فراوانی فرقه های انحرافی
حرکت ها و فرقه های انحرافی مهم در دوره امام رضا کدام بودند؟
وقتی از فرقه های انحرافی سخن گفته میشود صرفاً گروه ها و فرقه های درون شیعی مدنظر است که به رهبری برخی چهره ها زمینه دوری و انحراف طیفی از شیعیان را از خط اصیل امامت و ولایت فراهم آورده اند. پس از شهادت امام کاظم ، غالب شیعیان بر شهادت ایشان اذعان داشتند و امامت امام رضا را پذیرا شدند. آنان که به قطعیه نیز معروف بودند تا زمان امام زمان به اثنا عشریه شهرت یافتند. ) بغدادی، الفرق بين الفرق به تحقيق محمد زاهد الكوثري، ص ۴۰؛ سعد بن عبد الله اشعری المقالات و الفرق، ص ۲۳۶؛ نوبختی، فرق الشيعة، ص ۱۸۰ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۶۲ شهرستانی قطعیه و اثنا عشریه را یکی دانسته است نک: شهرستانی، الملل والنحل، ج ۱، ص ۱۵۰).
واقفیه مهمترین انحراف بعد از شهادت امام هفتم بود که به بهانه باور نداشتن درگذشت امام کاظم بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت شکل گرفت. به عبارتی باور به مهدویت یا قائمیت امام کاظم سبب پیدایش انحراف در شیعه شد و کسانی بدون امام و در واقع سردرگم رها شدند. امام رضا در وصف آنان این گونه فرمودند: یعیشون حیاری و يموتون زنادقه) رجال الکشی، ص ۴۵۶ ( در حیرت زندگی میکنند و در نهایت در حال کفر می میرند.
۸۵
یکی از نمونه های این انحراف پیدایش شخصی از غلو کنندگان به نام محمد بن بشیر است. او فرقه ای به نام ممطوره ) این نام برگفته از کلاب ممطوره است: سگهایی که با آب باران خیس شده اند. این نام را علی بن اسماعیل یکی از متکلمان شیعی بر آنان نهاد که بعدها بدان شهرت یافتند الملل و النحل، ج۱، ص ۱۵۰ مشکور تعليقات مقالات والفرق، ص ۲۳۹). به وجود آورد. این فرقه به حلول و تناسخ عقیده داشت و محرّمات را مباح می شمرد. البته این قبیل انحرافات جزئی تأثیری در اصل تشیع نمیگذاشت و از دوره امام باقر به بعد تربیت شاگردان ممتاز و توانمند مکتب تشیع راه گسترش این انحراف را سد کرد علاوه بر این، بیشتر منحرفان افرادی ضعیف النفس بودند که جز در موقعیت خاصی زمینه رشد نداشتند.
پیدایش واقفیه
علت پیدایش فرقه هایی همچون واقفیه در عصر امام چه بود؟
در میان فرقه های منحرف واقفیان بیشترین انحراف را در صف یاران امام ایجاد کردند آنان برای تثبیت موقعیت و جایگاه خود به علل زیر
رحلت امام کاظم را منکر شدند .
تصاحب اموال این گروه اموال فراوانی را که به عنوان وکیل امام در دست داشتند تصاحب کردند امین الاسلام طبرسی میگوید: «سبب ظاهری این اشکال تراشیها طمع در اموال و امانتهایی بود که در زمان زندانی بودن امام کاظم آخرین حبس ایشان قبل از شهادت نزد بعضی اصحاب آن حضرت جمع شده بود. این موضوع آنان را به انکار وفات آن حضرت و ادعای زنده بودن ایشان و انکار جانشینی و نص درباره امام بعدی واداشت. ) طبرسي، أعلام الوری، ج ۲، ص ۴۳. (
فرصت طلبی و سوء استفاده از باور به قائم در میان شیعه مفهوم قائم و مهدی به جایگاه والایی داشت واقفیان با مطرح کردن مهدویت یا قائمیت امام کاظم سبب پیدایش انحراف در شیعه شدند.
