیخ صدوق تألیف گردیده نیامده است. در دیگر کتب اربعه، یعنی من لا یحضره الفقیه از شیخ صدوق وتهذيب الأحكام والاستبصار از شیخ طوسی ( ۱۳۸۵ - ۴۶۰ هـ ق) نیز اثری از آن به چشم نمیخورد به همین دلیل این حدیث را فیض کاشانی (م۱۱۰۹ق) در کتاب وافی که جامع کتب اربعه است، نیاورده و قهراً در کتاب مرآة العقول علامه مجلسی (۱۳۰۷) - ۱۱۱۱ق) که شرح کتاب کافی است نیز نیامده است.
15
مرحوم علامه مجلسی حدیث را با تمام سندها از کتاب مهم عيون اخبار الرضا الا و سایر کتابهای صدوق و نیز از کشف الغمه از تاریخ نیشابور در دو جا نقل نموده است یکی در کتاب توحيد بحار الانوار، ص ۵-۱۰ و دیگری در شرح حال حضرت رضا (بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۰-۱۲۷) (1) (در مجله علوم حدیث شماره ۲، ص ۵۷ آقای محمد رحمانی از چند جلد دیگر بحار الانوار نیز حدیث را نقل کرده است.) اینک ما آن احادیث را از آن پنج راوی و سپس از کشف الغمه و تاریخ بغداد نقل می کنیم:
اول: حدیث ابوصلت هروی با دو سند و دو متن:
١- عيون اخبار الرضا (2) (طبع اعلمی ۱۳۹۰ هـ ق با مقدمه محمد مهدی خرسان) ( ج ۲، ص (۱۳۲): [حدثنا أبو سعيد محمد بن الفضل بن محمد بن إسحاق المذكر النيشابوري بنيشابور قال حدثني أبو على الحسن بن على الخزرجي الأنصاري السعدي قال: حدثنا عبد السلام بن صالح أبو الصلت الهروي قال: كنت مع على بن موسى الرضاء حين رحل من نيشابور - و هو راكب بغلته الشهباء فإذا محمد بن رافع و احمد بن الحرث(3) (در برخی از نسخ «الحرب آمده است اما احتمالاً «الحارث» صحیح است.) و يحيى بن يحيى و إسحاق بن راهويه وعدة من أهل العلم قد تعلقوا بلجام بغلته في المربعة، فقالوا: بحق آبائك الطاهرين، حدثنا بحديث سمعته من أبيك. فأخرج رأسه من العمارية و عليه مطرف خر ذو وجهين وقال: حدثنا أبي العبد الصالح موسى بن جعفر قال: حدثني أبي الصادق جعفر بن محمد قال : حدثني أبي أبو جعفر بن على باقر علوم الانبياء قال: حدثني أبي على بن الحسين سيد العابدين قال: حدثني أبي سيد شباب أهل الجنة الحسين قال: حدثني أبي على بن أبي طالب قال: سمعت النبي ﷺ يقول: سمعت جبرئيل يقول: قال الله جل جلاله انى أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدوني، من جاء
16
منكم بشهادة أن لا اله الا الله بالاخلاص دخل في حصنى و من دخل في حصني أمن من عذابي.
این سند و متن در مباحث مربوط به تاریخ امام رضا در بحار الانوار، ج ۴۹ ص ۱۲۲ به نقل از عیون الاخبار آمده است و نیز در کتاب توحيد» بحار الانوار ج ۳، ص ۶ به نقل از کتاب عيون و كتاب التوحيد.
مرحوم مجلسی در التوحید به شرح کلمات حدیث پرداخته و از جمله درباره مربعه» محل نقل حدیث در نیشابور از قول جوهری می گوید: «مربع جایگاه مردم در هنگام ربیع است» آنگاه خودش می گوید:
احتمال دارد که مراد از «مربعه محل گسترده ای بوده که در هنگام ربیع، مردم برای تفریح به آنجا میرفتند یا محلی که در آن برای بازی گرد می آمدند (من قولهم ربع الحجر اذا أشاله و رفعه لأظهار القوة .... از جماعتی از اهل نیشابور شنیدم که مربعه هم اکنون اسم موضعی است که قبلاً محل اصلی نیشابور بوده است... آن را مربعه می نامیدند زیرا در آنجا شهر را به چهار قسم تقسیم می کردند. و می گفتند: ربع كذا كذا، و آنها گفتند: الآن این اصطلاح در نیشابور در و ربع دفاتر دولتی و جز آنها شایع است.
۲ مجلسی در بحار الأنوار (ج) ۴۹، ص ۱۲۰) در شرح زندگی حضرت رضا از کتاب أمالی شیخ صدوق چنین نقل می کند(۱): (در مقاله یاد شده از مجله علوم حدیث این حدیث را از امالی شیخ طوسی با همین سند (جماعة عن أبي المفضل ...... نقل نموده است. به نظر میرسد شیخ طوسی حدیث را از شیخ صدوق نقل کرده است و نه از منبع دیگر زیرا صدوق هم سند را با همان (جماعة عن أبي المفضل) آغاز کرده است.)
جماعة عن أبي المفضل عن الليث بن محمد العنبري، عن أحمد بن عبد الصمد
17
ابن مزاحم، عن خاله أبي الصلت الهروى(1)، (در مقاله یاد شده طریق سومی از أبو الصلت هروى از كتاب حلية الأولياء تأليف أبو نعيم اصفهانی آمده است: حدثنا أبو أسحاق إبراهيم بن عبد الله بن اسحاق المعدل، حدثنا أبو على أحمد بن على الانصارى بنيسابور، حدثنا أبو الصلت عبد السلام بن صالح الهروي حدثنا علي بن موسى الرضا حدثني أبي موسى بن جعفر .... و متن حديث هم أني أنا الله تا «أمن من عذابی است نیز طریق دیگری از کتاب التدوین قزوینی از احمد بن عیسی بن على بن الحسين الصغير که والی قزوین بوده است با چند واسطه از احمد بن عیسی علوی از حضرت رضا نقل میکند با اختصار متن و سند و نیز از دیگر منابع اهل سنت که متأخرند و از منابع سابق نقل کرده اند.) قال: كنت مع الرضاء لما دخل نیشابور و هو راكب بغلة شهباء و قد خرج علماء نيشابور في استقباله، فلما صار إلى المربعة تعلقوا بلجام بغلته وقالوا: يا ابن رسول الله، حدثنا بحق آبائك الطاهرين حديثاً عن آبائك صلوات الله عليهم أجمعين، فأخرج رأسه من الهودج، و عليه مطرف خز، فقال: حدثني أبي موسى بن جعفر، عن أبيه الحسين جعفر بن محمد، عن أبيه محمد بن على، عن أبيه على بن الحسين عن أبيه سيد شباب أهل الجنة عن أمير ير المؤمنين له عن رسول الله ﷺ قال: أخبرني جبرئيل الروح الأمين عن الله تقدست أسماؤه و جل وجهه أنى أنا الله لا إله الا أنا وحدى، عبادی فاعبدونی و ليعلم من لقيني منكم بشهادة أن لا اله الا الله مخلصاً بها أنه قد دخل حصني، و من دخل حصنى أمن من عذابي قالوا: يا ابن رسول الله، وما إخلاص الشهادة لله ؟ قال : طاعة رسول الله و ولاية أهل بيته.
فرق این دو سند آن است که اولاً سند اول با دو واسطه یعنی محمد بن فضل و حسن بن علی خزرجی به ابو الصلت میرسد در حالی که سند دوم با چهار واسطه، یعنى جماعة أبى المفضل، أبى الليث و احمد بن عبدالله که او نیز از دایی خود ابو الصلت نقل می کند.
18
ثانياً صدوق این حدیث را در سند اول در نیشابور از محمد بن فضل نیشابوری شنیده است، اما در سند دوم معلوم نیست که محل نقل حدیث و راویان اول حدیث با نیشابور ربط داشته باشند.
اما فرق بین این دو متن فراوان است .۱ در متن اول ابو الصلت می گوید: «کنت مع على بن موسى الرضا حين رحل عن نيشابور و در متن دوم می گوید: «كنت مع الرضا لما دخل نيشابور»
. ۲ در متن اول ابو الصلت چهار تن از علمای نیشابور را نام می برد که بعداً درباره آنها سخن خواهیم گفت اما در متن دوم می گوید: «و قد خرج علماء نیشابور في استقباله و از کسی نام نمی برد.
3. در متن اول آمده: «قد تعلقوا بلجام بغلته في المربعة» و در متن دوم: «فلما صار الى المربعة تعلقوا بلجام بغلته».
۴. در متن اول آمده است: «فقالوا: بحق آبائك الطاهرين، حدثنا بحديث سمعته من أبيك و در متن دوم و قالوا: يا ابن رسول الله، حدثنا بحق آبائك الطاهرين حديثاً عن آبائك صلوات الله عليهم أجمعين.
. ۵ در متن اول آمده است: «فأخرج رأسه من العمارية و عليه مطرف خز ذووجهین» و در متن دوم: فأخرج رأسه من الهودج و عليه مطرف خز»
. ۶ در متن اول امام هر یک از پدرانش را با لقب نام می برد، مثلاً: «قال: حدثنا أبي العبد الصالح موسى بن جعفر اما در متن دوم بدون لقب، مثلاً: «فقال: حدثني أبي موسى بن جعفر در همین دو جمله فرق دیگری نیز موجود است در یکی حدثنا» آمده که نشانه جمع شنوندگان است و در دیگری «حدثنی» که یک فرد را نشان می دهد.
7. پس از رسیدن سند به علی ها در متن اول آمده قال: حدثني أبي على بن أبي طالب الله قال: سمعت النبي الله يقول: سمعت جبرئيل يقول: قال الله جل
19
جلاله و در متن دوم عن الله تقدست أسماؤه و جل وجهه.
8. در متن اول آمده است: «أنى أنا الله لا اله الا أنا فاعبدوني، من جاء منكم بشهادة أن لا اله الا الله بالإخلاص دخل في حصني، و من دخل حصنى أمن من عذابی و در متن دوم: اني أنا الله لا اله الا أنا وحدى، عبادی فاعبدونی، و ليعلم من لقيني منكم بشهادة أن لا اله الا الله مخلصاً بها أنه قد دخل حصني، و من دخل حصنى أمن من عذابي
. ۹ در متن اول با جمله «أمن من عذابی حدیث تمام می شود و سؤالی در پی ندارد اما در متن دوم اضافه شده است: «قالوا: يا ابن رسول الله، و ما اخلاص الشهادة لله ؟ قال الله طاعة الله وطاعة رسول الله و ولاية أهل بيته».
گفتنی است که علمای نامبرده در متن اول همه نیشابوری و از طبقه هشتم رجال حدیث اهل سنت و از مشایخ امام بخاری صاحب صحیح و دیگر ارباب کتب سته اند به جز احمد بن حرث، شرح حال سه تن دیگر در کتاب طبقات الحفاظ جلال الدین سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ق آمده است شرح حال آن سه تن به اختصار چنین است
۱- در صفحه ۲۲۵: محمد بن رافع بن أبي يزد سابور القسيرى مولاهم أبو عبد الله النيسابوري الزاهد، و عنه الأئمة الخمسة. قال البخاري كان من خيار عباد الله، مات سنة خمس وأربعين ومائتين
۲- در صفحه ۱۸۱: يحيى بن يحيى بن بكر التميمي الحنظلى النيشابوري... و عند البخاري و مسلم و ابن راهويه و الذهلي و خلق، مات سنة ست و عشرين و مائتين.
3- در صفحه ۱۹۱ راهويه اسحاق بن ابراهيم بن مخلد بن ابراهيم بن مطر الحنظلي أبو يعقوب المروزى نزيل نيشابور، أحد المسلمين و علماء الدين عنه الجماعة سوى ابن ماجة مولده سنة ست و ستين ومائة مات سنة ثمان وثلاثين ومائتين.
سیوطی در آن کتاب درباره هر یک از این سه تن توصیف و توثیق زیادی
20
نموده و مشایخ و شاگردان آنان را نام برده است.
دوم: حدیث اسحاق بن راهويه با دو سند -۱- شیخ صدوق در عیون (ج ۲، ص ۱۳۴)
حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل له، قال: حدثنا أبو الحسين محمد بن جعفر الأسدى، قال: محمد بن الحسين الصولى، قال: حدثنا يوسف بن عقيل عن إسحاق ابن راهويه، قال: لما وافي أبو الحسن الرضاء الله نيشابور و أراد أن يخرج منها إلى المأمون اجتمع عليه أصحاب الحديث فقالوا له: يا ابن رسول الله ﷺ، ترحل عنا ولا تحدثنا بحديث فنستفيده منك؟ و كان قعد في العمارية فأطلع رأسه وقال: سمعت أبي موسى بن جعفر يقول: سمعت أبي جعفر بن محمد يقول: سمعت أبي محمد ابن على يقول: سمعت أبي على بن الحسين يقول: سمعت أبي الحسين بن على يقول: سمعت أبي أمير المؤمنين على بن أبي طالب يقول سمعت النبي الله يقول: سمعت الله عز وجل يقول: لا اله إلا الله حصنى، فمن دخل حصني أمن من عذابي. قال: فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و أنا من شروطها.
این حدیث را علامه مجلسی با همین سند در بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۲۲۳، از کتاب عیون و کتاب ،أمالی و در ج ۳، ص ۷ از چهار کتاب صدوق یعنی ثواب الأعمال، معاني الأخبار، عيون و التوحید از شیخ صدوق از اسحاق بن راهويه نقل کرده است. ۲- علامه مجلسی در بحار، ج ۳، ص ۷ این حدیث را با سند دیگر، از کتاب امالی صدوق از اسحاق بن راهویه نقل کرده است سند دوم چنین است ابن المتوكل راوى سند قبل ) عن على عن أبيه عن يوسف بن عقيل عن إسحاق ابن راهويه قال: لما وافى ابو الحسن الرضا .... ..
شیخ صدوق در کتاب عیون و دیگر کتب پس از نقل حدیث می گوید: «من شروطها الاقرار للرضاء بأنه إمام من قبل الله عز وجل على العباد مفترض الطاعة عليهم.
21
درباره این سند نکاتی به نظر می رسد
۱ اسحاق بن راهویه یکی از چهار دانشمند و محدثی است که طبق نخستین حدیث ابو الصلت هروی پیشتر گذشت از امام خواستند حدیثی برای آنان نقل کند و در این سند خود اسحاق راوی حدیث است و می گوید: «اجتمع عليه اصحاب الحديث فقالوا له: يا ابن رسول الله، ترحل عنا....
2. این سند با حدیث ابو الصلت اختلاف الفاظ دارد که کاملاً مشهود است؛ از جمله همه ائمه تا رسول اکرم با سماع نقل حدیث می کنند (سمعت) و در آن القاب هم برای امامان نیامده است. به علاوه رسول اکرم مستقیماً از خداوند نقل می کند یقول: سمعت الله و نام جبرائیل نیامده است.
3. تنها در این سند پس از جمله أمن من عذابی اضافه شده است: «فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و أنا من شروطها که همین متن در السنه شهرت یافته است.
سوم: حدیث ابو القاسم طائی از پدرش از حضرت رضا با دو سند:
۱ - شیخ صدوق در کتاب عیون (ج ۲، ص ۱۳۳): حدثنا أبو الحسين محمد بن على ابن الشاه الفقيه المروزي في منزله بمروروز، قال: حدثنا ابو القاسم عبد الله بن أحمد ابن العامر الطائي بالبصرة، قال: حدثني أبي، قال: حدثني على بن موسى الرضا، قال: حدثني أبي موسى بن جعفر، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد، قال: حدثني أبي محمد بن على، قال: حدثني أبي على بن الحسين، قال: حدثني أبي الحسين بن على، قال حدثني أبي على بن أبي طالب الله، قال: قال رسول الله ﷺ: يقول الله عز وجل : لا اله الا الله حصنى ، فمن دخله أمن من عذابي.
2- مرحوم مجلسی در بحار در کتاب «توحید» (ج ۳، ص (۵) از کتاب توحید شیخ صدوق با تلخیص سند نقل میکند [ محمد بن على بن الشاه، عن محمد بن عبد الله النيشابوري، قال حدثنا أبو القاسم عبد الله بن أحمد بن عباس الطائي بالبصرة، قال:
22
حدثني أبي في سنة ستين و مائتين، قال: حدثني على بن موسى الرضاء سنة أربع و ستین و مائة، قال: حدثني أبي موسى بن جعفر، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد، قال حدثني أبي محمد بن على، قال: حدثني أبي على بن الحسين، قال: حدثني أبي الحسين بن على، قال: حدثني أبي على بن أبي طالب الله، قال: قال رسول الله ﷺ: يقول الله جل جلاله: لا إله إلا الله حصنى، فمن دخله أمن من عذابی در بحار از عیون هم با این سند نقل شده است که البته در عیون وجود ندارد.
چنان که مشهود است این دو سند هر دو به ابوالقاسم طائی می رسد، لکن سند اول را شیخ صدوق با یک واسطه از وی نقل کرده است و آن ابوالحسین مروزی است که در خانه اش در مرو (مروروز) - احتمالاً در هنگام عزیمت شیخ صدوق به بلخ - برای شیخ صدوق نقل کرده و خود ابوالحسین نیز آن را در بصره از ابو القاسم طائی شنیده است که از پدرش نقل می کند.
اما در سند دوم صدوق حدیث را با دو واسطه از ابوالقاسم طائی نقل می کند واسطه اول محمد بن على بن الشاه الفقيه المروزی است که همان واسطه سند اول است و واسطه دوم محمد بن عبدالله نیشابوری است که حدیث را در بصره از ابو القاسم طائی شنیده است. احتمالاً واسطه دوم سقط شده است.
فرق دیگر آن که در سند دوم ابوالقاسم تاریخ سماع خود را از پدرش سال ۲۶۰ق. شمرده و نیز پدرش تاریخ سماع خود را از امام رضا سال ۱۶۴ ق. معین کرده است یعنی با ۱۰۴ سال فاصله و این هر دو تاریخ قابل ملاحظه است، اما در سند اول تاریخ ذکر نشده است از این دو فرق گذشته متن هر دو سند یکی است و در پایان بعد از «أمن من عذابی جمله بشروطها در هیچ کدام نیامده است.
در هر حال این سند به هر دو طریق نشانی از سماع حدیث در نیشابور ندارد بلکه به عکس از روایت این راوی از حضرت رضا در غیر نیشابور حکایت دارد.
23
چهارم: حدیث ابو محمد احمد بن محمد بن ابراهيم بن هاشم از حضرت امام حسن عسکری از پدرانش در کتاب عیون (ج ۲، ص ۱۳۳):
حدثنا أبو نصر أحمد بن الحسين بن أحمد بن عبيد الضبي، قال: حدثنا أبو القاسم محمد بن عبيد الله بن بابويه الرجل الصالح، قال: حدثنا أبو محمد أحمد بن ابراهيم ابن هاشم قال: حدثنا الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر أبو السيد المحجوب إمام عصره بمكة، قال: حدثني أبي على بن محمد النقي، قال: حدثني أبي موسى محمد بن على التقى، قال حدثني أبي على بن موسى الرضا، قال حدثني أبي موسى بن جعفر الكاظم، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد الصادق، قال: حدثني أبي محمد بن على الباقر، قال: حدثني أبي على بن الحسين السجاد زين العابدين، قال: حدثني أبي الحسين بن على سيد شباب أهل الجنة، قال حدثني أبي على بن أبى طالب سيد الأوصياء، قال: حدثني محمد بن عبد الله سيد الأنبياء ، قال: حدثني جبرئيل سيد الملائكة، قال: قال الله سيد السادات عز وجل: اني أنا الله لا إله الا أنا فمن أقر لى بالتوحيد دخل حصني و أمن من عذابي.
