خوارج
خوارج در دوره امام رضا چه جایگاهی داشتند؟
خوارج در دوران امیر مؤمنان ساز مخالفت زدند. آنان پس از حکمیت شکل گرفتند و فتنه نهروان را برپا کردند بسیاری از ایشان در آن جنگ کشته شدند و بقایای آنان هسته اصلی خوارج را ایجاد کردند. به شهادت رساندن امیر مؤمنان از جنایات هولناک آنان بود. برخی نام گذاری آنان به خوارج را به علت خروجشان از دین امام علی می دانند) اشعری، مقالات الاسلاميين، ج ۱، ص ۲۰۷ ( عده ای نیز معتقدند که چون اینان بر هر پیشوایی شوریدند خوارج نام گرفتند خوارج عقیده داشتند که خروج و مبارزه واجب است و اگر ادامه فرمان برداری از فردی خاص برایشان مقدور نبود چاره ای نیست جز اینکه از حوزه حکمروایی اش بیرون روند و به جای دیگری هجرت کنند. آنان با هر مسلمانی که با ایشان هم اندیشه نبود می جنگیدند؛ چرا که در نظرشان همه مسلمانان جز کسانی که با آنان همراهی یا بیعت کنند و برای شنیدن کلام خدا به آنان روی آورند کافر و مشرک اند.) ابوحاتم رازی، الزينة، ص ۱۱۰ (
در سال ۶۵ ق خوارج به فرقه های گوناگونی تقسیم شدند و در برابر چهره معروف آنان نافع بن از رق افراد دیگری همچون عبدالله بن اباض نجدة بن عامر و عبد الله بن صفار سر برآوردند هر یک از این افراد مؤسس فرقه ای در خوارج شدند از ارقه اباضیه، نجدیه و صفریه ) مقالات الاسلاميين، ج ۱، ص ۱۶۹ (
روایت محمد بن زید رازی نشان دهنده ماهیت خشن و رویکرد غلط جریان خوارج در عصر امام رضا است. او میگوید: در ایامی که مأمون امام رضا را به ولیعهدی معرفی کرده بود در خدمت امام بودم. مردی از خوارج در حالی که در دستش خنجری زهرآگین بود وارد شد. او به دوستانش گفته بود به خدا سوگند نزد شخصی که مدعی فرزندی پیامبر است میروم و می پرسم که چرا به طاغوت وارد شده است و در کنار آنها می نشیند اگر جواب داد که هیچ وگرنه مردم را از دست او راحت میکنم سپس نزد امام آمد و سؤالش را مطرح کرد. امام فرمودند: «اگر جواب تو را بدهم آنچه در آستین داری می شکنی و دور می اندازی؟» گفت: «بله» حضرت بیان کردند به نظر تو اینان کافرند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه اینکه اینان خود را موحد میدانند؛ اما آنان نه یکتاپرست بودند و نه خداشناس؟ یوسف پسر یعقوب پیامبر بود چگونه با طاغوتیان هم نشین بود؟ من نیز اولاد پیامبر هستم و مأمون مرا به اکراه به این کار واداشته است. آن شخص قانع شده و از کارش منصرف شد. ) مجموعه آثار دومین کنگره امام رضا، ج ۳، ص ۱۴۹ (