از مدینه تا مرو
همچنانکه گفتیم مأمون برای بهره برداریهای سیاسی و راضی ساختن علویان که همواره در میانشان مردانی دلیر و دانشمند و پارسا بسیار بود و جامعه و به ویژه ایرانیان که دل به سوی آنان داشتند تصمیم گرفت امام رضا را به مرو بیاورد و چنان وانمود کند که دوستدار علویان و امام است مأمون در تظاهر خود چنان ماهرانه عمل میکرد که گاهی برخی از شیعیان پاک نهاد نیز فریب میخوردند؛ به همین جهت امام رضا به برخی از یاران خود که ممکن بود تحت تأثیر تظاهر و ریاکاری مأمون واقع شوند فرمود: به گفتار او مغرور نشوید و فریب نخورید سوگند به خدا کسی جز مأمون قاتل من نخواهد بود، اما من ناگزیرم شکیبایی ورزم تا وقت آن برسد. ) بحار، ج ۴۹، ص ۱۸۹ (
مأمون در رابطه با ولیعهد ساختن امام در سال ۲۰۰ هجری دستور داد امام رضا را از مدینه به مرو بیاورند. ) کافی، ج ۱، ص ۳۹۸ و منتهی الامال(
رجاء بن ابی الضحاک فرستاه مخصوص مأمون میگوید: مأمون مرا مأمور کرد به مدینه بروم و علی بن موسی الرضا را حرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم و محافظت او را به دیگری و انگذارم من بر حسب فرمان مأمون از مدینه تا مرو یکسره همراه آن حضرت بودم سوگند به خدای هیچ کس را از آن حضرت در پیشگاه خدا پرهیزگارتر و بیمناک تر و بیش از او در یاد خدا ندیده ام.) بحار، ج ۴۹، ص ۹۱ - عیون اخبار الرضا، ج ۳، ص ۱۷۸ (
به هیچ شهری در نیامدیم جز آنکه مردم آن شهر به خدمتش شتافتند و از مسائل دینی استفتا و پرسش میکردند و آن حضرت پاسخ کافی میداد و برای آنان به استناد از پدران گرامیش تا پیامبر بسیار حدیث میفرمود». ) عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۱-۱۸۲(
ابوهاشم جعفری میگوید رجاء بن ابی الضحاک امام را از طریق اهواز میبرد. چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید به اهواز آمدم و خدمت امام شرفیاب شدم و خود را معرفی کردم این اولین بار بود که آن گرامی را میدیدم این زمان اوج گرمای تابستان بود و امام نیز بیمار بودند؛ به من فرمودند: «طبیبی برای ما بیاور». طبیبی به خدمتش آوردم امام گیاهی را برای طبیب توصیف کرد، طبیب عرض کرد: هیچ کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد چگونه بر این گیاه اطلاع پیدا کرده اید؟ این گیاه در این زمان و در این سرزمین موجود نیست.
امام فرمود: «پس نیشکر تهیه کن
عرض کرد یافتن نیشکر از آنچه نخست نام بردید دشوارتر است چرا که این وقت سال وقت نیشکر نیست و یافت نمیشود.
فرمود: «این هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است با این همراه شو اشاره به ابوهاشم - به سوی سد آب بروید و از آن بگذرید،خرمنی انباشته می یابید
به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید.... از او محل روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید.
ابو هاشم میگوید به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، نیشکر تهیه کردیم و به خدمت امام آوردیم و آن حضرت خدای را سپاس گفت.
طبیب از من پرسید: «این مرد کیست؟
گفتم: «فرزند سرور پیامبران حضرت محمد است».
گفت: از علوم و اسرار پیامبران چیزی نزد اوست.
گفتم: «آری از اینگونه امور از او دیده ام اما پیامبر نیست.
گفت: «وصی پیامبر است؟
گفتم آری از اوصیاء پیامبر است.
خبر این واقعه به رجاء بن ابی الضحاک رسید و به یاران خود گفت اگر امام در این جا بماند مردم به او روی می آورند به همین جهت آن حضرت را از اهواز حرکت داد و کوچ کرد. ) بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۱۱۸ (