این حدیث را مجلسی در بحار، ج ۳، ص ۱۰، با اختصار بسیار در سند با حفظ اصل سند و با حذف القاب امامان تا حضرت علی بن محمد النقی نقل کرده و سپس می گوید: «عن آبائه عن أمير المؤمنين صلوات الله عليه عن النبي عن جبرئيل سيد الملائكة، قال: قال الله سيد السادات جل وعز: أني أنا الله ... بنابراین، مجلسی خود حدیث را از عیون با اختصار نقل کرده و این مختصر در عیون وجود ندارد.
در این سند به ذکری از نیشابور شده و نه از جمله بشروطها».
پنجم: حديث ابو نصر احمد بن الحسين الضبي، راوی اول حدیث چهارم از پدرش از جدش از پدر جدش در کتاب عیون ( ج ۲، ص ۱۳۶)
حدثنا أبو نصر أحمد بن الحسين بن أحمد بن عبيد الضبي، قال: سمعت أبي الحسين بن أحمد يقول: سمعت جدى يقول: سمعت أبي يقول: لما قدم على بن
24
موسى الرضا نيشابور أيام المأمون قمت في حوائجه و التصرف في أمره مادام بها، فلما خرج الى مرو شيعته الى سرخس، فلما خرج من سرخس أردت أن أشيعه الى مرو، فلما سار مرحلة أخرج رأسه من العمارية وقال لي: يا أبا عبد الله، انصرف راشداً فقد قمت بالواجب و ليس للتشييع غاية قال: قلت: بحق المصطفى والمرتضى والزهراء، لما حدثتني بحديث تشفيني به حتى أرجع. فقال: تسألني الحديث و قد أخرجت من جوار رسول الله ولا أدرى إلى ما يصير أمرى. قال: قلت: بحق المصطفى والمرتضى و الزهراء، لما حدثتني بحديث تشفيني حتى أرجع. فقال: حدثني أبي عن جدى عن أبيه أنه سمع أباه أنه سمع أباه يقول: سمعت أبي على بن أبي طالب الله يذكر أنه سمع النبي الله يقول: قال الله جل جلاله: لا إله إلا الله اسمى من قاله مخلصاً من قلبه دخل حصنی و من دخل حصني أمن من عذابی.
قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله: أن يحجزه هذا القول عما حرم الله عز وجل. این حدیث را مجلسی در جلد ۴۹ بحار، ص ۱۲۶ از کتاب عیون عیناً نقل کرده است با دو تفاوت اول در ابتدای حدیث به جای سمعت جدی»، آمده: «سمعت جدتی که احتمالاً اشتباه است دوم در آخر حدیث آمده: «الاخلاص أن يحجزه هذا القول..... كلمة «الاخلاص در عیون نیامده و یا ساقط شده است. در این نقل نیز بعد از جمله أمن من عذابی جمله بشروطها نیامده است. به علاوه محل استماع حدیث از امام سرخس است، نه نیشابور.
علاوه بر این پنج سند در بحار در همان ج ۴۹، ص ۱۲۶، از کتاب کشف الغمة از کتابی به نقل از عماد الدین وزان از کتاب تاریخ نیشابور شرح این حدیث در نیشابور با تفصیل بسیار از قول دو تن از علمای نیشابور نقل شده است به کیفیت ذیل:
25
کشف نقلت من كتاب لم يحضرني(1) (آقای محمد رحمانی در مقاله خود حدیث را از کتاب صحيفة الرضا الله از شیخ طبرسی (م ۵۴۸ هـ. ق) از همین راوی محمد بن ابی سعید الوزان در همین تاریخ نقل نموده است. ظاهراً کتابی که صاحب کشف الغمه از آن نقل کرده، همین صحيفة الرضا است که از کتاب تاریخ نیشابور نقل شده است و نیز در آن مجله به همین سند از کتاب الفصول المهمه تأليف ابن صباغ نقل کرده است.) الآن اسمه ما صورته حدث المولى السعيد امام الدنيا عماد الدين محمد بن أبي سعيد بن عبد الكريم الوزان في محرم سنة ست و تسعين و خمس مائة قال: أورد صاحب کتاب تاریخ نیسابور في كتابه أن على بن موسى الرضا الله لما دخل إلى نيسابور في السفرة التي فاض(2) (في الكميائي: «خص) و هو تصحيف) فيها بفضيلة الشهادة كان في مهد على بغلة شهباء عليها مركب من فضة خالصة، فعرض له في السوق الإمامان الحافظان للأحاديث النبوية أبو زرعة و محمد بن أسلم الطوسى ، فقالا: أيها السيد ابن السادة، أيها الإمام و ابن الأئمة، أيها السلالة الطاهرة الرضية، أيها الخلاصة الزاكية النبوية، بحق أبائك الطاهرين و أسلافك الأكرمين إلا ما أريتنا وجهك المبارك الميمون و رويت لنا حديثاً عن أبائك عن جدك تذكرك به. فاستوقف البغلة و رفع المظلة و أقر عيون المسلمين بطلعته المباركة الميمونة فكانت ذؤابتاه كذؤابتي رسول الله الله، والناس على طبقاتهم قيام كلهم و كانوا بين صارخ و باك و ممزق ثوبه و متمرغ في التراب و مقبل حزام بغلته و مطول عنقه الى مظلة المهد، الى أن انتصف النهار و جرت الدموع كالأنهار وسكنت الأصوات وصاحت الأئمة و القضاة، معاشر الناس اسمعوا و عوا و لا تؤذوا رسول الله ﷺ في عترته و أنصتوا. فأملى صلوات الله عليه هذا الحديث وعد من المحابر أربع و عشرون ألفا سوى الدوى و المستملى أبو زرعة الرازي و محمد بن أسلم الطوسي فقال الثلا: حدثني أبي موسى بن جعفر الكاظم، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد الصادق، قال: حدثني
27
أبي محمد بن علي الباقر، قال حدثني أبي على بن الحسين زين العابدين، قال: حدثني أبي الحسين بن على شهيد أرض كربلا، قال: حدثني أبي أمير المؤمنين على ابن أبي طالب شهيد أرض الكوفة، قال: حدثني أخي و ابن عمى محمد رسول الله ﷺ قال: حدثنى جبرئيل الله قال: سمعت رب العزة سبحانه و تعالى يقول: كلمة لا اله الا الله حصنى، فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصني أمن من عذابي.
صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسول الله و الأئمة.
قال الأستاد أبو القاسم القشيري: إن هذا الحديث بهذا السند بلغ بعض أمراء السامانية فكتبه بالذهب و أوصى أن يدفن معه، فلما مات رئى فى المنام، فقيل: ما فعل الله بك ؟ فقال : غفر الله لى بتلفظى بلا إله إلا الله وتصديقى محمداً رسول الله مخلصاً واني كتبت هذا الحديث بالذهب تعظيماً و احتراما(1)، (كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۴۴ و ۱۴۵)
بيان: «الدواة» بالفتح ما يكتب منه، والجمع دوى مثل نواة و نوى و دوى أيضاً على فعول جمع الجمع مثل صفاة وصفاً و صفى.
در خاتمه چند نکته را یادآوری می کنیم:
۱ - همان طور که در آغاز بحث گفتیم حدیث سلسلة الذهب با تمام طرق پنج گانه تنها از مرحوم ثقة المحدثين شيخ صدوق رضوان الله عليه نقل شده و مرحوم مجلسی همه آن طرق را از کتاب عیون اخبار الرضا و دیگر کتب صدوق در بحار، ج ۳، کتاب توحید و در ج ۴۹ در شرح حال حضرت رضا نقل نموده و دیگران هم پس از مجلسی حدیث را از صدوق نقل کرده اند. اگر مرحوم صدوق به نقل آن مبادرت نفرموده بود ما چنین حدیثی از طریق شیعه در دست نداشتیم(2). (در مقاله آقای رحمانی این حدیث از منبع دیگر از منابع شیعه تا عصر حاضر نقل شده که همه از منابع قدیمی و عمدتاً از شیخ صدوق نقل شده و منابع مستقلی نیستند.)
27
2- از این شش طریق تنها سه طریق در بر دارنده داستان استماع حدیث از حضرت رضا در نیشابور است اول حدیث اباصلت هروی با دو طریق دوم حدیث اسحق بن راهویه با دو طریق سوم حدیث منقول از کشف الغمه به نقل از تاریخ نیشابور؛ اما سه طریق دیگر به طور حتم در نیشابور از امام استماع نشده است.
3- از این شش طریق تنها در ذیل طریق دوم حدیث ابو الصلت آمده: «قالوا: يا ابن رسول الله و ما اخلاص العبادة الله ؟ قال الله : طاعة الله وطاعة رسول الله و ولاية اهل بیته هم چنین در حدیث اسحاق بن راهویه با هر دو سند در آخر حدیث آمده است: «فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و أنا من شروطها». اما در دیگر طرق بعد از «أمن من عذابی بشروطها و معنای اخلاص العبادة» نیامده است، در حالی که در السنه جمله بشروطها و أنا من شروطها شایع است.
-۴ به خاطر دارم این حدیث را به صورت مختصر خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد آورده است که من با مطالعه جاهایی از تاریخ بغداد که احتمال نقل این حدیث را میدادم آن را نیافتم در حالی که وی دو تن از امامان را که به بغداد آمده اند، یعنی حضرت موسی بن جعفر و حضرت محمد بن علی الجواد را در جای خود آورده و از هر کدام چند حدیث و تاریخ ورود و فوت آنان را هم ذکر کرده است.
۵- استاد بزرگ ما مرحوم آیة الله بروجردی تأکید می فرمود که یک حدیث را باید با تمام متون و سندها ملاحظه و از آنها مطلبی استنباط کرد و نباید تنها به یک سند و متن اکتفا نمود و از این رو امر فرمود که در کتاب جامع الأحاديث الفقهية للشيعة الإمامية که زیر نظر ایشان تألیف میکردیم احادیث یک راوی را زیر هم بنویسیم تا استفاده از آن آسان شود در حالی که محدثان، از جمله صاحب وسائل این نکته را لحاظ نکرده اند مگر فیض کاشانی که تا حدودی در کتاب وافی آن را در نظر داشته است.
28
۶- این جانب یکی از طرق خود به شیخ صدوق را با ۲۴ واسطه به استناد اجازاتی چند که از مشایخ خود اخذ کرده ام از جمله از علامه تهرانی صاحب الذریعه، که دستخط آنان در کتاب زندگی آیة الله بروجردی تألیف این جانب آمده از کتاب خاتمة مستدرك الوسائل محدث نوری نقل می کنم: العلامة الطهرانی (م ۱۳۸۰ ق) عن المحدث النورى (م ۱۳۲۰ق) عن الشيخ الأنصاري (م ۱۲۸۱ق) عن المولى احمد النراقي (م ۱۲۴۵ق) عن السيد مهدى بحر العلوم (م ۱۲۱۲ق) عن الأستاذ الأكبر مولى محمد باقر البهبهاني (م ۱۲۰۸ ق) عن والده محمد أكمل، عن جماعة منهم العلامة المجلسي (۹۵۹-۱۰۱۱) (ق) عن والده التقى المجلسي (م ۱۰۷۰ ق) عن أربعين طريقاً الى الشيخ الطوسى، منها الشيخ البهائي محمد بن عبد الصمد العاملي (م ۱۰۳۱ ق) عن والده حسين بن عبد الصمد (م ۹۸۴ ق) عن الشهيد الثاني الشيخ زين الدين العاملی (م ۹۶۶ق) عن على بن عبد العالي العاملي (م ۹۴۰ ق) عن شمس الدين محمد بن محمد الجزيني، عن الشيخ ضياء الدين على عن والده الشهيد الاول شمس الدين محمد بن مكى العاملي (م ۷۸۶ ق) عن العلامه الشيخ جمال الدين الحسن بن يوسف بن على بن المطهر الحلى (م ۷۲۶ ق) عن نجم الدين جعفر بن الحسن المحقق الحلى (۹۷۶ق) عن الشيخ هبة الله بن نما الحلى (م ۶۴۵ ق) عن محمد بن ادريس الحلى (م ۵۹۸ ) عن السيد أبي المكارم حمزة بن على الحلى عن الشيخ المفيد أبى على الحسن بن محمد (م ۵۱۵ ق) عن والده شيخ الطائفة محمد بن الحسن الطوسي (م ۴۶۰ ق) عن الشيخ المفيد محمد بن النعمان (م ۴۱۳ ق) عن الشيخ الصدوق محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمي (م ۳۸۱ ق) رضوان الله تعالى عليهم أجمعين.
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين و سلام على المرسلين
سلسلة الذهب به روایت اهل سنت
محمد محسن طبسی
سلسلة الذهب اصطلاحی است یادآور ورود امام رضا به نیشابور و استقبال بی نظیر مردم به ویژه دانشمندان و محدثان به نام اهل سنت، و نیز یادآور حدیث مشهوری که بیست هزار نفر آن را ثبت کرده اند.
حاکم نیشابور شافعی در تاریخ خود مینویسد: امام رضا در سال ۲۰۰ هجری قمری وارد نیشابور شد(1)» (فرائد السمطين، ج ۲، ص ۱۹۹، ح ۴۷۸) و در این سال آن واقعه تاریخی را در تاریخ نیشابور کرده است.
تعیین محل نزاع
در کتب اهل سنت دو روایت مختلف از نظر دلالت اما متحد از لحاظ سند به عنوان حدیث سلسلة الذهبی که از امام رضا در نیشابور صادر شده، منعکس شده است یکی حدیث حصن و دیگری حدیث ایمان.
در این نوشته هر دو حدیث بررسی و ارزیابی خواهد شد.
نکته قابل ذکر این است که افزون بر حديث سلسلة الذهب حصن و ایمان امام رضا احادیث دیگری نیز از - آن حضرت از پدران بزرگوارش نقل کرده که
30
متن آنها با حدیث حصن و ایمان تفاوت دارد. ظاهراً یاران امام رضا احادیث سلسلة الذهب را در صحیفه ای جمع آوری کرده بودند چنان که سمعانی شافعی می گوید: «یروى صحيفة عن آبائه و المشهور من رواياته الصحيفة»(1) (الأنساب، ج ۳، ص ۷۴ و ۷۵، ر.ک: الصلة بين التصوف و التشيع، ج ۱، ص ۲۳۸) اين مجموعه را مسند الرضا نیز می نامیدند(2). (التدوين في اخبار قزوین، ج ۲، ص ۳۰۶ و ۴۰۷ و ج ۱، ص ۴۷۰) این شیرویه دیلمی شافعی این صحیفه را صحیح و معتبر دانسته و در مسند خود احادیث آن را ذکر کرده است(3). (فردوس الاخبار، ج ۱، ص ۴۰)
در این نوشتار برای آگاهی بیشتر از انعکاس این احادیث در کتب اهل سنت ابتدا حديث سلسلة الذهب معروف را نقل میکنیم و دیدگاه بزرگان اهل سنت را درباره دو حدیث حصن و ایمان یادآور میشویم و سپس به سایر احادیثی که سندی همانند سند سلسلة الذهب دارند، اشاره خواهیم کرد.
گفتنی است که تعداد گزارشگران حدیث سلسلة الذهب را ده هزار(4)، (مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۵) بیست هزار(5) (الفصول المهمه، ص ۲۴۳؛ جواهر العقدين، ص ۳۴۴؛ الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۵؛ فیض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹؛ نور الابصار ص ۲۳۶؛ اخبار الدول و آثار الأول، ص ۱۱۵؛ اسرار الشريعه، ص ۲۲۴) و سی هزار تن(6) (وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۹) گزارش کرده اند که روایت بیست هزار تن مشهور است.
نخست: حدیث «حصن»
قال على بن موسى الرضا لال : حدثني أبي موسى الكاظم، عن أبيه جعفر الصادق، عن أبيه محمد الباقر، عن أبيه على زين العابدين، عن أبيه الحسين شهيد كربلا، عن أبيه على بن أبي طالب الله قال: حدثني حبيبي و قرة عينى رسول الله ﷺ قال: حدثني
31
جبرائيل قال: سمعت رب العزة سبحانه و تعالى يقول كلمة لا إله إلا الله حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصني أمن من عذابي(1). (الفصول المهمه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳)
این حدیث را بزرگان اهل سنت نقل و گزارش کرده اند که به ترتیب از معاصران با امام تا ناقلان کنونی یاد خواهیم کرد.
در یک نگاه اجمالی مییابیم از آن ده هزار بیست هزار و یا سی هزار راوی فقط دوازده طریق این رویات گرانسنگ باقی مانده است که حدود پنجاه نفر از قرن سوم تا حال حاضر به گونه های مختف آن را نقل کرده اند.