۸۶
کشی با اشاره به تصاحب اموال از سوی آنان میگوید: ۳۰ هزار دینار نزد دو وکیل امام کاظم له حیان سراج و شخصی دیگر بود زمانی که امام در زندان بودند، آنان با این پول خانه و غلات خریدند. وقتی خبر رحلت امام به آنان رسید وفات آن حضرت را انکار کرده و در میان شیعه شایع کردند که امام کاظم نمرده اند؛ زیرا ایشان قائم آل محمدند. در پایان روایت تصریح شده است برای شیعیان روشن شد که این دو نفر به انگیزه خوردن اموالی که پیش ایشان بوده است این شایعه را درست کرده اند.) رجال الكشي، ص ۴۵۱(
تأویل ناصحیح از روایات و اصرار بر خطای رفته حضرت رضا درباره ابو حمزه بطائنی میفرمودند: در ابتدا برایش شبهه ای پیش آمد که در آن دقت نکرد. عقیده خودش را به مردم هم گفت و پافشاری ورزید. پس از اینکه حق آشکار شد نخواست اشتباهات خود را ترک گوید و عقیده فاسدش را تکذیب کند براثر چند روایت که آنها را به اشتباه تأویل کرد منحرف شد. اکنون هم دست از انحراف خود برنمی دارد و همان تأویلات باطل خود را تکرار میکند و مردم را گمراه می سازد. ) عبد الله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص ۲۰۵(
امام و واقفیان
واکنش امام رضا در برابر فرقه واقفی و پیروان آن چگونه بود؟
مهم ترین تلاش امام رضا تأکید بر انحراف و خطر فرقه واقفی بود. در نگاه امام واقفیه به حقیقت پشت کرده و به باطل روی آورده بودند. امام آنان را زندیق کافر و بی دین میشمردند که این تعبیر حاکی از عمق انحراف و گمراهی آنان است. ) رجال الکشی، ص ۴۵۸ ( ایشان حتی نفرین آنان را در نماز مجاز می دانستند) رجال الکشی، ص ۴۶۱ ( پیشوای هشتم در پاسخ به نامه علی بن عبد الله زهری چنین مرقوم کردند واقفیه با حق معاند است و همواره مرتکب گناه می شود. اگر در عقیده وقف بمیرد در جهنم جای خواهد گرفت.
۸۷
حضرت در نامه ای به عبدالله بن جندب نیز فرمودند: «خداوند تو را رحمت کند که از گروهی متذکر شده ای که تا دیروز با شما برادر بودند و سپس با شما مخالفت کردند. اکنون آنان با شما دشمنی میکنند و از شما برائت می جویند. آنان زنده بودن پدرم را وسیله قرار داده اند.... شیطان بر آنان ظاهر شد و گمراهشان کرد و در مسائل دین آنها را گرفتار شبهه ساخت. دروغ گفتند مدعی باطل شدند بر عالم خود افترا بستند. خواستند از نزد خود هدایت شوند؛ لذا دنبال توجیهات و تأویلات باطل رفتند.) تفسير العياشي، ج ۱، ص ۲۶۰.(
در خوزستان جعفر بن محمد نوفلی خدمت امام رسید و درباره ایده واقفیان مبنی بر حیات امام کاظم سؤال کرد. این سؤال نشان دهنده وجود رگه هایی از تفکر واقفی تا سال ۲۰۰ ق است. امام در پاسخ فرمودند: خداوند آنان را لعنت کند. اگر زنده بود میراث او تقسیم نمی شد و زنانش شوهر نمیکردند به خداوند سوگند پدرم طعم مرگ را چشید؛ همان طور که علی بن ابی طالب چشید. ) . أعلام الورى، ج ۲،
ص ۵۹. (
یکی از چهره های شاخص واقفی، حسین بن مهران است. او که در اعتقاد خود به شک افتاده بود در نامه ای به امام به راهنمایی حضرت در نوع رفتار با واقفیان پرداخت امام رضا در جواب نامه ای برایش نوشتند ایشان نخست برای اصحاب خود نسخه ای از آن را فرستادند که نسخه برداری کنند تا مبادا ابن مهران نامه را پنهان کند. امام هر وقت مایل بودند که مطلبی از دست نرود همین کار را میکردند. نکات مهم مندرج در نامه امام به نوعی از عمق فاجعه جریان واقفی حکایت دارد. بخشهای منتخب آن نامه به شرح زیر است
این جریان درست نمیشود مگر به یکی از دو صورت یا بپذیرم به همین صورتی که هست یا به آنها هر چه مایل اند بدهم.... اگر نظر آنها را بپذیری راه می آیند و تسلیم میشوند؛ اما کاری درباره آنها انجام دادم که نپذیرفتی آنها نیز نپذیرفتند.
