تحلیل ولایت عهدی
مأمون از جمله فرمانروایانی بود که برای دستیابی به اهداف خود تزویر را به جای زور به کار گرفت و توانست روزگار بیشتری بر اریکه قدرت تکیه زند و سالها چهره خویش را از مردم پنهان دارد. طرح واگذاری حکومت یا ولایت عهدی تزویری بود که مأمون به کار بست طرح واگذاری حکومت یا ولایت عهدی تزویرگرانه ترین اقدم سیاسی و حساب گرانه ترین حرکت حلیه گرانه در تاریخ اموی و عباسی بود. برنامه ای که هیچ کس قبل از مأمون و پس از مأمون آن را اجرا نکرد. ۴۳۰ مأمون هرگز در نظر نداشت دست از حکومت بردارد و ریاست را ترک کند. برخی کارهای مأمون مانند کشتن امین برادر خود ماهیت حقیقی او را نشان میدهد. مأمون برای رسیدن به حکومت دو مانع مهم سر راه داشت اول امین برادر خود بود؛ دوم اهل بیت پیامبر - صلى الله علیه و آله - و نهضت عدالت خواهانه علویان که حکومت اموی و عباسی هیچ گاه از این خانواده بزرگ و دارای نفوذ احساس امنیت و آرامش نداشتند. مأمون، برادر خود را کشت و اولین مانع را برداشت. مأمون می دانست که مانع دوم همانند مانع اول نیست و میدانست که در متن قرآن عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تمجید شده و مؤمنان به دوستی و محبت آنان فرا خوانده شده اند و مردم جایگاه اهل بیت را میشناسند و از آنان هدایت میجویند. مأمون میدانست که اگر امویان و عباسیان بر جسم مردم حکومت میکنند خاندان پیامبر بر روح و اندیشه مؤمنان حکومت میکنند. هارون الرشید از قدرت و نفوذ موسی بن جعفر - علیه السلام - در میان مردم نگران و هراسان بود و او را سالها در زندان نگاه داشت و شکنجه کرد و سرانجام نیز حضرت را در زندان به شهادت رساند ولی زندان و شهادت موسی بن جعفر - عليه السلام - نهضتهای پنهان علویان را به دنبال داشت و چندان کارساز نبود. مأمون از رفتار پدرش با موسی بن جعفر - علیه السلام - عبرت گرفت و و ناکارآمدی آن را دیده بود از این رو تصمیم گرفت شگفت ترین شگرد سیاسی را به کار گیرد و امام على بن موسى الرضا - علیه السلام - را به مرکز حکومت فرا خواند و از او بخواهد تا حکومت یا ولی عهدی را بر عهده گیرد. تا بدین وسیله دومین مانع حکومت را از بین ببرد. این که مأمون گفته است: من با خدا عهد بسته ام که خلافت را به بهترین فرد از خاندان ابی طالب واگذار کنم و علی بن موسى الرضا - علیه السلام - بهترین از خاندان ابی طالب است و من تصمیم گرفتم خلافت را به او واگذار کنم شاید برای برخی قابل قبول باشد ولی برای آنان که همه جوانب شخصیتی مأمون و مواضع فکری و سیاسی و عملی او را می دانند قابل قبول نیست زیرا یک مأمون کسی نبود که رقیب حکومتش امین را بکشد تا حکومت را به آل علی واگذار کند و کشتن برادر خود ماهیت حقیقی او را نشان می دهد. دو اگر مأمون به راستی امام را برترین و شایسته ترین فرد می دانست چگونه به خود اجازه داد تا با فرمان حکومتی و بر خلاف خواست امام و با اجبار حضرت را از مدینه به مرو بکشاند؟ آیا بهتر نبود که اگر بنای واگذاری حکومت را دارد خود به محضر امام شرفیاب شود و در مدینه حکومت را پیش کش کند؟ در زمان اختلاف مأمون و امین بنی عباس دو دسته شده بودند. برخی طرفدار امین و برخی طرفدار مأمون بودند، بعد از مرگ امین به دست مأمون برخی از بنی عباس که طرفدار امین بودند مخالف و رویاروی مأمون قرار گرفتند و شمشیرها و زبانهای بنی عباس علیه مأمون به کار افتاد. مأمون نمی توانست هم زمان در دو جبهه مبارزه کند، یکی با بنی عباس و دیگری با نهضتهای علویان و عترت پیامبر طرح واگذاری حکومت به خاندان پیامبر یا ولایت عهدی امام چنان بی سابقه و شگفت آور بود که توانست برای مدتی ذهن هواداران اهل بیت و بنی عباس را به خود مشغول کند و از مقابله و برنامه ریزی علیه مأمون بازدارد طرح واگذاری حکومت یا ولایت عهدی چونان گذرگاهی بود که مأمون توانست با عبور از آن خود را از دو جبهه که همزمان او را تهدید میکرد ایمن دارد این طرح مأمون نهضت های علویان را متوقف میساخت و سکوت علویان یعنی ثباتی سیاسی و ثبایت که هیچ یک از حاکمان اموی و عباسی تا آن زمان بدان دست نیافته بود. علاوه بر آن ناراضیان بنی عباس را هم در حالت سرگردانی قرار میداد. امام رضا - علیه السلام - در دوران ولایت عهدی کارهای زیر را انجام دادند. یک مصالح اسلام را در نظر گرفتند و طبق آن عمل کردند نه دستورهای مأمون؛ دو مستقل عمل میکردند و این باعث میشود که مردم متوجه شوند که حضرت رضا - علیه السلام - به دربار مأمون وابسته نیست؛ سه علویان و خاندان پیامبر را حفظ کردند؛ چهار شر مأمون و فضل بن سهل را از ایران کوتاه کردند.