راویان قرن سوم:
امام جواد (م ۲۲۰ق)(2) (فرائد السمطين، ج ۲، ص ۱۸۹، ح ۴۶۶؛ الاتحاف، ج ۳، ص ۱۴۷)
محمد بن عمر واقدی (م ۲۰۷ ق) (3) (تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
يحيى بن يحيى (م۲۲۶ق) (4) (المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
احمد بن حرب نیشابوری (م۲۳۴ق) (5) (همانجا؛ تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
ابوصلت عبد السلام بن صالح هروی (م ۲۳۶ق) (6) (ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۶۸ و ۱۲۲ و ۱۲۳)
اسحاق بن راهويه مروزی (م۲۳۸ق) (7) (المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵؛ تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
محمد بن اسلم کندی طوسی (م ۲۴۲ق) (8) (همان)
32
محمد بن رافع قشیری (م ۲۴۵ق) (1) (همان جا)
ابوزرعه رازی (م ۲۶۱ق) (2) (الفصول المهمه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳؛ الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۴ و ۵۹۵؛ أخبار الدول، ص ۱۱۵؛ فيض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰؛ نور الأبصار، ص ۲۳۶)
احمد بن عامر طائی (3) (تاریخ دمشق، ج ۵۱، ص ۲۵۳ ، ح ۱۱۴۷۳؛ ر.ک: کنز العمال، ج ۱، ص ۵۲، ج ۱۵۸؛ مسند الامام زید، ص ۴۳۹)
احمد بن عيسى علوی (4) (التدوين في اخبار قزوین، ج ۲، ص ۲۱۳)
احمد بن علی بن صدقه (5) (مسند الشهاب، ج ۷۲، ص ۳۲۳، ح ۱۴۵۱)
قرن پنجم:
حاکم نیشابوری شافعی (م ۴۰۵ق) (6) (الفصول المهمه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳؛ الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۴ و ۵۹۵؛ أخبار الدول ص ۱۱۵؛ فيض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰؛ نور الأبصار، ص ۲۳۶)
احمد بن عبدالرحمن شیرازی (م ۴۰۷ یا ۴۱۱ ق) (7) (الجامع الصغير، ص ۳۷۶، ح ۶۰۴۷؛ فيض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰، به نقل از کتاب الألقاب شیرازی که امروزه این کتاب در دسترس نیست و فقط مختصر آن به صورت خطی وجود دارد؛ ر.ک: الفهرس الشامل للتراث العربي الاسلامي المخطوط الحديث النبوي الشريف و علومه و رجاله، ج ۱، ص ۶۳، شماره ۴۵۴ و ص ۲۳۳)
ابو نعیم اصفهانی شافعی (م ۴۳۰ ق) (8) (خلية الأولياء، ج ۳، ص ۱۹۱ و ۱۹۲)
33
قضاعی شافعی (م۴۵۴ق) (1) (مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۲۳، ح ۱۴۵۱)
شجری جرجانی حنفی (م۴۹۹ق) (2) (الأمالي الشجريه، ج ۱، ص ۱۵، ح ۱۶)
قرن ششم:
ابو حامد محمد غزالی شافعی (م ۵۰۵) (3) (شرح حديث سلسلة الذهب این کتاب خطی بوده و نسخه آن در کتابخانه محمدیه هند است راک اهل البيت في المكتبة العربية، ص ۲۳۷، شماره ۳۹۱)
ابن شیرویه دیلمی شافعی (م۵۰۹ق) (4) (فردوس الأخبار، ج ۳، ص ۲۱۱، ح ۴۴۵۸ و ج ۵، ص ۳۵۱، ح ۸۱۳۸ ؛ ر.ک: فيض القدير، ج ۴، ص ۴۹۰)
زمخشری حنفی (م۵۳۸) (5) (ربيع الأبرار و نصوص الاخبار، ج ۲، ص ۳۸۵، ح ۲۲۷)
ابن عساکر دمشقی شافعی (م ۵۷۱) (6) (تاریخ دمشق، ج ۵۱، ص ۲۵۲ و ۲۵۳ ، ح ۱۱۴۷۲ و ۱۱۴۷۳، شماره ۵۷۴۲)
ابن جوزی حنبلی (م۵۹۷) (7) (المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
قرن هفتم
ابن قدامه مقدسی حنبلی (م ۶۲۰ ق) (8) (التبيين في أنساب القرشيين، ص ۱۳۳)
رافعی قزوینی شافعی (م ۶۲۳ ق) (9) (التدوين في اخبار قزوین، ج ۲، ص ۲۱۳)
محمد بن طلحه شافعی (م ۶۵۲ق) (10) (وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۷ گفتنی است محمد بن طلحه شافعی این روایت را در كتاب مطالب السؤول ذکر نکرده و ممکن است آن را در کتاب دیگر خود به نام زبدة المقال في فضائل الآل آورده باشد که متأسفانه در دسترس نیست؛ لذا این سخن به نقل از خنجی حنفی آورده شده است؛ ر.ک: اهل البيت في المكتبة العربيه، ص ۲۰۵، شماره ۳۴۶)
34
سبط بن جوزی حنفی (م۶۵۴ق) (1) (تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
قرن هشتم
ابن منظور افریقی (م ۷۱۱ ق) (2) (مختصر تاریخ دمشق، ج۲۰، ص ۲۹۳)
جوینی شافعی (م۷۳۰ق) (3) (فرائد السمطين، ج ۲، ص ۱۸۹، ح ۴۶۶)
ذهبی شافعی (م۷۴۸ق) (4) (سير أعلام النبلاء، ج ۹، ص ۳۹۰)
زرندی حنفی (م ۷۵۷ق) (5) (معارج الوصول، ص ۱۶۵ و ۱۶۶)
خلیفه نیشابوری (قرن هشتم) (6) (تلخیص و ترجمه تاریخ نیشابور، ص ۹۸)
قرن نهم:
محمد خواجه پارسای بخاری حنفی (م۸۲۲ق) (7) (ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۶۸)
ابن حجر عسقلانی شافعی (م۸۵۲ق) (8) (تهذيب التهذيب، ج ۷، ص ۳۳۹)
ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵ق) (9) (الفصول المهمه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳)
35
قرن دهم:
سیوطی شافعی (م ۹۱۱ق) (1) (الجامع الصغير، ص ۳۷۶، ح ۶۰۷۴)
سمهودی شافعی (م ۹۱۱ق) (2) (جواهر العقدين، ص ۳۴۲ و ۳۴۳)
خنجی اصفهانی حنفی (م ۹۲۷ق) (3) (وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۷؛ مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۳-۳۴۵)
ابن حجر هیثمی شافعی (م۹۷۴ق) (4) (الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۴ و ۵۹۵)
متقی هندی (م ۹۷۵ق) (5) (کنز العمال، ج ۱، ص ۵۲، ج ۱۵۸)
قرن یازدهم:
قرمانی دمشقی (م۱۰۱۹ق) (6) (اخبار الدول و آثار الأول، ص ۱۱۵)
عبد الرؤوف مناوی شافعی (م ۱۰۳۱ق) (7) (فيض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰)
قرن دوازدهم:
نابلسی دمشقی حنفی (۱۱۴۳ق) (8) (اسرار الشريعه، ص ۲۲۳ و ۲۲۴)
میرزا محمد خان بدخشی هندی حنفی (قرن دوازدهم) (9) (مفتاح النجا في مناقب آل العباء، ص ۱۷۹)
قرن سیزدهم:
زبیدی حنفی (۱۲۰۵ق) (۱۰) (الاتحاف، ج ۳، ص ۱۴۷)
36
قندوزی حنفی (۱۲۹۴ق) (1) (ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۶۸، ۱۲۲ و ۱۲۳....)
شبلنجی شافعی (۱۲۹۸ق) (2) (نور الابصار، ص ۲۳۶)
قرن چهاردهم به بعد:
قاضی بهجت آفندی شافعی (۱۳۵۰ق) (3) (تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد ، ص ۱۹۰ و ۱۹۱)
سید محمد طاهر هاشمی شافعی (۱۴۱۲ق) (4) (مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، ص ۲۰۲)
شیخ احمد تابعی مصری شافعی (5) (الاعتصام بحبل الاسلام، ص ۲۰۵ و ۲۰۶)
عبد العزيز بن اسحاق بغدادی (6) (مسند الامام زید، ص ۴۳۹ و ۴۴۰)
گزارش مورخان
طبق بررسی های انجام شده قدیمی ترین مورخی که این جریان را به تفصیل گزارش کرده محمد بن عمر واقدی است که خود در آن دوران می زیسته و دیگری حاکم نیشابوری شافعی است که دو قرن بعد از این جریان آمده و بیشتر علما روایت را از او نقل کرده اند تنها رافعی قزوینی شافعی است که با سلسله سند خود این جریان را از راویانی غیر از واقدی نقل میکند که تفصیل آن خواهد آمد. اکنون این پرسش مطرح است که با توجه به ثبت این جریان توسط ده هزار یا بیست هزار و یا سی هزار تن چه عواملی سبب شده که تنها گزارش واقدی و حاکم نیشابوری شافعی به دست ما برسد و در صحاح و جوامع حدیثی اهل سنت اثری از آن نباشد؟!
37
۱. گزارش محمد بن عمر واقدی
و لما كان سنة مائتين بعث إليه المأمون فأشخصه من المدينة إلى خراسان.... فلما وصل إلى نيشابور خرج إليه علماؤها مثل يحيى بن يحيی و اسحاق بن راهويه و محمد بن رافع و احمد بن حرب وغيرهم لطلب الحديث و الرواية و التبرك به...(1). (تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
در سال ۲۰۰ ق. مأمون امام رضا را از مدینه فراخواند.... زمانی که حضرت به نیشابور رسید علمای آن شهر مانند يحيى بن يحيى و اسحاق بن راهويه و محمد بن رافع و احمد بن حرب و دیگران برای یادگیری حدیث و روایت و تبرک به آن حضرت به استقبال وی رفتند.
.۲ گزارش حاکم نیشابوری شافعی
متأسفانه امروزه کتاب تاریخ نیشابور حاکم در دسترس نیست و این اثر تاریخی و گران سنگ مفقود شده است از این رو گزارش حاکم نیشابوری را به روایت محدثان و مورخانی که کتاب وی در دسترس آنها بوده نقل می کنیم گزارش حاکم را احمد بن محمد بن الحسين خلیفه نیشابوری قرن هشتم، ابن صباغ مالکی (۸۵۵ق) ابن حجر هیثمی شافعی (۹۷۴ق) قرمانی دمشقی (۱۰۱۹ق) عبد الرؤوف مناوی شافعی (۱۰۳۱ق) و شبلنجی شافعی (۱۲۹۸ق) به گونه ای مفصل و ذهبی شافعی (۷۴۸۱ ق) و ابن حجر عسقلانی شافعی (۸۵۲ق) به صورت مجمل و گذرا نقل کرده اند.
گفتنی است که سمهودی شافعی (۹۱۱ ق) و خنجی اصفهانی حنفی (۹۲۷ق) مستقيماً آن را از کتاب تاریخ نیشابور نقل نکرده اند بلکه از طریق کتاب ابن صباغ مالکی به نقل گزارش حاکم پرداخته اند.
38
از آن جا که پاره ای اختلافات در نقلها وجود دارد به نقل ابن صباغ مالکی بسنده می شود:
أورد صاحب كتاب تاريخ نيسابور في كتابه أن على بن موسى الرضا لما دخل إلى نيسابور في السفرة التي خص فيها بفضيلة الشهادة، كان في قبة مستورة بالسقلاط على بغلة شهباء و قد شق سوق نيسابور فعرض له الإمامان الحافظان للأحاديث النبوية و المشايران على السنة المحمدية أبو زرعة الرازي و محمد بن أسلم الطوسى، ومعهما خلائق لا يحصون من طلبة العلم و أهل الأحاديث وأهل الرواية والدراية، فقالا: أيها السيد الجليل ابن السادة الأئمة بحق آبائك الأطهرين وأسلافك الأكرمين، إلا ما أريتنا وجهك الميمون المبارك و رويت لنا حديثاً عن آبائك عن جدك محمد الله نذكرك به فاستوقف البغلة و أمر غلمانه بكشف المظلة عن القبة و أقر عيون تلك الخلائق برؤية طلعته المباركة، فكانت له ذؤابتان على عاتقه و الناس كلهم قيام على طبقاتهم ينظرون إليه، و هم بين صارخ و باك ومتمرغ في التراب و مقبل لحافر بغلته و علا الضجيج، فصاحت الأئمة والعلماء والفقهاء: معاشر الناس، اسمعوا وعوا و أنصتوا لسماع ما ينفعكم و لا تؤذونا بكثرة صراخكم و بكائكم، و كان المستملى أبو زرعة و محمد بن أسلم الطوسى. فقال على بن موسى الرضاء : حدثني أبي موسى الكاظم عن أبيه جعفر الصادق، عن أبيه محمد الباقر عن أبيه على زين العابدين، عن أبيه الحسين شهيد كربلا، عن أبيه على بن أبي طالب الله قال: حدثني حبيبي و قرة عينى رسول الله ﷺ قال: حدثني جبرائيل قال: سمعت رب العزة سبحانه و تعالى يقول: كلمة لا إله إلا الله حصني، فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى أمن من عذابي ثم أرخى الستر على القبة و سار. قال: فعدوا أهل المحابر والدوى الذين كانوا يكتبون فأنافوا على عشرين ألفاً(1). (الفصول المهمه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳)
39
زمانی که امام رضا وارد نیشابور شد در سفری که در آن به شهادت رسید) دو تن از علمای بزرگ اهل سنت به نامهای ابوزرعه و محمد بن اسلم خدمت آن حضرت رسیدند این دو تن را تعداد زیادی طلبه و اهل علم و حدیث که خدمت امام رضا رسیده بودند همراهی میکردند و از آن حضرت درخواست کردند چهره خود را به جمعیت نشان دهد و حدیثی از پیامبر اکرم برای آنها نقل کند. امام دستور داد مرکب را نگه دارند و پرده کجاوه را کنار بزنند. چشمان جمعیت انبوهی که همگی ایستاده بودند به جمال نورانی آن حضرت منور گشت و اشک از چشمان عده ای جاری شد جمعی فریاد میزدند و گروهی به خاک افتاده بودند و عده ای هم بر دست و پای مرکب آن حضرت بوسه می زدند. صدای گریه و ناله بلند شده بود. ابوزرعه و محمد بن اسلم از جمعیت خواستند از هیاهو خودداری کنند تا صدای امام شنیده شود.
امام رضا فرمود: پدرم از پدرش امام صادق از پدرش امام باقر، از پدرش امام سجاد، از پدرش امام حسین از پدرش امام علی اله نقل کرده که پیامبر فرمود: جبرئیل گفت: از خدای سبحان شنیدم که فرمود جمله لا إله إلا الله در من است. هر کس این جمله را بگوید در در من داخل شده و هر کس در در من داخل شود، از عذاب روز قیامت در امان خواهد بود. سپس پرده کجاوه را فرو افکند و حرکت نمود.
تعداد کسانی را که قلم و دوات به همراه داشتند و حدیث را نوشتند، بالغ بر بیست هزار تن دانسته اند.
گزارش ابن جوزی حنبلی
ابو الفرج ابن جوزی حنبلی چنین گزارش میکند فلما قدم نيسابور، خرج، فهو في عمارية على بغلة شهباء، فخرج علماء البلد في طلبه مثل يحيى بن يحيى
40
اسحاق بن راهويه محمد بن رافع احمد بن حرب و غيرهم، فأقام بها مدة»(1). (المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
.۴ گزارش رافعی قزوینی شافعی
وی نیز حدیث حصن را به طریق خود از امام رضا نقل می کند که غیر از طریق حاکم نیشابوری شافعی است(2). (التدوين في أخبار قزوین، ج ۲، ص ۲۱۳)
طرق روایت حصن
گرچه جریان ورود امام به نیشابور و حدیث حصن را بیش از ده هزار یا بیست هزار و یا سی هزار تن ثبت و ضبط کرده اند ولی متأسفانه همانند حدیث غدیر که راویان بسیاری آن را ثبت کرده بودند این حدیث نیز مهجور مانده و اسناد آن به هر دلیلی مفقود شده است. به هر حال معروف است که این حدیث را اباصلت عبد السلام بن صالح هروی از امام رضا نقل کرده است. از این رو، برخی تصور می کنند با تضعیف وی حدیث از اعتبار ساقط می شود.
در پاسخ باید گفت: اولاً چنان که خواهد آمد بزرگان رجال اهل سنت به اباصلت اعتماد دارند. ثانیاً افزون بر اباصلت افراد دیگری نیز این حدیث را از امام رضا نقل کرده اند که به نام آنها اشاره می شود:
۱. امام جواد که جوینی شافعی(3) (فرائد السمطين، ج ۲، ص ۱۸۹، ح ۴۶۶) و زبیدی حنفی(4) (الاتحاف، ج ۳، ص ۱۴۷) هر کدام به سند خود حدیث را از آن حضرت نقل می کنند؛
2. اباصلت عبد السلام بن صالح هروی که خادم و ملازم امام علی بن موسى
41
الرضا بوده و این جریان مهم و تاریخی را با تمام جزئیات آن نقل کرده است و اکثر قریب به اتفاق اهل سنت روایت او را از طریقهای مختلف نقل می کنند(1)؛ (ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۲، ۱۶۸ و ۱۲۳)
احمد بن عامر طائی که ابن عساکر دمشقی شافعی به سند خود این حدیث را از وی نقل می کند(2)؛ (تاریخ دمشق، ج ۵۱، ص ۲۵۳ ، ح ۱۱۴۷۳ ر.ک: کنز العمال، ج ۱، ص ۵۲ ج ۱۵۸؛ مسند الامام زیاد، ص ۴۳۹)
۴. احمد بن عیسی ،علوی که رافعی قزوینی شافعی روایت مزبور را به سند خود از او نقل می کند(3)؛ (التدوين في اخبار قزوین، ج ۲، ص ۲۱۳)
5. احمد بن على بن صدقة، كه ابو عبد الله محمد بن سلامة قضاعي شافعي حدیث یاد شده را به سند خود از وی روایت می کند(4)؛ (مسند الشهاب، ج ۷۲، ص ۳۲۳، ح ۱۴۵۱)
محمد بن عمر واقدی که سبط بن جوزی حنفی این روایت را از طریق او نقل می کند(5)؛ (تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
ابوزرعه رازی
8. محمد بن اسلم طوسی که حاکم نیشابوری شافعی به این مهم تصریح می کند(6)؛ (الفصول المهمه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳؛ الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۴ و ۵۹۵؛ أخبار الدول، ص ۱۱۵؛ فيض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰؛ نور الأبصار، ص ۲۳۶)
9. اسحاق بن راهويه مروزی
۱۰. محمد بن رافع قشیری؛
42
۱۱. احمد بن حرب نیشابوری که این سه مورد را ابن جوزی حنبلی(1) (المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵) و سبط ابن جوزی حنفی از طریق واقدی(2) (تذكرة الخواص، ص ۳۱۵) نقل می کنند؛
١٢. يحيى بن یحیی که ابن جوزی حنبلی(3) (المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵) از او نقل می کند.
ادامه روایت
الا بشروطها و أنا من شروطها
با این که در بیشتر کتب اهل سنت ادامه حدیث حذف شده ولی برخی از منصفان اهل سنت مانند خواجه پارسای حنفی و قاضی بهجت افندی شافعی ادامه حدیث را که اشاره به مقام والای امامت» دارد، نقل کرده اند.
محمد خواجه پارسای بخاری حنفی (م ۸۲۲ ق) می گوید:
عن أبي الصلت عبد السلام بن صالح بن سليمان الهروى قال: كنت مع على الرضا حين خرج من نيسابور و هو راكب بلغته الشهباء، فإذا احمد بن الحرب ويحيى بن يحيى وإسحاق بن راهويه وعدة من أهل العلم قد تعلقوا بلجام بغلته، فقالوا: يا ابن رسول الله بحق آبائك الطاهرين، حدثنا بحديث سَمِعْتَهُ عَنْ أَبِيكَ عَن آبائه . فأخرج رأسه الشريف من مظلته و قال: حدثني أبي موسى، عن أبيه جعفر، عن أبيه محمد، عن أبيه على، عن أبيه الحسين، عن أبيه على بن أبي طالب العن رسول الله قال:
سمعت جبرائيل الله يقول: سمعت الله (جل جلاله) يقول: «إني أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدوني من جاء بشهادة أن لا إله إلا الله بالإخلاص دخل حصني، فمن دخل حصني أمن من عذابي». و في رواية فلما مرت الراحلة نادانا: «ألا بشروطها و أنا من
43
شروطها. قيل: من شروطها الإقرار بأنه إمام مفترض(1). (ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۳، ۱۲۲ و ۱۶۸)
قاضی بهجت آفندی شافعی (م (۱۳۵۰ق) نیز نقل کرده است:
ابو الصلت بن صالح می گوید آنگاه که امام از نیشابور خارج گردید، من نیز در رکاب او بودم امام در حال عزیمت به خراسان بر استری سفید سوار بود. جمعی از دانشوران خراسان از جمله اسحاق بن راهويه احمد بن حرب و يحيى بن یحیی به حضور امام شرفیاب گشتند و عرض کردند ای فرزند رسول خدا، با بیان روایتی که از آباء و اجداد پاکت شنیده ای ما را مسرور و مستفیض فرما. حضرت رضا در مقابل پرسش آنان سر مبارک خود را از کجاوه خارج ساخت و فرمود: إني سمعت من أبي موسى قال أبي : إني سمعت من أبي عبد الله جعفر أنه قال: سمعت من أبي محمد الباقر إنّه قال: سمعت من أبى على أنه قال: سمعت من أبي الحسين أنه قال: سمعت من أبى على امير المؤمنين أنه قال: إني سمعت من رسول الله انه قال: من قال لا إله إلا الله دخل حصنى، فَمَنْ دَخل حصني أمن من عذابي ثم قال: الا بشروطها وقال الإمام أنا من شروطها.