۸۸
خداوند زندگی مرا ادامه بخشید و این کار را به امید اصلاح کردم. خواستم پس از درگذشت امام موسی بن جعفر اجتماع شما به هم نخورد و به نااهل پناه نبرید و سؤالهای خود را از غیر امام نکنید که موجب نابودی شما شود. چقدر مردم را به پیروی از خود دعوت کردند؛ با اینکه شایستگی نداشتند. گفتید اگر موسی بن جعفر تعیین کرده بود باید ثابت میشد و کار به دیگری واگذار نمی شد. در جواب گفتم که تقیه وظیفه او بود؛ اما وقتی از او بپرسند جواب لازم میشود. هرچه به نظر و عقل خودتان جور در می آمد پیش گرفتید؛ چون خیال می کردید که کار ما اصلاح نخواهد شد. اگر بگویید چنین نیست و کاربه شما واگذار شده است امر پروردگار خود را پشت سر انداخته اید. هرگز از شما پیروی نخواهم کرد زیرا گمراه خواهم بود چاره ای نیست شما نیز باید مانند پیشینیان بدون هیچ تفاوتی گرفتار همان جریان ها شوید.... اگر همه مردم بتوانند میخواهند ما را دوست داشته باشند و عارف به حق ما و تسلیم دستورمان باشند؛ ولی خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد و هر که را مایل باشد هدایت میکند. اگر در این گفت و شنودها بهره ای برای شما باشد، قبلاً به مقدار کافی دلیل و سخنان عبرت انگیز به شما گوشزد کرده ام. ) رجال الكشي، ص ۵۹۹ (
برنامه یاران در برابر واقفیان
حضرت رضا چه رویکردی در قبال جریان واقفی برای یاران و پیروان خود ترسیم کردند؟
امام ضمن بیان خطر این انحراف دو رویکرد را برای یاران خویش در نظر گرفتند پرهیز دادن یاران از معاشرت با واقفیان حضرت رضاه یاران را از آمد و شد با واقفیان برحذر میداشتند تا زمینه انزوای آنان را فراهم سازند.
۸۹
محمد بن عاصم گزارش میدهد امام فرمودند: «محمد، شنیده ام با واقفیه هم نشینی عرض کردم: درست است؛ اما با آنان هم عقیده نیستم بیان کردند با آنان مجالست نکن خداوند متعال می فرماید: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الكِتابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللهِ يُكْفَرُتِها وَ يُسْتَهْزَأَتِها فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذا مِثْلُهُمْ (نسا 140) خداوند این حکم را در قرآن بر شما نازل کرده است که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند با آنان ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند؛ وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود خداوند منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع می کند. (رجال الکشی، ص 4۵۷ )
در نمونه ای دیگر حضرت رضا برای یحیی بن ابی عمران و اصحاب او نامه ای نوشتند و در آن تذکر دادند از احمد بن سابق ملعون استخوان شکسته و سرشکافته دوری کنید آنان در میان خود کسی را به این صفت نمیشناختند وقتی سرش برهنه شد معلوم شد که شکافته شده است. وی از واقفیه بود. پس از مدتی شراب خورد و گرفتاری هایی برایش پیش آمد. (رجال الکشی، ص ۵۵۲ )
تلاش برای تحکیم صف یاران ریزشها در صف پیروان حق گاه زمینه ساز آسیب های کوچک و بزرگی است امام برای استحکام بخشی باور یاران و پرهیز از آثار سوء این ریزشها و انحرافها معیارهایی ارائه می فرمودند. احمد بن محمد میگوید حضرت رضا در محله بنی زریق ایستادند و با صدای بلند گفتند: «احمد» عرض کردم: «بلی» فرمودند: وقتی پیامبر اکرم از دنیا رفتند مردم کوشیدند نور خدا را خاموش کنند اما خدا امتناع ورزید و نور خود را با امیرالمؤمنین تکمیل کرد. پس از درگذشت حضرت موسی بن جعفر علی بن ابی حمزه و اصحابش کوشش کردند که نور خدا را خاموش کنند؛ اما خدا نور خویش را تکمیل میکند. اهل حق وقتی کسی با آنان هم آهنگ شود، خوشحال می شوند.