معنای این حدیث که با سلسله امامت به حضرت رسالت پناه می رسد چنین است: كلمة لا إله إلا الله حصن و حصار من است هر کس داخل حصن من گردد از عذاب من در امان است ولی باید به شروط کلمه طیبه نیز عمل نماید و من از جمله شروط آن هستم(2). (تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد ، ص ۱۹۰ و ۱۹۱)
تأییدهای اهل سنت در مورد روایت حصن و تأثیر معنوی آن
حديث حصن يا سلسلة الذهب از معدود احادیثی است که بزرگان اهل سنت را شگفت زده کرده و آنها را به اعترافات و سخنان شگفتی در تأیید این حدیث
44
شریف واداشته است که به بخشی از این سخنان اشاره میشود:
ابو الصلت هروی (م) (۲۳۶ ق در عظمت این حدیث میگوید: «لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لأفاق(1). (تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق) یکی از پیشوایان فقهی اهل سنت می گوید:
لو قرأت هذا الإسناد على مجنون لبرئ من جنته(2) (الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۵) در نقل دیگر چنین آمده: «لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لأفاق(3) (نور الابصار، ص ۲۳۶) و یا در نقل دیگر لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لبرئ من جنونه(4) (الامالي الشجريه، ج ۱، ص ۱۵، ح ۱۶) و يا لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لأفاق من جنونه»(5)؛ (تعلیقه بر مسند الامام زید، ص ۴۴۱؛ الاعتصام بحبل الاسلام، ص ۲۰۶) اگر این روایت را با این سند بر مجنونی بخوانند بیماری او برطرف خواهد شد.
يحيى بن حسین حسنی (م۲۹۸ق) نیز همواره درباره اسناد صحیفه امام رضا می گفت: «لو قرئ هذا الإسناد في أذن مجنون لأفاق»(6). (ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج ۴، ص ۷۹، ح ۳۴۶)
ابونعیم اصفهانی شافعی (م ۴۳۰ ق) با بیانی جامع درباره این حدیث می گوید: هذا حديث ثابت مشهور بهذا الإسناد من رواية الطاهرين عن آبائهم الطيبين و كان بعض سلفنا من المحدثين إذا روى هذا الإسناد قال: لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لأفاق»(7). (حلية الأولياء، ج ۳، ص ۱۹۲)
ابو القاسم عبد الكريم بن هوازن قشیری شافعی (م ۴۶۵ ق) درباره این حدیث می گوید: «إتصل هذا الحديث بهذا السند ببعض أمراء السامانية فكتب بالذهب و أوصى
.
45
أن يُدفن معه في قبره، فرنى فى المنام بعد موته، فقيل: ما فعل الله بك؟ فقال: غفر لي بتلفظي بلا إله إلا الله و تصديقى أن محمداً رسول الله»(1)؛ (فيض القدير في شرح الصغير، ج ۴، ص ۴۸۹؛ الفصول المهمه، ص ۲۴۳؛ نور الابصار، ص ۲۳۶؛ الاعتصام بحبل الاسلام ص ۲۰۶؛ اخبار الدول، ص ۱۱۵؛ جواهر العقدين، ص ۳۳۴؛ مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۲؛ وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۹) این حدیث با این سلسله سند به یکی از پادشاهان سامانی رسید شاید نوح بن منصور وی دستور داد این حدیث را با آب طلا بنویسند و وصیت کرد پس از مرگ با وی در قبرش دفن کنند. بعد از مرگش وی را در خواب دیدند. از او پرسیدند خداوند با تو چه کرد؟ در پاسخ گفت: خداوند مرا به شهادت لا إله إلا الله وتصديق محمد رسول الله بخشید.
ابو حامد محمد غزالی شافعی (م ۵۰۵ق) نیز با تأیید حديث سلسلة الذهب، به شرح و تفسیر آن پرداخته است(2). (شرح حديث سلسلة الذهب نسخه خطی کتاب خانه محمدیه هند؛ ر.ک: اهل البيت الله في المكتبة العربية، ص ۲۳۷، شماره ۳۹۱)
دیلمی شافعی (م ۵۰۹) (ق) هم حدیث حصن را صحیح دانسته می گوید: «حدیث ثابت»(3). (فيض القدير، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰)
زمخشری حنفی (م ۵۳۸ ق) (4) (ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج ۲، ص ۳۸۵، ح ۲۲۷) در عظمت حدیث سلسلة الذهب، سخن يحيى بن حسین حسنی درباره اسناد صحیفه امام رضا را یادآور شده که دائماً می گفت: «لو قرئ هذا الإسناد في أذن مجنون لأفاق»(5). (همان، ج ۴، ص ۷۹، ح ۳۴۶)
ابن قدامه قدسی حنبلی (م ۶۲۰ (ق) می گوید: قال بعض أهل العلم: لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لبرئ»(6). (التبيين في أنساب القرشيين، ص ۱۳۳)
46
سبط ابن جوزی حنفی (م ۶۵۴ ق) در عظمت این حدیث به سخن ابن قدامه حنبلی اشاره کرده میگوید: لو قرئ هذا الاسناد على مجنون لبرئ»(1).(تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
زرندی حنفی (م ۷۵۷) (ق) نیز در عظمت حدیث حصن میگوید: «اللهم اجعلنا من الآمنين من عذابك يوم الفزع الأكبر، إنك أعلى و أجل و أجود وأكبر»(2).(معارج الوصول، ص ۱۶۶)
سیوطی شافعی (م ۹۱۱ (ق) حدیث حسن را صحیح دانسته می گوید: «حدیث صحيح»(3).(الجامع الصغير، ص ۳۷۶، ح ۶۰۷۴)
خنجی اصفهانی حنفی (م ۹۲۷ (ق) نیز گفته است: محققان گفته اند: روایت یاد شده با این سند اگر بر دیوانه خوانده شود شفا خواهد یافت...»(4).(وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۹) او در جای دیگر می گوید آن حدیث حدیثی فوق العاده عظيم الشأن است و اسنادی بسیار صحیح و عالی دارد تا آنجا که علما گفته اند یکی از محدثان این حدیث را در مجلس یکی از پادشاهان بخارا قرائت کرد؛ آن پادشاه از محدث درخواست کرد که حدیث را با آن اسناد برای او بنویسد و وصیت کرد بعد از وفات آن نوشته را در کفن او قرار دهند و با او در قبر نهند»(5).(مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۲؛ وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۹)
عبدالواسع بن يحيى واسعی یمانی نیز میگوید: «فما أحق أن يكتب هذا المسند كله بالذهب لاشتماله على السند المسلسل بالسلسلة الطاهرة و العترة النبوية الفاخرة»(6)؛(مسند الامام زیاد، ص ۴۴۱) می سزد این روایت به طور کامل به همراه سند پیوسته آن که به دودمان پاک و بلند پایه نبی اکرم میرسد با طلا نوشته شود.
47
شفا به برکت حديث سلسلة الذهب
تاکنون دیدگاه های بزرگان اهل سنت در مورد این حدیث شریف بیان شد. در ادامه سخن یکی از علمای اهل سنت خواهد آمد که شفای بیمار را به برکت حدیث سلسلة الذهب از مجربات دانسته است.
خنجی اصفهانی حنفی (۹۲۷ ق) می گوید:
از جمله خواص این حدیث آن است که اگر به صدق آن را با اسناد بر بالین خسته ای خوانند که مشرف به هلاکت باشد اگر در اجل او تأخیر باشد، بی درنگ اثر صحت بر او ظاهر خواهد گشت و این فقیر حدیث مزبور را بر بسیاری از خستگان خوانده ام و اثر آن را تجربه کرده ام(1).(مهمان نامه بخارا، ص ۳۴۲)
در جای دیگر میگوید این فقیر تجربه کرده ام که به عیادت هر بیماری که رفتم و اجل او نرسیده بود من به صدق این اسناد را بر او خواندم حق به او در روز شفا کرامت فرمود و اثر صحت بی درنگ در او ظاهر گشت و این از مجربات فقیر است»(2).(وسيلة الخادم الى المخدوم، ص ۲۲۹)
دوم: روایت «ایمان»
در نقل دیگری آمده است:
لما دخل على بن موسى الرضا نيسابور على بغلة شهباء، فخرج علماء البلد في طلبه منهم يحيى بن يحيى، اسحاق بن راهويه، احمد بن حرب، محمد بن رافع فتعلقوا بلجام دابته فقال له اسحاق بحق آبائك حدثنا فقال: الإيمان معرفة بالقلب وإقرار باللسان و عمل بالأركان(3).(كشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۲؛ تنزيه الشريعة المرفوعه، ج ۱، ص ۱۵۲)
هنگامی که علی بن موسی الرضا سوار بر استری خاکستری رنگ وارد نیشابور شد علمای شهر از جمله یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهويه، احمد بن
48
حرب و محمد بن رافع به استقبال امام آمدند و مهار مرکب امام را گرفتند. سپس اسحاق به امام عرض کرد به حق پدران خود برای ما حدیثی روایت کن امام فرمود ایمان شناخت قلبی اقرار زبانی و عمل به دستورها است.
حدیث مزبور همانند حدیث حصن از جمله احادیثی است که بیشتر اهل سنت به نقل آن پرداخته اند و سخنان شگفت انگیزی در تأیید آن بر زبان جاری ساخته اند که اسامی آنان به ترتیب از معاصران امام رضا تاکنون در این جا می آید.
در یک نگاه اجمالی تعداد راویان حدیث ایمان ۴۸ نفر است که از آن ده بیست و یا سی هزار راوی فقط چهارده طریق این روایت گران سنگ باقی مانده و دیگران از این چهارده طریق نقل می کنند.
راویان قرن سوم:
يحيى بن يحيى (م ۲۲۶ ق)(1)(المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
احمد بن حرب نیشابوری (م ۲۳۴ ق)(2)(همان جا؛ تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
عبد السلام بن صالح ابو الصلت هروی (م ۲۳۶ ق)(3)(تحفة الاشراف بمعرفة الاطراف، ج ۷، ص ۳۶۶، ح ۱۰۰۷۶)
اسحاق بن راهویه مروزی (م ۲۳۸ (ق)(4)(المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵؛ تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
محمد بن أسلم کندی طوسی (م ۲۴۲ ق)(5)(شعب الایمان، ج ۱، ص ۴۸، ج ۱۷؛ الاعتقاد و الهداية إلى سبيل الرشاد، ص ۱۸۰)
محمد بن رافع قشیری (م ۲۴۵ ق)(6)(المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵؛ تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
ابو زرعه رازی (م ۲۶۱ ق)(7)(معارج الوصول، ص ۱۶۴)
49
ابن ماجه قزوینی (م ۲۷۵ ق)(1)(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵)
محمد بن سهل بن عامر بجلي(2)(تحفة الاشراف بمعرفة الأطراف، ج ۷، ص ۳۶۶، ح ۱۰۰۷۶)
محمد بن زیاد سلمی(3)(همان جا)
داود بن سلیمان قزوینی
علی بن از هر سرخسی
هيثم بن عبدالله(4)(هر سه مورد در الکامل، ج ۲، ص ۳۴۲)
احمد بن عباس صنعانی(5)(الكامل، ج ۱، ص ۱۹۸)
احمد بن عامر طائی(6)(الكشف الحثيث، ص ۴۹ و ۲۲۰)
قرن چهارم:
دولابی حنفی (م ۳۱۰ ق)(7)(الكنى والاسماء، ج ۱، ص ۴۷۸ و ۴۷۹، ح ۱۶۹۸)
ابوبكر أجری شافعی (م ۳۶۰ ق)(8)(الأربعين حديثا، ص ۴۷، ج ۱۲ ر.ک: شذرات الذهب، ج ۳، ۳۵)
طبرانی حنبلی (م ۳۶۰ق)(9)(المعجم الأوسط، ج ۴، ص ۳۶۳، ح ۶۲۵۴ و ج ۶، ص ۲۲۲، ح ۸۵۸۰)
دار قطنی شافعی (م ۳۸۵ق)(10)(المؤتلف والمختلف، ج ۲، ص ۱۱۱۵)
50
قرن پنجم:
ابن مردویه اصفهانی (م ۴۱۰ ق)(1)(الدر المنثور، ج ۶، ص ۱۰۰)
منصور بن حسین آبی (م ۴۲۱ق)(2)(نثر الدر، ج ۱، ص ۳۶۲)
ابو نعیم اصفهانی شافعی (م ۴۳۰ ق)(3)(تاريخ إصبهان ذكر أخبار إصبهان)، ج ۱، ص ۱۷۴، شماره ۱۷۳)
بیهقی شافعی (م ۴۵۸ ق)(4)(شعب الايمان، ج ۱، ص ۴۷ و ۴۸، ج ۱۶ و ۱۷)
خطیب بغدادی شافعی (م ۴۶۳ ق)(5)(تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۲۵۵ و ۲۵۶ و ج ۹، ص ۳۸۵ و ۳۸۶ و ج ۱۱، ص ۴۷)
شجری جرجانی (م ۴۹۹ق)(6)(الأمالي الشجريه، ج ۱، ص ۱۳، ح ۶، و ص ۱۴ و ۱۵، ح ۱۵)
قرن ششم:
ابو حامد محمد غزالی شافعی (م ۵۰۵ ق )(7)(شرح حديث سلسلة الذهب نسخه خطى كتابخانه محمدیه هند؛ ر.ک: اهل البيت في المكتبة العربية، ص ۲۳۷، شماره ۳۹۱)
ابن شیرویه دیلمی شافعی (م ۵۰۹)(8)(فردوس الأخبار، ج ۱، ص ۱۴۸، ح ۳۷۱)
ابن عساکر دمشقی شافعی (م ۵۷۱ق)(9)(تاریخ دمشق، ج ۴۶، ص ۱۲۶ و ۱۲۷، ح ۱۰۰۶۶، شماره ۵۱۳۶)
ابن جوزی حنبلی (م ۵۹۷) (10)(المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
51
قرن هفتم:
ابن قدامه مقدسی حنبلی (م ۶۲۰ ق)(1)(التبيين في أنساب القرشيين، ص ۱۳۳)
رافعی قزوینی شافعی (م ۶۲۳)(2)(التدوين في اخبار قزوين، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۶۷ و ۴۶۲)
سبط ابن جوزی حنفی (م ۶۵۴ ق)(3)(تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
ابن ابی الحديد معتزلی شافعی (م ۶۵۶)(4)(شرح نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۵۱، حکمت ۲۲۳)
موصلی شافعی (م ۶۶۰)(5)(النعيم المقيم، ص ۳۹۴)
قرن هشتم:
این منظور افریقی (م ۷۱۱ ق)(6)(مختصر تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۱۵۹، رقم ۷۸)
مزی شافعی (م ۷۴۲ق)(7)(تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف، ج ۷، ص ۳۶۶، ح ۱۰۰۷۶؛ ر.ک زواند ابن ماجه، ص ۳۷، ح ۵)
ذهبی شافعی (م ۷۴۸ق)(8)(تذهیب تهذيب الكمال، ج ۶، ص ۹۲ شماره ۴۰۹۷؛ سير أعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۴۰۰)
زرندی حنفی (م ۷۵۷ ق)(9)(معارج الوصول، ص ۱۶۳)
صفدی شافعی (م ۷۶۴ق)(10)(الوافي بالوفيات، ج ۲۲، ص ۲۵۰)
52
قرن نهم:
محمد بن محمد جزری شافعی (م ۳۳ ق)(1)(أسنى المطالب، ص ۱۲۲-۱۲۶)
ابن حجر عسقلانی شافعی (م ۸۵۲ق)(2)(تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶، شماره ۶۱۹؛ نكت الظراف على الاطراف، در ضمن تحفة الاشراف بمعرفة الأطراف، ج ۷، ص ۳۶۶، ح ۱۰۰۷۶)
عبد الرحمن صفوری شافعی (م۸۹۴ق)(3)(نزهة المجالس و منتخب النفائس، ج ۱، ص ۲۳)
قرن دهم:
سمهودی شافعی (م ۹۱۱ق)(4)(جواهر العقدين، ص ۳۴۵ و ۳۴۶)
سیوطی شافعی (م ۹۱۱ ق)(5)(الجامع الصغير، ص ۱۸۵، ح ۳۰۹۴ و ۳۰۹۵؛ الدر المنثور، ج ۷، ص ۵۸۳)
ابن حجر هیثمی شافعی (۹۷۴) ق)(6)(الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۵)
متقی هندی (م ۹۷۵ ق)(7)(كنز العمال، ج ۱، ص ۲۷۳ و ۲۷۴، ح ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲)
قرن یازدهم:
عبد الرؤوف مناوی شافعی (م ۱۰۳۱ ق)(8)(فيض القدير، ج ۳، ص ۱۸۵)
قرن دوازدهم:
میرزا محمد خان بدخشی هندی(9)(مفتاح النجا في مناقب آل العبا، ص ۱۸۰)
53
قرن سیزدهم به بعد:
قندوزی حنفی (۱۲۹۴ق)(1)(ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۳ و ۱۲۴)
محمد بن يوسف حفصی عدوی (م ۱۳۳۲ق)(2)(جامع الشمل في حديث خاتم الرسل، ج ۱، ص ۳۰)
ابو طاهر هاشمی شافعی (م ۱۴۱۲ق)(3)(مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، ص ۲۰۲)
عبد العزيز بن اسحاق بغدادی(4)(مسند الامام زيد، ص ۴۴۳)
طرق روایت ایمان
همان گونه که بیان شد برخی با این تصور که حدیث ایمان را تنها اباصلت هروی نقل کرده وی را مورد طعن و ضعف قرار داده اند تا بدین وسیله روایت را از درجه اعتبار ساقط کنند اما چنان که گذشت شخصیت اباصلت نزد عقلا و اهل سنت مبرا از این تهمت هاست.
برخلاف طبرانی حنبلی که مدعی شده حدیث ایمان را تنها اباصلت از علی بن موسى الرضا نقل کرده است(5)،(طبرانی حنبلی حدثنا محمد بن على الصائغ قال: حدثنا عبد السلام بن صالح الهروى قال: حدثنا علي بن موسى عن آبائه عن على قال: رسول الله ﷺ: الإيمان معرفة بالقلب وإقرار باللسان و عمل بالأركان. لا يروى هذا الحديث عن على إلا بهذا الإسناد، تفرد به عبد السلام بن صالح عبد السلام بن صالح الهروى.... لم يرو هذا الحديث عن موسى بن جعفر إلا عبد السلام و المعجم الاوسط، ج ۴، ص ۳۶۴، ح ۶۲۵۴ طبرانی حنبلي: حدثنا معاذ، حدثنا لا يروى عن على إلا بهذا الإسناد. المعجم الاوسط، ج ۶، ص ۲۲۲، ح ۸۵۸۰) باید دانست که نقل حدیث ایمان منحصر به اباصلت نیست بلکه به شهادت دار قطنی شافعی ابن عدی جرجانی شافعی(6)،(الكامل، ج ۲، ص ۳۴۲)
55
مزی شافعی(1)(تحفة الاشراف، ج ۷، ص ۳۶۶، ح ۱۰۰۷۶) و رافعی قزوینی شافعی(2)(التدوين في أخبار قزوين، ج ۱، ص ۱۶۷، ۱۶۸ و ۴۶۲) این حدیث شریف اسناد متعددی دارد.
دار قطنی شافعی درباره اسناد و طرق حدیث ایمان از امام رضا با کمال انصاف میگوید: في نسخ كثيرة عندنا عنه بهذا الإسناد»(3).(المؤتلف والمختلف، ج ۲، ص ۱۱۱۵)
در اینجا به برخی از این راویان و طرق اشاره خواهد شد
1. عبد السلام بن صالح هروی
2. محمد بن سهل بن عامر بجلى
3. محمد بن زیاد سلمی
مزی شافعی بعد از نقل روایت اباصلت توسط ابن ماجه می گوید: «و تابعه محمد بن سهل بن عامل البجلي و محمد بن زياد السلمى عن علي بن موسى الرضا»(4).(تحفة الاشراف بمعرفة الاطراف، ج ۷، ص ۳۶۶، ح ۱۰۰۷۶)
ابن حجر عسقلانی شافعی نیز در تأیید حدیث ایمان طریق دیگری را نه از امام رضا ، بلکه از امام کاظم ارائه داده است(5).(همان جا)
مزی شافعی جای دیگر در دفاع از اباصلت میگوید: «روى ابن ماجة هذا الحديث (حدیث (ايمان) و قد وقع لنا عنه عالياً جداً... رواه عن محمد بن اسماعيل الاحمسي و سهل بن زنجلة الرازى عنه فوقع لنا بدلاً عالياً بدرجتين».
در ادامه، دو طریق دیگر را نیز که از امام کاظم و امام صادق درباره ایمان نقل شده در تأیید سخن اباصلت ذکر میکند تابعه الحسن بن على التميمي الطبرستاني عن محمد بن صدقة العنبرى عن موسى بن جعفر و تابعه احمد بن
55
عيسى بن على بن الحسين بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب العلوى عن عباد بن صهيب عن جعفر بن محمد»(1).(تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۵، شماره ۴۰۰۳)
4. محمد بن اسلم کندی طوسی
بیهقی شافعی نیز این روایت را با سند خود از محمد بن اسلم کندی نقل می کند(2).(شعب الايمان، ج ۱، ص ۴۸، ج ۱۷؛ الاعتقاد و الهداية إلى سبيل الرشاد، ص ۱۸۰)
5. داود بن سلیمان قزوینی
6. علی بن از هر سرخسی
7. هيثم بن عبد الله
ابن عدى جرجانی شافعی در شرح حال حسن بن على بن صالح عدوى بصری، زمانی که به حدیث ایمان میرسد میگوید و هذا عن علي بن موسى الرضا قد رواه عنه ابوصلت و داود بن سليمان الغازي القزويني و على بن الأزهر السرخسي و غيرهم و هؤلاء أشهر من الهيثم بن عبد الله الذي روى عنه العدوى.....»(3).(الكامل، ج ۲، ص ۳۴۲)
8. احمد بن عباس صنعانی
ابن عدى جرجانی شافعی به طریق وی اشاره میکند(4).(همان، ج ۱، ص ۱۹۸)
9. احمد بن عامر طائی
ابوالوفاء حلبی در کتب خود به این طریق اشاره می کند(۵).(الكشف الحثيث، ص ۴۹ و ۲۲۰)
۱۰. اسحاق بن راهويه
۱۱. محمد بن رافع
56
۱۲. احمد بن حرب(1)(هر سه مورد در تذكرة الخواص، ص ۳۱۵؛ المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
١٣. يحيى بن يحيى(2)(المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
۱۴. ابوزرعه رازی(3)(معارج الوصول، ص ۱۶۴)
تأییدهای اهل سنت در مورد روایت «ایمان» و تأثیر معنوی آن
در موارد حدیث ایمان دو دیدگاه وجود دارد:
برخی با این تصور که حدیث مزبور را فقط اباصلت هروی نقل کرده به تضعیف شخصیت وی پرداخته و روایت ایمان را بی اعتبار دانسته اند، اما چنان که خواهد آمد، اولاً تضعیف اباصلت ادعایی بی دلیل و تلاشی بی نتیجه است، زیرا به اعتراف بزرگان اهل سنت وی شخصی مورد اعتماد و راستگوست؛ ثانیاً روایت ایمان را فقط اباصلت نقل نکرده بلکه افراد دیگری نیز این حدیث را از امام رضا نقل کرده اند.
در مقابل بسیاری از علمای اهل سنت با دفاع از شخصیت اباصلت هروی، این حدیث را همانند حدیث حصن تقویت کرده و راوی و روایت را معتبر شمرده اند و جمعی دیگر سلسله سند این حدیث را شفا بخش دانسته و برخی دیگر نیز شفا بخشی آن را تجربه کرده اند.
محمد بن ادریس شافعی (م) ۲۰۴ (ق) از پیشوایان فقهی اهل سنت این حدیث را پذیرفته و آن را شرح داده است(4).(همان جا)
عبدالله بن طاهر (م ۲۳۰) (ق) که فرمانروای خراسان گرگان ری و طبرستان
57
بود(1).(تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۴۸۳ و ۴۸۸) پسری داشت ادیب و شاعر به نام محمد که می گوید:
روزی کنار پدرم ایستاده بودم احمد بن حنبل، اسحاق بن راهويه و اباصلت هروی نیز در جمع ما حضور داشتند. پدرم گفت هر یک از شما حدیثی برایم نقل کند. اباصلت نیز حدیث ایمان را با سند سلسلة الذهب نقل كرد. برخی حاضران با اظهار شگفتی از این سلسله سند گفتند: ما هذا الاسناد این حدیث عجب سندی دارد پدرم در پاسخ گفت: «هذا سعوط المجانين، إذا سعط به المجنون برأ»(2).(تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۴۱۸ و ۴۱۹، شماره ۲۹۳۲)
ظاهراً فرد شگفت زده احمد بن حنبل بوده است زیرا از میان حاضران اسحاق بن راهویه چنین سلسله سندی را در هنگام ورود امام رضا به نیشابور شنیده بود و از این رو شگفتی وی معنا نداشت بنابراین به احتمال قوی، فرد شگفت زده احمد بن حنل بوده است.
اباصلت هروی (م ۲۳۶) (ق) میگوید: «لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لأفاق»(3).(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵)
احمد بن حنبل (م) (۲۴۱) یکی از پیشوایان فقهی اهل سنت، می گوید: «لو قرأت الإسناد على مجنون لبرئ من جنونه، قيل إنه قرأه على مصروع فأفاق»(4).(نزهة المجالس، ج ۱، ص ۲۳)
و در جای دیگر میگوید: لو قرأت هذا الإسناد على مجنون لبرئ من جنته»(5)؛(الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۵ جواهر العقدين، ص ۳۴۶ نثر الدرر، ج ۱، ص ۳۶۲) اگر این روایت را با این سند بر بیمار دارای جنون بخوانم، بهبود خواهد یافت.
ابن ماجه قزوینی (م) (۲۷۵ق در مورد این حدیث به نقل از اباصلت می گوید: «لو قرئ هذا الإسناد على مجنون الأفاق»(6).(سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵)
59
رازی شافعی (م ۲۷۷ (ق) عبدالرحمن بن ابی حاتم به نقل از پدرش ابوحاتم می گوید: «انه (احمد بن حنبل) قرأه على مصروع فأفاق»(1).(نشر الدرر، ج ۱، ص ۳۶۳)
يحيى بن حسین حسنی (م) (۲۹۸ق درباره اسناد صحیفه امام رضا دائماً می گفت:«لو قرئ هذا الإسناد في أذن مجنون لأفاق»(2).(ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج ۴، ص ۷۹، ح ۳۴۶)
ابوبكر محمد بن حسین آجری شافعی (م ۳۶۰ ق) قاطعانه می گوید:
هذا الحديث أصل كبير في الإيمان عند فقهاء المسلمين قديماً وحديثاً و هو موافق لكتاب الله عز وجل لا يخالف هذا الأمر إلا مرجئ حبيت مهجور مطعون عليه في دينه».
این حدیث از دیدگاه فقهای پیشین و جدید مسلمانان یکی از اصول مهم و بزرگ در ایمان به شمار میرود و با قرآن مطابقت کامل دارد و غیر از انسانهای خبيث طرد شده و بی دین کسی با این روایت مخالفت نمی ورزد.
او سپس به بیان موافقت آن با کتاب و سنت پرداخته و با توجه به این دو منبع نورانی این حدیث را تفسیر کرده است(۳).(الأربعين حديثاً، ص ۴۷، ج ۱۲)
دار قطنی شافعی (م) (۳۸۵ ق) نیز با آن که به وی نسبت داده اند که مخالف اباصلت است ولی اصل روایت را پذیرفته و پس از نقل حدیث ایمان گفته است: «این روایت در کتب بسیاری از علمای ما از طریق اباصلت نقل شده است»(4).(المؤتلف والمختلف، ج ۲، ص ۱۱۱۵)
منصور بن حسین آبی (م ۴۲۱) (ق) در عظمت این حدیث سخن احمد بن حنبل و ابوحاتم رازی شافعی را متذکر می شود(5).(نثر الدرر، ج ۱، ص ۳۶۲)
59
ابونعیم اصفهانی شافعی (م (۴۳۰ ق) نیز سخن شگفتی را از احمد بن حنبل درباره این حدیث نقل کرده است. او میگوید: ابو علی احمد بن علی انصاری به من گفت: قال لي احمد بن حنبل إن قرأت هذا الإسناد على مجنون برئ من جنونه و ما عيب هذا الحديث إلا جودة إسناده»(1).(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۱۷۴، شماره ۱۷۳)
بیهقی شافعی (م) ۴۵۸ (ق) حدیث ایمان را نقل و قبول کرده و برای اثبات این حدیث از سایر احادیث نبوی الله نیز بهره جسته است(۲).(شعب الایمان، ج ۱، ص ۴۷ و ۴۸، ج ۱۶ و ۱۷)
شجری جرجانی حنفی (م) ۴۹۹ ق) نیز به سند خود از ابوحاتم از عبدالسلام اباصلت نقل میکند که وی گفت: هذا إسناد لو قرئ في أذن مجنون البرئ»(3).(امالی، ج ۱، ص ۱۳، ح ۷)
ابوحامد محمد غزالی شافعی (م ۵۰۵ (ق) نیز با تأیید حديث سلسلة الذهب، به شرح و تفسیر آن پرداخته است(4).(شرح حديث سلسلة الذهب. این کتاب خطی است و نسخه آن در کتاب خانه محمدیه هند است؛ ر.ک: اهل البيت في المكتبة العربية، ص ۲۳۷، شماره ۳۹۱)
زمخشری حنفی (م ۵۳۸) (ق) در عظمت حديث سلسلة الذهب، سخن يحيى بن حسین حسنی درباره اسناد صحیفه امام رضا را یادآور شده که دائماً می گفت: «لو قرئ هذا الإسناد في أذن مجنون لأفاق»(5).(ربیع الابرار، ج ۴، ص ۷۹، ح ۳۴۶)
ابن قدامه مقدسی حنبلی (م ۶۲۰ ق) میگوید: «قال بعض أهل العلم: لو قرئ هذا الإسناد على مجنون البرئ»(6).(التبيين في أنساب القرشيين، ص ۱۳۳)
سبط ابن جوزی حنفی (م (۶۵۴ق در عظمت این حدیث، سخن ابن قدامه
60
حنبلی را متذکر شده و می گوید: لو قرئ هذا الإسناد على مجنون لبرئ»(1).(تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
جمال الدین مزی شافعی (م) (۷۴۲ ق) روى له ابن ماجة هذا الحديث، وقد وقع لنا عنه عالياً جداً(2)(تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۵، شماره ۴۰۰۳) و آنگاه به نقل سایر اسناد و طرق این روایت می پردازد.
ابن حجر عسقلانی شافعی (م) (۸۵۲ق نیز در تأیید حدیث ایمان، طریق دیگری را غیر از امام رضا الله یعنی از امام کاظم الله نیز ارائه داده است(3).(همان جا)
محمد بن محمد جزری شافعی (م ۸۳۳ (ق) می گوید:
حدیث حسن اللفظ والمعنى رجال اسناده ثقات غير عبد السلام بن صالح الهروى و هو خادم الإمام على بن موسى الرضا، فإنهم ضعفوه مع صلاحه وقد روى ايضاً عن مالك و حماد بن زيد و روى عنه احمد بن أبي خثيمة و عبد الله بن الإمام أحمد و جماعة... و في الجملة حيث صح السند إلى أحد هذه الذرية الطاهرة فالحديث إما صحيح أو حسن أو صالح يحتج به ....(4).(اسنى المطالب، ص ۱۲۲-۱۲۶) اين حدیث، از حیث لفظ و معنا حسن است. رجال سند آن همگی ثقه اند مگر عبدالسلام بن صالح هروی خدمتگزار امام على بن موسى الرضا علما او را با وجود آن که شخص صالحی است، ضعیف شمرده اند.
این حدیث از مالک و حماد بن زید نیز روایت شده است و احمد بن ابی خثيمه و عبدالله بن امام احمد و گروهی دیگر از او روایت کرده اند.... به طور کلی چون سند حدیث به یکی از این ذریه پاک به صحت پیوسته بنابراین حدیث یا صحیح میباشد یا حسن و یا صالح و قابل احتجاج و استفاده است...... عبد الرحمن صفوری شافعی (م) ۸۹۴ (ق) در عظمت این حدیث، سخن احمد بن
61
حنبل و ابوحاتم رازی شافعی را متذکر می شود(۱).(نزهة المجالس و منتخب النفائس، ج ۱، ص ۲۳)
سیوطی شافعی (م) (۹۱۱ ق در تقویت حدیث مورد بحث می گوید: «و الحق أنه ليس بموضوع(۲)»؛(شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۲) حق این است که این حدیث ساختگی نیست؟ ابو الحسن علی بن محمد کنانی شافعی (م ۹۶۳ (ق) در دو مرحله، صحت این روایت را اثبات میکند نخست شخصیت اباصلت را تقویت کرده و از این طریق
سند حدیث را محکم میکند. در مرحله دوم برای محتوای حدیث حصن و ایمان دو شاهد اقامه می کند تا
جایی برای اشکالات دیگر باقی نماند. وی می گوید: و لهما شاهدان حديث أبي قتادة من شهد أن لا إله إلا الله، أن محمداً رسول الله، فذل بها لسانه و اطمئن بها قلبه، لم تطعمه النار، أخرجه البيهقي في الشعب وثانيهما من حديث عائشة الإيمان بالله إقرار باللسان، و تصديق بالقلب و عمل
بالأركان، أخرجه الديلمي و الشيرازي في الألقاب(3).(تنزيه الشريعة المرفوعه ، ج ۱، ص ۱۵۲)
این روایت دو شاهد :دارد ابوقتاده و عایشه هر یک روایتی با مضمون حدیث ایمان نقل کرده اند:
۱. ابوقتاده میگوید هر که به یگانگی خدا و رسالت پیامبر شهادت دهد و از صمیم دل، یگانگی خدا و رسالت پیامبر را پذیرفته باشد، آتش جهنم او را نمی سوزاند.
۲. عایشه نیز میگوید ایمان یعنی اقرار به زبان و تصدیق قلبی و عمل کردن با اعضا.
ابوالحسن سندی حنفی (م ۱۱۳۸ق) که خود از شارحان صحیح بخاری و سنن
62
ابن ماجه است در تأیید این روایت سخنان بزرگان اهل سنت را یادآور می شود و از شخصیت روایی اباصلت دفاع میکند و به نقل از سیوطی شافعی در تقویت حدیث مورد بحث می گوید: «والحق أنه ليس بموضوع ....»(1).(شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۲)
عجلونی شافعی (م) (۱۱۶۲ق) در رد سخن ابن جوزی حنبلی مبنی بر جعلی بودن این حدیث و در دفاع از شخصیت اباصلت سخنانی گفته و در تأیید این روایت نوشته است و من لطائف إسناده رواية الأبناء عن الآباء في جمیعه(2)(كشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۲) از زیبایی های این سند روایت کردن فرزندان از پدران است با توجه به سخنان و تأییدات بزرگان اهل سنت، سخن سیوطی شافعی که گفته: «والحق أنه ليس بموضوع(3)»(شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۲) كاملاً و بی پایه بودن سخن ابن جوزی حنبلی مبنی بر جعلی بودن حدیث ایمان آشکار می گردد.
قندوزی حنفی (م) (۱۲۹۴ق) نیز با نقل روایت ابن ماجه و کلام اباصلت درباره آن، حدیث ایمان را تأیید میکند(4).(ينابيع الموده، ج ۳، ص ۱۲۳ و ۱۲۴)
محمد فؤاد عبدالباقی نیز در تعلیقه خود بر سنن ابن ماجه ذیل حدیث مذکور با تکرار جمله اباصلت آن را تأیید میکند و میگوید: لبرئ من جنونه لما في الإسناد من خيار العباد و هم خلاصة أهل بيت النبوة رضى الله تعالى عنهم؛ همانا از دیوانگی رهایی می یابد به خاطر سلسله سند این حدیث که بر آن عصاره اهل بیت پیامبر ا قرار گرفته اند(5).(تعليقة سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۶، ح ۶۵)
63
دفاع بزرگان اهل سنت از اباصلت هروی
چنان که گذشت، برخی اشخاص سخنان و مواضع علمای اهل سنت درباره حدیث های حصن و ایمان را بدون دلیل رد کرده و این دو حدیث را جعلی و ساخته و پرداخته اباصلت دانسته اند(1).(این اشخاص عبارت اند از این علی شافعی در الکامل في ضعفاء الرجال، ج ۵، ص ۳۳۱ و ۳۳۲ شماره ۴۸۶٫۵۸۱ دار قطنی شافعی به روایت تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۵۱؛ تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۲۶؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۱۶؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶؛ بوصیری شافعی در زوائد ابن ماجة على الكتب الخمسه، ص ۳۷، ح ۵ بشار عواد معروف در سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۸۹ و ۹۰، ح ۶۵؛ صفاء الصفوى احمد العدوى در الديباجة بشرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۷ و ۴۸، ح ۶۵؛ ناصر الدین البانی در ضعیف سنن ابن ماجه، ص ۶و۷، ح ۱۱؛ ضعيف الجامع الصغير و زيادته، ص ۳۳۹، شماره ۲۳۰۹ ابن جوزی حنبلی در الموضوعات، ج ۱، ص ۱۲۸؛ ابن قیم جوزيه در حاشية ابن قیم، ج ۱۲، ص ۲۹۴؛ شوکانی در الفوائد المجموعه، ص ۴۵۲؛ جلال الدین سیوطی در اللآلي المصنوعه، ج ۱، ص ۳۷) آنان شخصیت والای اباصلت را زیر سؤال برده و او را دروغ گو(2)،(احوال الرجال، ص ۲۰۵ و ۲۰۶، شماره ۳۷۹؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶؛ تهذيب الكمال ج ۸، ص ۲۷۴، شماره ۳۲۹۶؛ الجرح والتعديل، ج ۶، ص ۴۸ شماره ۲۵۷؛ المستدرك على الصحيحين، ج ۵، ص ۱۷۴۴؛ ديوان الضعفاء والمتروكين، ج ۲، ص ۱۱۲، شماره ۳۲۱۹) راوی احادیث منکر و غریب(3)،(تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۵۱؛ تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۶؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۱۶؛ تهذيب الكمال، ج ۶، ص ۹۱ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶؛ كتاب المجروحين، ج ۲، ص ۱۵۱؛ كتاب الضعفاء، ص ۱۰۸، شماره ۱۴۰؛ الانساب، ج ۵، ص ۶۳۷) متروک الحديث(4)،(الجرح والتعديل، ج ۶، ص ۴۸؛ ضعفاء الكبير، ج ۳، ص ۷۱ المغنى في الضعفاء، ج ۱، ص ۶۲۴ شماره ۳۶۹۴؛ المقتني في سرد الکنی، ج ۱، ص ۳۸۲) رافضي خبيث(5)(الضعفاء الكبير، ج ۳، ص ۷۰؛ تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۵۱؛ تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۴؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۱۶؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶) و جاعل حدیث(6)(الكامل في ضعفاء الرجال، ج ۵، ص ۳۳۱ و ۳۳۲، شماره ۱۴۸۶٫۵۱۸؛ تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۵۱؛ تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۴؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۶۱۶؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶؛ الكاشف، ج ۱، ص ۶۵۲ و ۶۵۳ شماره ۳۳۶۸؛ ديوان الضعفاء والمتروكين، ج ۲، ص ۱۱۲، شماره ۲۵۲۸) شمرده اند غافل از این که اباصلت نزد بزرگان اهل سنت
64
جایگاهی رفیع و شخصیتی والامقام دارد. او از دوستان اسحاق بن راهويه، احمد بن حنبل(1)،(تاریخ بغداد، ج ۵، ص ۴۱۸ و ۴۱۹) يحيى بن معین و افرادی چون عجلی ،بخاری، احمد بن سيار مروزی شافعی و محمد بن عبدالله بن نمیر بوده است.