۹۰
آنان وقتی کسانی از میانشان خارج شوند ناراحت نمی شوند؛ چون به دین و اعتقاد خود یقین دارند پیروان باطل وقتی کسی همراهشان شود شاد میشوند اگر کسی از گروهشان خارج شود ناراحت میشوند چون به اعتقاد خود شک دارند خداوند عزوجل می فرماید: فَمُستمر و مستودع.» ( انعام، ۹۸ ) آنگاه حضرت ابو عبد الله فرمودند: «ایمان مستقر ثابت است؛ اما ایمان مستودع عاریه و امانت است. (تفسير العباشی، ج ۱، ص ۳۷۲ )
واکنش در برابر سران واقفی
گویا بسیاری از سران واقفیه یاران امام هفتم بودند امام رضا با آنان چگونه رفتار کردند؟
شکل گیری جریان واقفی در انحراف برخی یاران امام کاظم به ریشه دارد. برخی از ایشان به عنوان وکیل در جامعه اسلامی، نقش نمایندگی امام را ایفا میکردند و اموال زیادی نیز به امانت نزدشان بود. آنان پس از درگذشت پیشوای هفتم از اطاعت امام رضا سرباز زدند. حسین بن قیاما عثمان بن عیسی رواسبی، احمد بن سابق واقفی و حمزه بن بزیع از چهره های واقفی اند که سرآمد آنان علی بن حمزه بطائنی بود. یاد کرد از برخی چهره های واقفی و بیان نوع واکنش امام به نوعی از ماهیت دنیاگرایانه آنان پرده بر می دارد:
. عثمان بن عیسی رواسبی در مصر اقامت داشت و اموال زیادی نزدش بود حضرت رضا به او درباره اموال سفارش کردند تا بر اساس وظیفه عمل کند؛ اما وی رحلت امام کاظم له را منکر شد. در پاسخ به نامه امام که بر درگذشت پدرشان تأکید میکرد گستاخانه نوشت: «اگر پدرت
هم مرده باشد به من نگفته است تا اموال را به تو بدهم.( علل الشرایع، ج۱، ص ۲۳۶. )
۹۱
حسین بن قیاما یکی از رؤسای واقفیه بود. روزی به همراه حسین بن بشار در حربا خدمت امام رضا رسید و فرزند نداشتن امام را دلیل بر انکار امامت حضرت دانست حضرت رضا فرمودند: «به خداوند سوگند در آینده نزدیک خداوند متعال به من فرزندی عطا خواهد کرد. او در جای من به امامت خواهد نشست حق را زنده و آشکار خواهد ساخت و باطل را محو و نابود خواهد کرد.( رجال الکشی، ج ۱، ص ۴۶۳) پس از مدتی کوتاه امام جواد به دنیا آمدند؛ اما حسین بن قیاما به امامت حضرت رضا اعتقادی پیدا نکرد(عيون أخبار الرضا ، ج ۲، ص ۲۱۰. )
علی بن خطاب یکی از واقفیانی بود که بر انحراف خود ایستاد. خود میگوید در عرفه حضرت رضا را با چند نفر از عموزادگانش دیدم علی بن موسی در نزدیک من توقف کرد در آن حال تب داشتم. حالم بسیار بد بود و تشنگی بر من غلبه داشت وی به یکی از غلامانش چیزی گفت که آن را درک نکردم غلام آمد و مقداری آب آورد امام آب را خورد و زیادی آن را بر سرش ریخت بار دیگر فرمود: این ظرف را پر از آب کن و به آن پیر مرده بده غلام آب را برایم آورد و گفت: تب داری؟» گفتم: «آری» گفت: «از این آب بخور از آن آب خوردم و تبم قطع شد. یزید بن اسحاق گفت: وای بر تو ای علی باز چه میگویی و منتظر چه هستی؟ گفتم ای برادر دست از سر ما بردار (رجال الکشی، ص ۴۶۹)
علی بن ابی حمزه بطائنی از سران مهم واقفی بود که منکر امامت امام رضا شد و بر این انحراف نیز مرد(رجال الکشی، ص ۳۷۶) به فرموده امام پس از درگذشت ابوالحسن موسی علی بن ابی حمزه خواست نور خداوند را خاموش کند اما خداوند نور خود را از خاموشی حفظ کرد حمیری با نقل این سخن در ادامه گزارش خود می نویسد: امام میفرمودند: «علی بن ابی حمزه به این دلیل با ما مخالفت کرد که مقداری از اموال حضرت ابوالحسن موسی را که در نزدش بود ضبط کند و برنگرداند. بعد از وفات آن حضرت همه وکلای پدرم همه اموال او را برای من آوردند؛ اما ابن ابی حمزه این کار را نکرد و با ما قطع رابطه کرد.( قرب الاسناد، ص ۲۰۵ ) یونس بن عبد الرحمن گوید: خدمت حضرت رضا رسیدم فرمودند: علی بن ابی حمزه مرد؟» گفتم: «آری» بیان کردند وی داخل دوزخ شد. از این سخن وحشت کردم بار دیگر فرمودند: از وی پرسیدند امام بعد از موسی کیست؟ گفت: بعد از او امامی نمیشناسم. در این هنگام ضربتی به او زدند و قبرش پر از آتش شد. (رجال الکشی، ص ۳۷۶ )