بزرگانی از اهل سنت همچون يحيى بن معين ابن نمير عجلی، ابن شاهين ابوداود، احمد بن سيار مروزی شافعی حاکم نیشابوری شافعی، خطیب بغدادی شافعی، مزی شافعی ابن تغرى حنفی و ابن حجر عسقلانی شافعی اباصلت را توثیق کرده و با عبارات گوناگون از وی تجلیل کرده اند. هم چنین افرادی مانند مزی شافعی، ابن حجر عسقلانی شافعی ابوالحسن کنانی شافعی، ابوالحسن سندی حنفی و عجلونی شافعی روایت ایمان را تقویت نموده اند که بیان آن گذشت.
يحيى بن معین در جاهای گوناگون از شخصیت فردی و روایی اباصلت دفاع کرده و او را به راست گویی و امانت داری(2)(معرفة الرجال، ج ۱، ص ۹۷ شماره ۲۳۱؛ تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۴۸-۵۰؛ سير أعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۴۴۸؛ تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۴؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶) متصف کرده است.
محمد بن عبدالله بن نمیر درباره وی میگوید و کان ابو الصلت رجلاً موسراً يطلب هذه الأحاديث (أنا مدينة العلم و يكرم المشايخ و كانوا يحدثونه بها»(3).(معرفة الرجال، ج ۱، ص ۷۹ شماره ۲۳۱؛ تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۵۰؛ تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۶؛ تهذيب الكمال، ج ۶، ص۹۲؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶) اباصلت فردی ثروتمند بود و بزرگان اهل حدیث را ارج می نهاد و در عوض از آنها می خواست احادیث فضایل امام علی الله را نقل کنند.
65
عجلی می گوید: «عبدالسلام بن صالح، بصرى ثقة»(1).(تاريخ الثقات، ص ۳۰۳، شماره ۱۰۰۲)
ابو داود سجستانی هم می نویسد: «کان ضابطاً»(2).(تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۷)
ابن شاهین نیز منصفانه می گوید: ابو الصلت الهروى ثقة صدوق إلا أنه يتشيع»(3)؛(تاريخ أسماء الثقات، ص ۲۲۷، شماره ۸۳۶) اباصلت هروی فردی مطمئن و راستگوست و تنها مشکل اباصلت شیعه بودن اوست.
حاکم نیشابوری شافعی می گوید: «ابو الصلت ثقة مأمون(4)»(المستدرك على الصحیحین، ج ۵، ص ۱۷۴۴) و در جای دیگر می گوید: «و ثقه امام أهل الحديث یحیی بن معین پیشوای اهل حدیث، يحيى بن حسین او اباصلت را توثیق کرده است»(5).(تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۶ و ۲۸۷)
خطیب بغدادی شافعی مینویسد: «اباصلت برای یادگیری حدیث به بصره کوفه، حجاز و یمن مسافرت کرد»(6).(تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۴۶، شماره ۵۷۲۸)
مزی شافعی میگوید ابو الصلت الهروى سكن نيسابور، و رحل في طلب الحديث إلى البصرة و الكوفة و الحجاز واليمن و هو خادم على بن موسى الرضا أديب فقية عالم.... روى له ابن ماجة هذا الحديث (ايمان) و قد وقع لنا عنه عالياً جداً». أباصلت هروی در نیشابور میزیست و برای کسب حدیث به بصره، کوفه حجاز و یمن مسافرت کرد او خادم امام رضا بوده است. ادیب و فقیه و عالم است. این ماجه این حدیث (ایمان) را از او روایت کرده و با سندی بسیار عالی از او به ما رسیده است و آنگاه در دفاع از روایت ایمان که اباصلت به نقل آن
66
پرداخته دو طریق دیگر برای آن ذکر میکند(1).(تهذيب الكمال، ج ۱۱، ص ۴۶۰-۴۶۵، شماره ۴۰۰۳)
ابن حجر عسقلانی شافعی نیز منصفانه میگوید: صدوق له مناكير و كان يتشيع افرط العقيلي فقال كذاب اباصلت انسانی راستگوست و شیعه بوده است، اما عقیلی تندروی کرده و او را دروغ گو شمرده است در جای دیگر می گوید: «سکن نیسابور ورحل في الحديث إلى الأمصار و خدم على بن موسى الرضا»(2)؛(تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۵) اباصلت در نیشابور سکونت گزید و برای یادگیری حدیث به شهرهای مختلف مسافرت کرد و خدمتگزار علی بن موسی الرضا بود.
ابن تغری حنفی می گوید: «ابو الصلت الهروى الحافظ الرحال: رحل في طلب العلم إلى البلاد و أخذ الحديث عن جماعة و روى عنه غير واحد، قيل إنه كان فيه تشيع»(3)؛(النجوم الزاهره، ج ۲، ص ۳۴۴) اباصلت هروی حافظ و جهان گرد است در راه علم به شهرهای مختلف مسافرت کرد و از افرادی حدیث نقل کرده است و از او نیز عده ای نقل حدیث کرده اند برخی درباره اباصلت گفته اند وی گرایشهای شیعی داشته است.
احمد بن سيار مروزی شافعی، صاحب کتاب تاریخ ،مرو، اباصلت را در شمار پارسایان آورده میگوید و هو من المعدودين في الزهد»(4).(تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۴۷؛ تهذيب الكمال، ص ۴۶۱؛ تهذيب التهذيب، ج ۶، ص ۲۸۵)
بخاری نسائی و دارقطنی شافعی نیز نام او را در زمره ضعفا نیاورده اند و این موضوع نشانگر آن است که اباصلت با این که شیعه بوده و اهل سنت نیز به ایــن مطلب اذعان کرده اند - نقطه ضعفی نداشته است.
چنان که گذشت اباصلت از دوستان اسحاق بن راهويه، احمد بن حنبل(5)(المعرفة والتاريخ، ج ۳، ص ۷۷) و
67
يحيى بن معين به شمار می آمده است و افرادی چون عجلی، بخاری، احمد بن سیار مروزی شافعی، محمد بن عبد الله بن نمير و يعقوب بن سفیان فسوى با او(1)(همان جا) معاصر بوده و بعضاً از او روایت نیز نقل کرده اند چنان که ابویعلی قزوینی می گوید: «ابو الصلت مشهور روى عنه الكبار»(2)(الارشاد في معرفة علماء الحديث، ص ۳۳۵) كه این مطلب حاکی از عظمت شخصیت اباصلت جایگاه ویژه او در میان بزرگان اهل سنت است.
ریشه تهمت ها به اباصلت
تضعیف بی اساس اباصلت و تهمت ناروا به شخصیت والای او از فردی ناصبی به نام ابراهیم بن يعقوب جوزجانی (۲۵۹)ق) سرچشمه میگیرد. وی اباصلت را فقط به جرم نقل احادیثی در فضایل امام علی الله و اهل بیت که بزرگانی مانند يحيى بن معين نیز این احادیث را تأیید کرده اند تضعیف کرده و با کمال بی ادبی به چنین شخصیتی که مورد اطمینان بزرگان اهل سنت توهین نموده، می گوید: كان ابو الصلت الهروى زائغاً عن الحق مائلاً عن القصد، سمعت من حدثني عن بعض الائمة أنه قال فيه: هو الكذب من روث حمار الدجال و كان قديماً متلوثاً في الأقذار»(3).(احوال الرجال، ص ۲۰۵، شماره ۳۷۹) برخی نیز نا آگاهانه و با تکیه بر سخن جوزجانی ناصبی، اباصلت را تضعیف کرده اند.
اعتراف بزرگان اهل سنت به دشمنی جوزجانی با اهل بیت
تضعیف جوزجانی ناصبی به دلایل زیر معتبر نیست و لطمه ای به شخصیت اباصلت و روایاتش وارد نمی سازد.
68
1. جوزجانی به تصریح بزرگان اهل سنت از جمله ابن عدی شافعی، دارقطنی شافعی، ذهبی شافعی و ابن حجر عسقلانی شافعی کینه امام علی را در دل داشته و ناصبی بوده است. طبیعی است که چنین فضایل آن حضرت را رد کند و راویان فضایل امام علی و اهل بیت اسلام را نیز تضعیف نماید.
ابن عدی جرجانی شافعی درباره او مینویسد: كان مقيماً بدمشق يحدث على المنبر... و كان شديد الميل إلى مذهب أهل دمشق في التحامل على على»(1)؛(الكمال في ضعفاء الرجال، ج ۱، ص ۳۱۰، شماره ۱۳۲٫۱۳۲).... جوزجانی مانند مردم دمشق نسبت به امیر مؤمنان دشمنی داشت و به شخصیت علی حمله می کرد.
دار قطنی شافعی میگوید فیه انحراف عن على»(2).(تهذيب التهذيب، ج ۱ ص ۱۵۹، شماره ۳۳۲؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۱۸۳)
ابن حبان بستی شافعی گفته است: «كان ابراهيم بن يعقوب جوزجانی حریزی المذهب»(3)(كتاب الثقات، ج ۸ ص ۸۱) مذهب جوزجانی، حریزی مذهب است.
ابن حجر عسقلانی شافعی در توضیح سخن ابن حبان شافعی می گوید: حريزي... نسبة إلى حريز بن عثمان المعروف بالنصب و كلام ابن عدى يؤيد هذا .... به سنت حریزی به حریز بن عثمان باز میگردد که وی فردی ناصبی است و علام ابن عدی این معنا را تأیید می کند.
ذهبی شافعی سلفی بعد از نقل سخن ابن عدی شافعی درباره جوزجانی و در تأیید آن می گوید: «قد كان النصب مذهباً لأهل دمشق في وقت»(4).(تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۱۵۹، شماره ۳۳۲)
ابن حجر عسقلانی شافعی نیز بعد از نقل سخنان ابن حبان شافعی، ابن عدی شافعی و دارقطنی شافعی درباره ناصبی بودن جوزجانی را شاهدی بر این مدعا
69
دانسته و گفته است و كتابه في الضعفاء يوضع مقالته ...»(1)(میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۷۶، شماره ۲۵۷) جوزجانی در این کتاب یاران دوست داران و راویان فضایل امام علی الله را به شدت تضعیف کرده و بعضاً كلمات توهین آمیزی درباره آنان به کار برده است. از این رو، ابن حجر عسقلانی شافعی تضعیفات او را نپذیرفته و برای آنها اعتبار و ارزشی قائل نشده است(۲).(تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۸۱)
ابن حجر در جای دیگر به شدت از جوزجانی انتقاد کرده و گفته است: الجوزجاني كان ناصبياً منحرفاً عن على فهو ضد الشيعي المنحرف عن عثمان و الصواب موالاتهما جميعاً و لا ينبغى أن يسمع قول مبتدع في مبتدع»(3)؛(مقدمة فتح البارى، ص ۴۱۰) جوزجانی ناصبی بوده و با علی دشمنی داشته و با شیعیان و دوست داران علی الله هم دشمنی دارد.
2. روایاتی را که اباصلت در فضایل امام علی الله و اهل بیت نقل کرده است، بزرگان اهل سنت و در رأس آنها یحیی بن معین تأیید کرده اند و در مقاطع گوناگون، روایات اباصلت را از طریق دیگر نیز نقل کرده اند تا صحت روایات اباصلت برای دیگران آشکار گردد.
3. اگر بنا باشد صرفاً به دلیل نقل روايات فضایل امام على الله و اهل بیت ، با روش جوزجانی راوی را تضعیف کنیم و روایت را کنار نهیم باید بسیاری از راویان و روایت ها را کنار بگذاریم که به تعبیر ذهبی شافعی فلو رد حديث هؤلاء الذهب جملة من الآثار النبوية و هذه مفسدة بينة»(4)؛(میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۵) اگر احادیث شیعیان و دوست داران علی را کنار بگذاریم بخش عظیمی از آثار و احادیث پیامبر از بین می رود.
70
۴. روایت مورد بحث ما حديث (ایمان که اباصلت از امام رضا و آن حضرت از پدرانش نقل کرده است - چنان که گذشت - طریقهای دیگری نیز دارد که حاکی از صحت و قوت راوی و روایت است.
5. تأییدات بزرگان اهل سنت درباره اباصلت هروی و اصل روایت و فراتر از آن شفا بخش دانستن این اسناد و از آن بالاتر تجربه کردن و شفا یافتن به برکت این اسناد، جایی برای سخن مخالف و توهم ضعف روایت یا راوی باقی نمی گذارد.
یگانگی یا تعدد روایت «حصن» و «ایمان»
پرسش این است که آیا حدیث حصن و ایمان یکی است یا صدور آنها در دو مرحله اتفاق افتاده است. ابن حجر هیثمی شافعی تمایل به احتمال دوم دارد، آنجا که می گوید: «لعلهما واقعتان»(1).(الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۵)
به نظر نگارنده قرائن و شواهد حاکی از آن است که امام رضا این دو حدیث را در نیشابور بیان فرموده است چنان که استقبال بی نظیر مردم از آن حضرت در هنگام ورود به نیشابور و قرائن و شواهد دیگری که مورخان در هر دو روایت گزارش کرده اند باعث میشود در یگانگی این دو حدیث تردید جدی روا داریم.
ورود امام به نیشابور و مواضع مردم و علمای اهل سنت
اگر روایات مربوط به ورود امام رضا به نیشابور و ابراز احساسات مردم و علمای اهل سنت را یک بار دیگر از نظر بگذرانیم نکات قابل توجهی در خواهیم یافت. در اینجا روایات مربوط به این جریان را مرور میکنیم و آنگاه به نکات آنها اشاره می نماییم
71
گزارش واقدى و لما كان سنة مائتين بعث إليه المأمون فأشخصه من المدينة إلى خراسان... فلما وصل إلى نيسابور خرج إليه علماؤها مثل يحيى بن يحيى وإسحاق بن راهويه و محمد بن رافع و أحمد بن حرب و غيرهم لطلب الحديث والرواية و التبرك به...»(1).(تذكرة الخواص، ص ۳۱۵)
گزارش ابن حجر هیثمی مالکی به نقل از حاکم نیشابوری شافعی: تعرض له الحافظان ابوزرعة الرازي و محمد بن اسلم الطوسى ومعهما من طلبة العلم والحديث ما لا يحصى فتضرعا إليه أن يريهم وجهه ويروى لهم حديثاً عن آبائه ....»(2).(الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۹۴)
در نقل دیگر آمده: «لما دخل على بن موسى الرضا نيسابور على بغلة شهباء فخرج علماء البلد في طلبه منهم يحيى بن يحيى، اسحاق بن راهويه، احمد بن حرب، محمد بن رافع، فتعلقوا بلجام دابته فقال له اسحاق بحق آبائك حدثنا، فقال ...»(3).(كشف الخفاء ، ج ۱، ص ۲۲)
گزارش ابن جوزی حنبلی: فلما قدم نيسابور خرج فهو في عمارية على بغلة شهباء فخرج علماء البلد في طلبه مثل يحيى بن يحيى، اسحاق بن راهويه، محمد ابن رافع، احمد بن حرب و غيرهم، فأقام بها مدة»(4).(المنتظم، ج ۶، ص ۱۲۵)
نکات روایات
۱. استقبال باشکوه و بی نظیر مردم و علمای اهل سنت در هنگام ورود امام؛
2. ناله و فریاد و بیقراری مردم و به خاک افتادن گروهی از آنان؛
3. تبرک جستن علما و مردم به امام و مرکب وی و بوسیدن جای پای مرکب
72
آن حضرت؛
۴. التماس و گریه و زاری علمای اهل سنت به امام برای نمایاندن چهره مبارک خود و نقل حدیثی از اجداد طاهرینش
5. حضور ده هزار یا بیست هزار و یا سی هزار راوی که این جریان را گزارش کرده اند.
شاید نکات این جریان تاریخی سبب حذف و سانسور این روایت از صحاح و جوامع حدیثی معتبر اهل سنت شده است!
شناخت جایگاه علمای نیشابور
شناخت جایگاه شخصیت هایی که نام آنان در گزارش های تاریخی مذکور آمده است به وضوح نشان میدهد که علمای اهل سنت آن دوران چه مقام و مرتبه ای برای علی بن موسی الرضا قائل بوده اند که با گریه و زاری و التماس از او خواسته اند نخست چهره خود را بنمایاند و ثانیاً حدیثی از پدران پاک و مطهرش نقل کند. شرح حال آنان از این قرار است:
۱. آدم بن ابی ایاس عسقلانی (م ۲۲۰ ق) پیشوای اهل حدیث، فردی ثقه و مورد اطمینان بزرگ اهل شام و یکی از شش نفری است که حدیث یاد شده را به درستی ثبت کرده است. ذهبی شافعی درباره او میگوید: «الإمام الحافظ القدوة شيخ الشام ابوالحسن خراسانی...»(1).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۳۳۵) ابوحاتم رازی مینویسد: «ثقة مأمون متعبد من خيار عباد الله»(2).(الجرح و التعديل، ج ۲، ص ۲۶۸) احمد بن حنبل میگوید: كان من الستة الذين يضبطون عنده الحديث»(3).(تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۸)
71
2. ابوزكريا يحيى بن یحیی تمیمی منقری نیشابوری (م) ۲۲۶ق). شیخ الاسلام و عالم خراسان و به تعبیر برخی امام اهل دنیا بوده است. ابوبكر بن عبد الرحمن می گوید: شیخ الاسلام و عالم خراسان الحافظ ابو العباس سراج می گوید: «امام لأهل الدنيا». ابو احمد فراء میگوید: «كان إماماً و قدوة و نوراً للاسلام»(1).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۵۱۲) نسایی می نویسد: «هو ثقة مأمون ثبت»(2).(تهذيب الكمال، شماره ۱۵۲۴) احمد بن سیار مروزی می گوید: «كان ثقة... خيراً فاضلاً»(3).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۵۱۲)
3. ابو عبدالله احمد بن حرب بن فیروز نیشابوری (م) (۲۳۴) پیشوا و اسوه اهل حدیث، بزرگ نیشابور از بزرگان فقها و عابدان و فردی کم نظیر بوده است. ذهبی شافعی درباره وی میگوید: الإمام القدوة، شيخ نيسابور الزاهد كان من كبار الفقهاء و العباد. يحيى بن یحیی تمیمی درباره وی میگوید: «إن لم يكن أحمد بن حرب من الأبدال فلا أدرى من هم!»(4).(همان، ج ۱۱، ص ۳۲ و ۳۴)
4. ابو يعقوب اسحاق بن راهويه مروزی (م) (۲۳۸ ق از پیشوایان اهل سنت و از عالمانی است که حدیث فقه حفظ راست گویی و پرهیزکاری در وی جمع شده است. سیوطی شافعی درباره وی می گوید: «أحد ائمة المسلمين و علماء الدين اجتمع له الحديث والفقه والحفظ و الصدق والورع و الزهد...»(5).(طبقات الحفاظ، ص ۱۹۱ و ۱۹۲)
5. ابوالحسن محمد بن اسلم كندى طوسی (م۲۴۲ق) از شخصیت های مورد اعتماد و از حفاظ بوده و در علم و دانش همانند احمد بن حنبل است. سیوطی شافعی درباره وی میگوید: کان من الثقات الحفاظ والأولياء الأبدال» و به نقل از
74
ابن خزیمه درباره وی میگوید هو رباني هذه الأمة لم تر عيناي مثله، كان يشبه بأحمد بن حنبل»(1).(همان، ص ۲۳۸)
6. ابو عبد الله محمد بن رافع قصری قشیری (م) (۲۴۵) در دوران خویش، بزرگ خراسان مورد اعتماد و راست گو بوده است. حاکم نیشابوری شافعی در مورد وی می گوید: «شیخ عصره بخراسان في الصدق والرحلة»(2).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۲۱۴) مسلم و نسایی نیز می گویند: ابن رافع ثقة مأمون(3).(الوافي بالوفيات، ج ۳۷، ص ۶۸) ذهبی شافعی می گوید: «الإمام الحافظ الحجة قدوة بقية الأعلام...»(4).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۲۱۴)
7. نصر بن علی جهنمی (م ۲۵۰ ق یکی از مطمئن ترین و برجسته ترین حفاظ و از بزرگان اهل حدیث به شمار میرود. عبد الرحمن بن ابی حاتم می گوید: «نصر أحب إلى و أوثق وأحفظ، نصر ثقة»(5).(الجرح والتعديل، ج ۸، ص ۴۶۶) نسایی و ابن خراش می گویند: «ثقة»(6)؛(سير أعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۱۳۵)عبد الله بن محمد فرهیانی مینویسد: «نصر عندى من نبلاء الناس(7).(تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۸۸) نصر از دیدگاه من در زمره شخصیتهای برجسته است. ذهبی شافعی نیز میگوید: «الحافظ العلامة الثقة.... كان من كبار الأعلام... نصر بن على من ائمة سنة الاثبات»(8).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۱۳۵)
8. ابو زرعة عبيد الله بن عبدالكریم رازی قرشی مخزومی (م ۲۶۱ ق) امام اهل حدیث خراسان فردی مورد اعتماد و بزرگ حفاظ بوده است. سیوطی شافعی در
75
مورد وی می گوید: «أحد الأعلام و حفاظ الإسلام»(1).(طبقات الحفاظ، ص ۲۵۴) ابن ابی حاتم می گوید: «ما رأيت اكثر تواضعاً من أبي زرعة، هو و أبو حاتم إماما خراسان»(2)؛(الجرح و التعديل، ج ۵، ص ۳۲۵) کسی را متواضع تر از ابوزرعه ندیدم او و ابوحاتم پیشوایان خراسان به شمار می آمدند. نسایی درباره وی میگوید: «ثقة». ذهبی شافعی نیز از وی به «الإمام سيد الحفاظ یاد می کند(3).(سير أعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۷۵)
9. محمد بن اسحاق بن خزيمة (م ۳۱۱ ق) شخصیتی است که پیشوایی و حفظ حدیث در خراسان به وی منتهی گشته و فردی کم نظیر و از حفاظ بوده است. ذهبی شافعی درباره وی می گوید: «إنتهت إليه الإمامة و الحفظ في عصره بخراسان...» ابن حبان شافعی میگوید: «ما رأيت على وجه الأرض من يحسن صناعة السنن ويحفظ ألفاظها الصحاح و زياداتها حتى كأن السنن كلها نصب عينيه إلا ابن خزيمة فقط؛ روى زمین کسی را مانند ابن خزیمه ندیدم؛ او الفاظ صحيح روایات و اضافات آنها را بیشتر از همه میشناخت چنان که گویی احادیث نبوی پیش چشم او قرار داشت دارقطنی شافعی نیز میگوید: «كان إماماً ثبتاً معدوم النظير»(4).(همان، ج ۱۴، ص ۳۷۲)
۱۰. محمد بن عبد الوهاب ابو على ثقفی شافعی (م) (۳۲۸ ق) پیشوای اهل حدیث و بزرگ خراسان و به تعبیر اهل سنت در دوران خویش حجت خدا بر روی زمین بوده است. ذهبی درباره وی میگوید: الإمام المحدث الفقيه العلامة الزاهد العابد شيخ خراسان كان ابو علي في عصره حجة الله على خلقه... و كان إماماً في أكثر
76
علوم الشرع»(1).(همان، ج ۱۵، ص ۲۸۱ و ۲۸۲)
گریه، التماس و زانو زدن آنها در برابر امام رضا نمایانگر عظمت و مرجعیت علمی و معنوی امام علی بن موسی الرضا است.
سوم: سایر احادیث
تاکنون دو حدیث «حصن» و «ایمان» معروف به سلسلة الذهب را نقل و بررسی کردیم. در این بخش بعضی از احادیثی را که سند آنها سلسلة الذهب بوده و امام رضا آنها را از پدران پاکش نقل کرده و در کتب حدیثی اهل سنت آمده است نقل می کنیم:
1. ابن نجار شافعی (م ۶۴۳ ق) به سند خود از عبدالله بن احمد بن محمد بن حنبل از پدرش از علی بن موسی الرضاء از پدرانشاه از علی بن ابی طالب لا نقل کرده است که پیامبر فرمود: ما من قوم كانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه أحمد أو محمد فشاوره إلا خير لهم»(2)؛(ذیل تاریخ بغداد، ج ۱۹، ص ۱۳۵) هر گروهی به مشورت بنشینند و در جمع آنها احمد یا محمد نامی حضور داشته باشد خداوند آن چه خیر و صلاح است برای آنان مقدر خواهد کرد.
2. ابن نجار شافعی به سند خود از یوسف بن عبدالله غازی از علی بن موسی الرضا از پدرانش از علی بن ابی طالب از رسول خدا نقل کرده است: «يقول الله تبارک و تعالی يا ابن آدم، ما أنصفتنى؛ أتَحَبَّب إليك بالنعم و تَنقَّمْتَ إلى بالمعاصي، خيرى عليك منزل و شرك إلى صاعد و لا يزال ملك كريم يعطيني عنك كل يوم و ليلة بعمل قبيح يا ابن آدم لو سمعت وصفك من غيرك و
77
أنت لا تدرى من الموصوف لسارعت الى مقته»(1)؛(همان، ص ۱۳۶؛ التدوين في اخبار قزوین، ج ۳، ص ۴) خداوند خطاب به فرزند آدم می فرماید: ای فرزند آدم با انصاف با من برخورد نکردی با ارسال نعمت هایم به تو محبت میکنم و تو با گناهانت خود را در معرض نقمت و عذابم قرار میدهی خیر و عنایات من بر تو سرازیر است ولی تبهکاری و گناهان تو به آسمان زبانه میکشد و همواره فرشته ای گناهانی را که انجام داده ای به من می رساند. ای فرزند آدم، اگر توصیف زشتیهایت را از دیگری بشنوی و ندانی که شخص وصف شده کیست به سرعت از او متنفر خواهی شد.
3. محمد بن سلامة قضاعی شافعی (م ۴۵۴ (ق) به سند خود از امام علی بن موسى الرضا الله از پدرانش از علی بن ابی طالب نقل میکند که رسول خدا فرمود: من عامل الناس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يكذبهم و وعدهم فلم يَخْلِفَهم فهو ممن كملت مروءته و ظهرت عدالته و وَجَبَت أَخُوتُه و حرمت غیبته»(2)؛(مسند الشهاب، ج ۱، ص ۳۲۲ ر.ك: الكفاية في علم الروايه، ج ۱، ص ۷۸، ح ۵۴۳) کسی که با مردم معامله کند و بر آنها ظلم روا ندارد با آنان به سخن بنشیند و دروغ نگوید، وعده دهد و خلاف آن عمل نکند جوانمردی کامل و فردی عادل خواهد بود و بر دیگران واجب است او را برادر خویش بدانند و غیبتش نیز حرام است.
4. بیهقی شافعی (م) (۴۵۸ ق) به سند خود از امام علی بن موسی الرضا از پدرانش از امام علی الله نقل کرده که رسول خدا فرمود: «رأس العقل بعد الدين التودد إلى الناس و اصطناع الخير إلى كل بر و فاجر»(3)؛(شعب الايمان، ج ۶، ص ۲۵۶، ج ۸۰۶۲) اصل و اساس خرد پس از دین داری اظهار محبت و دوستی به مردم و نیکی به انسانهای خوب و بد است.
5. ابو نعیم اصفهانی شافعی (م) ۴۳۰ (ق) به سند خود از امام علی بن موسی الرضا از پدرانش از امام علی الله روایت کرده که فرمود: «أشد الأعمال ثلاثة:
78
إعطاء الحق من نفسك و ذكر الله على كل حال و مواساة الأخ في المال»(1)؛(حلية الأولياء، ج ۱، ص ۸۵) سخت ترین کارها سه چیز است حق را بگویی و بپذیری در همه حال به یاد خدا باشی و به برادر دینی ات کمک مالی کنی
۶. ابونعیم شافعی به سند خود از امام علی بن موسی الرضا از پدرانش از امام علی نقل کرده که رسول خدا فرمود: «العلم خزائن و مفتاحها السؤال فاسألوا يرحمكم الله فإنه يؤجر فيه أربعة: السائل و المعلم والمستمع والمجيب لهم»(2)؛(ابونعیم اصفهانی درباره این حدیث میگوید: هذا حديث غريب من هذا الوجه لم تكتبه إلا بهذا الإسناد؛ حلية الأولياء، ج ۳، ص ۴۲۸) البته در نقل دیگر فراز پایانی روایت چنین است: «.... والمحب له»(3)؛(التدوين في اخبار قزوین، ج ۳، ص ۴۲۸) دانش گنجینه هایی است و کلید آن گنجینه ها پرسش است. پس بپرسید - خدا شما را رحمت کند زیرا در پرسش چهار گروه پاداش میگیرند پرسشگر، معلم، شنونده و گیرنده پاسخ و طبق بعضی از نقلها دوست دار پرسش.
7. داود بن سلیمان از امام رضا از پدرانش از امام علی اله نقل می کند که رسول خدا فرمود: لا يزال الشيطان ذعراً من المؤمن ما حافظ على الصلوات الخمس، فإذا ضيعهنَّ جراً عليه و أوقعه في العظائم»(4)؛(همان، ج ۲، ص ۱۲۵) شيطان همواره از مؤمنی که پای بند به نمازهای پنجگانه باشد بیمناک است؛ ولی هنگامی که آن نمازها را ضایع گرداند، شیطان بر او جرأت می یابد و وی را در دام گناهان بزرگ گرفتار می سازد.
8. داود بن سلیمان از امام رضا از پدرانش از امام علی الله نقل می کند که رسول اکرم فرمود: «خير الأعمال عند الله تعالى إيمان لا شكاً فيه و غزو لا غلول
79
فيه ...»(1)؛(همان، ج ۲، ص ۲۱۶ این روایت از طرق دیگر نیز از پیامبر نقل شده است؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۵۸) بهترین کارها نزد خداوند متعال ایمانی است که شک در آن راه نیابد و جهادی است که در آن دزدی و خیانت نباشد.
۹ داود بن سلیمان از امام علی بن موسی الرضا از پدرانش از امام علی نقل کرده که پیامبر اعظم فرمود: «من مر على المقابر فقرأ فيها إحدى عشر مرة قُلْ هو الله أحد ثُمَّ وهب أجره للأموات أعطى من الأجر بعدد الأموات»(2)؛(همان، ص ۲۹۷) فردی که بر قبرستان گذر کند و یازده مرتبه سوره توحید بخواند و ثوابش را به مردگان هدیه کند به تعداد مردگانی که در آن جا به خاک سپرده شده اند، به او پاداش داده می شود.
۱۰. على بن حمزه علوی به نقل از امام علی بن موسی الرضا از پدرانش از امیر مؤمنان روایت کرده که رسول خدا فرمود: «تعلموا من أنسابكم ما تصلون به أرحامكم، فإنَّ صلة الرحم منساة في الأجل مثراة للمال مرضاة للرب تعالی»(3)؛(موضح أوهام الجمع و التفريق، ج ۲، ص ۴۵۴) اصل و نسب و فامیل خود را به اندازه ای که صله رحم بر آن متوقف است بشناسید زیرا صله رحم اجل را به فراموشی سپرده و موجب فزونی مال می شود و خشنودی خدا را در پی خواهد داشت.
۱۱. احمد بن عامر طائی از امام علی بن موسی الرضا از پدرانش از امام على الله نقل کرده که نبی مکرم فرمود: من حفظ على أمتى أربعين حديثاً ينتفعون بها بعثه الله يوم القيامة فقيهاً عالماً»(4)؛(مسند الامام زيد، ص ۴۴۳؛ العلل المتناهيه، ج ۱، ص ۱۱۹) شخصی که چهل حدیث برای امت من حفظ کند تا از آن بهره مند گردند خداوند او را در روز قیامت فقیه و دانشمند محشور می کند.
80
۱۲. شبلنجی شافعی به صورت مرسل از امام رضا از پدرانش از امام علی از پیامبر نقل میکند که فرمود: من لم يؤمن بحوضى فلا أورده الله تعالى حوضى و من لم يؤمن بشفاعتي فلا أناله الله شفاعتي، ثم قال: «إنما شفاعتي لأهل الكبائر من أمتى، فأما المحسنون فما عليهم من سبيل»(1)؛(نور الأبصار، ص ۲۳۷) هر کس به حوض من معتقد نباشد در روز قیامت بر حوض من وارد نخواهد شد و کسی که به شفاعتم اعتقاد نداشته باشد خداوند او را از شفاعت من بهره مند نخواهد ساخت.
۱۳. شبلنجی شافعی به صورت مرسل از امام رضا از پدرانش از امام علی الله از پیامبر الله روایت کرده که فرمود: «و لا يكون إلى يوم القيامة مؤمن إلا وله جار يؤذيه»(2).(همان جا)
۱۴. شبلنجی شافعی به صورت مرسل از امام رضا از پدرانش از امام علی از پیامبر نقل میکند که فرمود: الشيب في مقدم الرأس يمن و في العارضين سخاء و في الذوائب شجاعة و في القفا شؤم»(3).(همان جا)
۱۵. شبلنجی شافعی به صورت مرسل از امام رضا از پدرانش از امام علی از پیامبر اس روایت کرده که فرمود: «لما أسرى بي إلى السماء رأيت رحماً معلقة في العرش تشكوا رحماً إلى ربها أنها قاطعة لها، قلت: كم بينك و بينها من أب؟ قالت: تلتقى في أربعين أباً».
سخن پایانی
از آن چه گذشت چنین نتیجه می گیریم:
1. جریان ورود امام رضا به نیشابور و صدور حدیث سلسلة الذهب از آن
81
حضرت و استقبال بی نظیر علما و مردم سنی نیشابور از وی یک واقعه مسلم تاریخی است.
2. حدیث سلسلة الذهب با دلالت حصن یا ایمان در کتب اهل سنت مستفیض است. حتی با توجه به انعکاس این حدیث در کتابهای آنان و نیز در منابع شیعه و با ملاحظه طریقهای مختلفی که در همان دوران امام رضا این جریان را نقل کرده اند میتوان حديث سلسلة الذهب را متواتر دانست.
3. با توجه به طرق گوناگون این حدیث شریف در منابع شیعه و اهل سنت و تأیید آن توسط بزرگان، عدم ذکر این حدیث در کتب اربعه(1)(به گفته علمای رجال شیعه چنین نیست که هر حدیثی که در کتب اربعه آمده، صحیح باشد. و اگر نیامده، صحیح نباشد.) یا صحاح ششگانه(2)(به گفته محققان اهل سنت بسیاری از احادیث صحیح وجود دارد که در صحاح ششگانه نیامده است و این خود دلیل بر عدم انحصار احادیث صحیح در صحاح ششگانه است. علاوه بر این حدیث سلسلة الذهب با دلالت ایمان در سنن ابن ماجه آمده است.) البته به غیر از سنن ابن ماجه دلیل بر ضعف یا سستی این حدیث شمرده نمی شود.
کتاب نامه
1. ابن ابی الحدید معتزلی شافعی عبد الحميد بن هبة الله (م) ۶۵۶ ق)، شرح نهج البلاغة، دار احياء المعرفة، دمشق، چاپ دوم ۱۳۸۵ ق.
2. ابن ابی حاتم رازی شافعی ابو محمد عبدالرحمان (م) ۳۲۷ ق)، الجرح والتعديل، دار الفكر بیروت، چاپ اول، بی تا.
3. ابن ابی یعلی حنیلی ابوالحسين محمد بن محمد (۵۲۶) ق) طبقات الحنابلة، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
4. ابن بابویه، ابو جعفر محمد بن علی (۳۸۱ ق)، عيون اخبار الرضا الله ناشر: رضا مشهدی قم، چاپ دوم، ۱۳۶۳ هـش
82
5. ----------------، الامالی، مؤسسة الاعلمی ،بیروت، چاپ پنجم، ۱۴۱۰ ق.
6. ----------------، علل الشرائع المكتبة الحيدرية، نجف اشرف، چاپ اول، ۱۳۸۵ ق.
7. ابن تغری بردی حنفی ابوالمحاسن یوسف (۸۷۴) ق)، النجوم الزاهرة في ملوك مصر و القاهرة، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
8. ابن جوزی حنبلی ابو الفرج عبد الرحمن بن على (۵۹۷) ق)، المنتظم في تواريخ الملوك و الأمم، دار الفكر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق.
9. ----------------، العلل المتناهية في الاحاديث الواهية، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ
۱۰. ---------------، الموضوعات دار الفکر بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق. اول، ۱۴۰۳ق.
۱۱. ---------------، كتاب الضعفاء والمتروكين، دار الكتب العلمية بغداد، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
۱۲. ابن حبان بستی شافعی، ابو حاتم محمد بن حبان (۳۵۴ ق)، كتاب الثقات، دار الفكر، بيروت چاپ اول، ۱۳۹۳ق.
۱۳. --------------، كتاب المجروحين دار المعرفة، بيروت، ۱۴۱۲ ق.
۱۴. ابن حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (۸۵۲) ق)، تقريب التهذيب، دار المعرفة، بيروت چاپ دوم، ۱۳۹۵ ق.
۱۵. ------------------------، تهذيب التهذيب ،دار الفکر بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ق.
۱۶. ------------------------، لسان الميزان، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۱۷. ابن حجر هیثمی شافعی ابو العباس احمد بن محمد (۹۷۳) ق)، الصواعق المحرقة، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
۱۸. ابن خلکان شافعی ابو العباس محمد بن ابي بكر (۶۸۱ ق)، وفيات الاعيان و أنباء أبناء الزمان دار صادر، بیروت، چاپ اول ۱۳۹۸ ق.
۱۹. این رجب حنبلی ابو الفرج عبد الرحمن بن احمد (۷۹۵ ق)، الذيل على طبقات الحنابلة، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
۲۰. ابن شاهین، ابو حفص عمر بن احمد (۳۸۵ ق) ، تاريخ أسماء الثقات، دار الكتب العلمية، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
83
۲۱. ابن صباغ مالكي، على بن محمد (۸۵۵) ق)، الفصول المهمة في معرفة أحوال الأئمة دار الاضواء، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق
۲۲. ابن صلاح شافعی، تقى الدين ابو عمرو عثمان بن عبد الرحمان الشهرزوری (۶۴۳ ق)، طبقات الفقهاء الشافعية، بترتيب و مستدرکات محى الدين ابوزكريا يحيى بن شرف نووی شافعی (۶۷۶ق) و تنقیح یوسف بن عبد الرحمان مزی شافعی (۷۴۲ ق)، دار البشائر الإسلامية بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
۲۳. ابن عدی جرجانی شافعی، ابو احمد عبدالله بن عدی (۳۶۵ ق)، الكامل في ضعفاء الرجال دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.
۲۴. ابن عساکر شافعی ابو القاسم على بن الحسن (۵۷۱)، تاریخ دمشق، دار احياء التراث العربی بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. ۲۵. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد (۱۰۸۹ ق)، شذرات الذهب في أخبار من ذهب دار ابن کثیر دمشق، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
۲۶. ابن قاضي شهبة شافعی، ابوبکر بن احمد (۸۵۱ ق)، طبقات الشافعية، دار الندوة الجديدة بیروت، ۱۴۰۷ق.
۲۷. ابن قدامه مقدسی حنبلی ابو محمد عبدالله بن احمد (۶۲۰ ق)، التبيين في أنساب القرشيين عالم الكتب، مكتبة النهضة العربية، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
۲۸. این کثیر دمشقی شافعی، ابو الفداء اسماعيل بن عمر (۷۷۴ ق)، البداية والنهاية، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
۲۹. ابن ماجه ،قزوینی ابو عبد الله محمد بن یزید (۲۷۵)، سنن ابن ماجه، دار الفکر، بیروت، بی تا. ۳۰ این ماجه محمد بن یزید سنن ابن ماجة تحقيق و تعلیق بشار معروف عواد، دار الجيل بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۳۱. ابن ماكولا، ابو نصر على بن هبة الله (۴۵۷ ق)، الإكمال، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول ۱۴۱۱ق.
۳۲. ابن منظور افریقی، محمد بن مکرم (م ۷۱۱ ق) مختصر تاریخ دمشق، دار الفکر، بیروت چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
84
۳۳. ابن نجار بغدادی شافعی، ابو عبد الله محمد بن محمود (م) (۶۴۳ ق)، ذیل تاریخ بغداد دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
۳۴. ابن هداية الله حسینی، ابوبکر (م) (۱۰۱۴ ق)، طبقات الشافعية، دار الآفاق الجديدة، بيروت چاپ دوم، ۱۹۷۹م.
۳۵. ابوالشیخ حیانی، ابو محمد عبد الله بن محمد (م ۳۶۹ ق)، طبقات المحدثين بإصبهان و الواردين عليها، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
۳۶. ابو الفداء دمشقی شافعی، اسماعیل بن على (م) ۷۳۲ ق)، المختصر في أخبار البشر دار المعرفة، بيروت، چاپ اول، بی تا.
۳۷. ابو زرعة دمشقی، عبدالرحمان بن عمرو (م ۲۸۱ ق) تاریخ ابی زرعة الدمشقي، برواية ابوالميمون بن راشد مجمع اللغة دمشق، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
۳۸. ابونعیم اصفهانی شافعی، احمد بن عبد الله (م ۴۳۰ ق)، تاريخ إصفهان، (ذكر أخبار إصبهان).
۳۹. حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، دار الفكر، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۴۰. كتاب الضعفاء، دار الثقافة ،مغرب، چاپ اول، ۱۴۰۵ق دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۴۱. ابویعلی خلیلی قزوینی خلیل بن عبدالله (م ۴۵۶ ق)، الإرشاد في معرفة علماء الحديث. دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۴۲. آبی، ابو سعد منصور بن حسین (م ۴۲۱ ق)، نشر الدر الهيئة المصرية العامة للكتاب.
۴۳. أجرى شافعی، ابوبكر محمد بن حسين (م ۳۶۰ ق)، الأربعين حديثاً، مكتبة المعلا، كويت، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق.
۴۴. از هری مالکی، محمد بشير ظافر، طبقات المالكية، دار الآفاق العربية، قاهره، چاپ اول ۱۴۲۰ق.
۴۵. اسنوی شافعی، جمال الدین عبدالرحيم بن حسن (م) (۷۷۲ ق)، طبقات الشافعية، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۷ ق.
۴۶. آلبانی، محمد ناصر الدين، ضعيف الجامع الصغير و زيادته (الفتح الكبير)، المكتب الاسلامي بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۰ق.
۴۷. ضعيف سنن ابن ماجه المكتب الاسلامی، بیروت، چاپ اول ۱۴۰۸ق. سلسلة الذهب
۴۸. ایوب زرعی، محمد بن أبي بكر، حاشية ابن قيم.
۴۹. بخاری، محمد بن اسماعیل (م) ۲۵۶ (ق) كتاب الضعفاء الصغير، عالم الكتب، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ق.
۵۰. بدخشی، میرزا محمد خان مفتاح النجا في مناقب آل العبا، نسخة خطی، کتابخانه آية الله العظمی مرعشی نجفی، قم
۵۱. بوصیری قاهری ،شافعی ابوالعباس احمد بن ابی بکر (م) (۴۰ ق)، زوائد ابن ماجة على الكتب الخمسة، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۵۲. بیهقی شافعی، احمد بن حسین (۴۵۸) ق)، الاعتقاد والهداية الى سبيل الرشاد، دار الآفاق الجديدة، بيروت، چاپ اول ۱۴۰۱ ق.
۵۳. بیهقی شافعی، احمد بن حسین (م ۴۵۸ ق)، شعب الايمان دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۵۴. تمیمی مصری حنفی، تقى الدين بن عبد القادر (۱۰۰۵ ق)، الطبقات السنية في تراجم الحنفية دار الرفاعي ،ریاض چاپ اول، ۱۴۰۳ ق.
۵۵. جزری شافعی، ابوالخیر محمد بن محمد (م) ۳۳ ق)، أسنى المطالب في مناقب سيدنا على ابن ابی طالب كرم الله وجهه، مكتبة الامام امير المؤمنین ، اصفهان، بی تا.
۵۶. جوزجانی، ابو اسحاق ابراهيم بن يعقوب (م ۲۵۹ق)، أحوال الرجال، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
۵۷. جوینی شافعی ابراهیم بن محمد (م ۷۳۰ ق)، فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهم، مؤسسة المحمودي، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
۵۸. حلبی طرابلسی، ابراهیم بن محمد (۸۴۱) ق). الكشف الحثيث عالم الكتب و مكتبة النهضة العربية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۷ ق.
۵۹. خطیب بغدادی شافعی، احمد بن علی (م) (۴۶۳) تاریخ بغداد، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
60. ---------------------، موضح أوهام الجمع و التفريق، دار المعرفة، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
86
۶۱. خلیفه نیشابوری، احمد بن محمد قرن هشتم تلخیص و ترجمه تاریخ نیشابور حاکم نیشابور کتابخانه ابن سینا تهران
۶۲. خليفة نیشابوری، محمد بن حسین قرن هشتم ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور، نشر آگه تهران چاپ اول، ۱۳۷۵ ه ش
۶۳. خلیفه عنصری، ابو عمرو خليفة بن خياط ( ۲۴۰ ق)، تاريخ خليفة بن خياط، دار الكتب
۶۴. -------------،كتاب الطبقات دار الطيبة رياض، چاپ دوم ۱۴۰۲ق. العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
۶۵. خنجی اصفهانی حنفی، فضل الله بن روزبهان (م) (۹۲۷ مهمان نامه بخارا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران چاپ دوم بیتا
۶۶. ---------------------، وسيلة الخادم الى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم انصاریان، قم، چاپ اول، ۱۳۷۵ ه.ش
۶۷. دار قطنی شافعی ابوالحسن علی بن عمر (م ۳۸۵ ق)، المؤتلف والمختلف، دار الغرب
۶۸. ----------------، سنن الدار قطنی، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۶۹. ----------------، كتاب الضعفاء والمتروكين، المكتب الاسلامي، بیروت، چاپ اول الاسلامی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق. ۱۴۰۰ق.
۷۰. دیلمی شافعی این شیرویه (۵۰۹) ق)، فردوس الاخبار، دار الفکر، بیروت، چاپ اول ۱۴۱۸ق
۷۱. ذهبی شافعی، محمد بن احمد (م ۷۴۸ ق) ، العبر في خبر من غير دار الكتب العلمية، بيروت بی تا.
۷۲. ------------، الكاشف دار القبلة و مؤسسة علوم القرآن، جده، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
۷۳. ------------، المجرد في أسماء رجال سنن ابن ماجة دار الراية رياض، چاپ اول ۱۴۰۹ق.
۷۴. ------------، المعين في طبقات المحدثين، دار الصحوة، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
۷۵. ------------، المغنى في الضعفاء، دار الكتب العلمية ،بيروت، چاپ اول ۱۴۱۸ق.
87
۷۶. ------------، المقتني في سرد الكنى، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
77. ------------، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، دار الكتاب العربي، بيروت چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
78. ------------، تذهيب تهذيب الكمال في أسماء الرجال، نشر الفاروق الحديثة، قاهره چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
۷۹. ------------، دول الإسلام، دار صادر، بيروت، چاپ اول، ۱۹۹۹ق.
80. ------------، ديوان الضعفاء والمتروكين دار القلم، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۸۱. ------------، سیر اعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ یازدهم، ۱۴۱۷ق.
۸۲. ------------، معرفة الرواة، دار المعرفة بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
83. ------------، میزان الاعتدال في نقد الرجال، دار الفکر، بیروت، بی تا. ۸۳
۸۴. رشیدالدین عطار، ابو الحسين يحيى بن علی بن علی قرشی (م۶۶۲ق)، مجرد أسماء الرواة عن مالك، مكتبة الغرباء الاثرية، مدينه منوره، چاپ اول، ۱۴۱۸ق
۸۵. رضی، محمد بن حسین (گردآورنده) نهج البلاغه، ترجمة سيد على نقى فيض الاسلام بی نا، بی جا، بی تا.
۸۶ زغلول ابوهاجر محمد السعيد بن بسيونى موسوعة أطراف الحديث النبوي الشريف دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۴ ق.
87. زمخشری حنفی ابوالقاسم محمود بن عمر (م ۵۳۸)، ربيع الابرار و نصوص الأخبار مؤسسة الاعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
88. سبط ابن جوزی حنفی، یوسف بن قزاوغلى (م ۶۵۴ ق)، تذكرة الخواص، مؤسسة اهل البیت، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
۸۹. سبکی شافعی، ابونصر عبد الوهاب بن على (م) (۷۷۱ ق)، الطبقات الشافعية الكبرى، دار احياء الكتب العربية، بیروت، بی تا.
۹۰. سمهودی شافعی علی بن عبدالله (م) ۹۱۱ ق)، جواهر العقدين في فضل الشرفين، وزارة الاوقاف و الشؤون الدينية، بغداد، ۱۴۰۷ق.
۹۱. سندی حنفی ابوالحسن محمد بن عبد الهادی (۱۱۳۸) (ق) شرح سنن ابن ماجه، دار المعرفة
88
بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
۹۲. سنهوتی نقش بندی شافعی یاسین بن ابراهيم، الأنوار القدسية في مناقب السادة النقشبندية، مطبعة السعادة، قاهره چاپ اول، بی تا.
۹۳. سیوطی شافعی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابي بكر (م ۹۱۱ (ق) ، الجامع الصغير من حديث البشير النذير، دار الكتب العلمية، بيروت، بيتا.
۹۴. ---------------، الدر المنثور في التفسير بالمأثور، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.
۹۵. ---------------، اللآلي المصنوعة في الأحاديث الموضوعة دار الكتب العلمية، بيروت چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
۹۶. طبقات الحفاظ، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق.
۹۷. شبراوی شافعی عبدالله بن محمد (م ۱۱۷۲ ق)، الإتحاف بحسب الأشراف، دار الكتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
۹۸. شبلنجی شافعی، مؤمن بن حسن (م) ۱۲۹۸ ق) ، نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۹۹. شجری جرجانی، یحیی بن حسین (م ۴۹۹ ق)، الأمالي الامالي الخميسية)، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۰۰. شوشتری مرعشی سید نور الله (م) ۱۰۱۹ ق)، إحقاق الحق وإزهاق الباطل، كتابخانه آية الله العظمی مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، بی تا.
۱۰۱. شوکانی صنعانی، محمد بن علی (م ۱۲۵۰ ق) ، الفوائد المجموعة في الأحاديث الموضوعة دار الكتب العلمية، بیروت، بی تا.
۱۰۲. صفا الضوى و احمد العدوى اهداء الديباجة بشرح سنن ابن ماجة، دار اليقين، بحرين چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۰۳. صفدی شافعی، صلاح الدین خلیل بن ایبک (م) ۷۶۴ ق) الوافي بالوفيات النشرات الاسلامية، آلمان، چاپ اول ۱۳۸۱ق.
۱۰۴. طبرانی شامی حنبلی سلیمان بن احمد (م ۳۶۰ ق)، المعجم الأوسط، دار الفكر، عمان، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق.
89
۱۰۵. طبقات الشافعية، دار المدار الاسلامی، بیروت، چاپ اول، بی تا.
۱۰۶. عجلونی جراحی شافعی، اسماعیل بن محمد (م ۱۱۶۲ ق)، كشف الخفاء و مزيل الألباس عما اشتهر من الأحاديث على ألسنة الناس، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ ششم، ۱۴۱۶ق.
۱۰۷. عجلی، ابوالحسن احمد بن عبدالله (م ۲۶۱) ق)، تاريخ الثقات دار الكتب العلمية، بيروت. چاپ اول، ۱۴۰۵ه..ق
۱۰۸. ------، معرفة الثقات مكتبة الدار مدينه منوره، چاپ اول، ۱۴۰۵ ق.
۱۰۹. فارسی، ابوالحسن عبد الغفار بن اسماعیل (م ۵۲۹ ه.ق) ، الحلقة الأولى من تاريخ نيسابور المنتخب من السياق انتخاب ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن از هر صیریفینی (م ۶۴۱ ق) جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
۱۱۰. فسوى، يعقوب بن سفيان (م) (۲۷۷) ق)، المعرفة والتاريخ، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۱ ق.
۱۱۱. قاسم على سعد مالى جمهرة تراجم الفقهاء المالكية دار البحوث للدراسات الاسلامية و احیاء التراث، ذبی، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق.
۱۱۲. قرشی حنفی ابو محمد عبد القادر بن محمد (م ۷۵۷ ق) ، الجواهر المضية في طبقات الحنفية، مؤسسة الرسالة بيروت. چاپ دوم ۱۴۱۳ق.
۱۱۳. قرمانی دمشقی، ابوالعباس احمد بن يوسف (م ۱۰۱۹ق)، أخبار الدول و آثار الأول، عالم الكتب، بیروت، بی تا.
۱۱۴ قزوینی شافعی عبد الكريم بن محمد (م ۶۲۳ ق)، التدوين في أخبار قزوين، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۴۰۸ ق.
۱۱۵. قشیری شافعی، ابو القاسم عبد الكريم بن هوازن (۴۶۵) ق) ، الرسالة القشيرية، تحقيق و تعليق محمود بن شریف و دکتر عبدالحلیم محمود چاپ حسان، قاهره، بی تا.
۱۱۶. قضاعی شافعی، محمد بن سلامة (م ۴۵۴ ق)، مسند الشهاب، مؤسسة الرسالة، بيروت چاپ دوم، ۱۴۰۷ ق.
۱۱۷. قندوزی حنفی سلیمان بن ابراهیم (م) ۱۲۹۴ ق)، ينابيع المودة لذوى القربي، دار الاسوة قم، چاپ دوم، ۱۴۲۲ ق.
90
۱۱۸. کنانی شافعی ابوالحسن علی بن محمد (م ۹۶۳ (ق) ، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الاخبار الشنيعة الموضوعة، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۱ ق.
۱۱۹. متقی هندی، علاء الدین علی بن عبدالملک (م ۹۷۵ ق)، کنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ پنجم، ۱۴۰۵ ق.
۱۲۰. مرعشی نجفی، سید شهاب الدین ملحقات الاحقاق كتابخانة آية الله العظمی مرعشی نجفی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ ق.
۱۲۱. مری شافعی، ابو الحجاج يوسف بن عبد الرحمان (م) ۷۴۲ ق)، تهذيب الكمال في أسماء الرجال ،دار الفکر، بیروت، چاپ اول ۱۴۱۴ ق.
۱۲۲. -----------، تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف مع النكت الظراف على الاطراف المكتب الاسلامي و الدار القيمة بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
۱۲۳. مسلم بن حجاج نیشابوری ابوالحسین قشیری (م ۲۶۱ (ق) ، الطبقات، دار الهجرة، رياض چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.
۱۲۴. مغلطاي بن قليج علاء الدین (م) (۷۶۲ ق)، إكمال التهذيب في اسماء الرجال، الفاروق الحديثة، بيروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۲۵. مناوی شافعی، عبد الرؤوف بن على (م ۱۰۳۱ ق)، الكواكب الدرية في تراجم السادة الصوفية، قاهره چاپ اول، بی تا.
۱۲۶. نابلسی دمشقی حنفی، عبدالغنی بن اسماعيل (م) (۱۴۱۳) أسرار الشريعة أو الفتح الرباني و الفيض الرحماني، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ ق.
۱۲۷. نجفی، محمد حسین جواهر الكلام، تصحیح رضا استادی، دار احياء التراث العربي بیروت، چاپ هفتم ۱۹۸۱ م
۱۲۸. نسائي، أبو عبد الرحمن احمد بن شعیب (۱۴۰۵ ق)، كتاب الضعفاء والمتروكين، مؤسسة الكتب الثقافية، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق.
۱۲۹. نمازی شاهرودی محمد علی (۱۴۰۵ ق)، مستدركات علم رجال الحدیث، اصفهان، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
۱۳۰. نویری شافعی ابوالعباس احمد بن عبد الوهاب (۳۲) ق)، نهاية الارب في فنون الأدب
91
وزارة الثقافة، قاهره، بی تا.
۱۳۱. واسعی یمانی عبدالواسع بن یحیی، مسند الإمام زياد دار مكتبة الحياة، بيروت، ۱۹۶۶م.
۱۳۲. ونسینک، آرنت یان، مفتاح كنوز السنة، مكة المكرمه، دار الباز، ۱۴۰۳ ق.
133. -----------------، المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النبوى، ۱۹۳۶م.
۱۳۴. هاشمی شافعی، محمد طاهر (۱۴۱۲ ق)، مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد چاپ اول، ۱۳۷۸ ه ش
۱۳۵. هروی ،موصلی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (۶۱۱ ق)، الإشارات الى معرفة الزيارات المعهد الفرنسي، دمشق، ۱۹۵۳م.
۱۳۶. یافعی یمنی شافعی، ابو محمد عبد الله بن اسعد (۷۶۸ ق)، مرآة الجنان و عبرة اليقظان في معرفة ما يعتبر من حوادث الزمان، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
۱۳۷. یاقوت حموی، ابو عبد الله ياقوت بن عبد الله (۶۲۶ ق)، معجم البلدان، دار احياء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ ق.
۱۳۸. يحيى بن معين ابوزكريا (۲۳۳) (ق) تاریخ یحیی بن معین به روایت ابوالفضل عباس بن محمد بن حاتم دوری بغدادی (۲۷۱) ق)، دار القلم، بیروت، بی تا.
۱۳۹. معرفة الرجال، مجمع اللغة العربية، دمشق، چاپ اول، ۱۴۰۵ ق.