سیره امام رضا  ( صص 216-210 ) شماره‌ی 6401

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان > مناظره با جاثليق ‌ راس الجالوت و بزرگان صابئين

خلاصه

من چگونه بحث و گفت و گو کنم که با او قدر مشترکی ندارم او به کتابی استدلال میکند که من منکر آنم و به پیامبری تمسلک میجوید که من به او ایمان نیاوردم کرد؟ در این جا امام - علیه السلام - شروع به سخن کرد و فرمود: ای نصرانی اگر به انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی جاثلیق عالم بزرگ مسیحی گفت آیا میتوانم گفتار انجیل را انکار کنم؟ آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد هر چند بر ضرر من باشد. امام - علیه السلام - فرمود: هر چه میخواهی بپرس و جوابش را بشنو جائلیق درباره نبوت عیسی و کتابش چه میگویی آیا چیزی از این دو را انکار میکنی؟ امام - عليه السلام - : من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه را به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند اعتراف میکنم و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمد - صلى الله علیه و آله و سلم - و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم جائلیق آیا به هنگام قضاوت از دو شاهد عدل استفاده نمیکنی؟ امام - علیه السلام - : آری

متن

فرمود: تو جلوتر برو من هم ان شاء الله خواهم آمد. سپس وضو گرفت و شربت سویقی نوشید و به ما هم داد نوشیدیم سپس همراه حضرت بیرون آمدیم تا وارد بر مأمون شدیم. مجلس پر از افراد معروف و سرشناس بود و محمد بن جعفرا با جماعتی از بنی هاشم و آل ابوطالب و جمعی از فرماندهان لشکر نیز حضور داشتند. هنگامی که امام - علیه السلام - وارد مجلس شد مأمون برخاست محمد بن جعفر و تمام بنی هاشم نیز برخاستند، امام - عليه السلام - همراه مأمون نشست اما آنان به احترام امام - علیه السلام - همچنان ایستاده بودند تا دستور نشستن به آنان داده شد و همگی نشستند مدتی مأمون به گرمی مشغول سخن گفتن با امام - علیه السلام - بود. سپس رو به جاثلیق کرد و گفت: ای جاثلیق این پسر عموی من علی بن موسی بن جعفر - علیه السلام است و از فرزندان فاطمه - عليه السلام ، دختر پیامبر ماست و فرزند علی بن ابی طالب - عليه السلام است من دوست دارم با او سخن بگویی و مناظره کنی اما طریق عدالت را در بحث رها مکن جاتلیق گفت ای امیر مؤمنان من چگونه بحث و گفت و گو کنم که با او قدر مشترکی ندارم او به کتابی استدلال میکند که من منکر آنم و به پیامبری تمسلک میجوید که من به او ایمان نیاوردم کرد؟ در این جا امام - علیه السلام - شروع به سخن کرد و فرمود: ای نصرانی اگر به انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی جاثلیق عالم بزرگ مسیحی گفت آیا میتوانم گفتار انجیل را انکار کنم؟ آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد هر چند بر ضرر من باشد. امام - علیه السلام - فرمود: هر چه میخواهی بپرس و جوابش را بشنو جائلیق درباره نبوت عیسی و کتابش چه میگویی آیا چیزی از این دو را انکار میکنی؟ امام - عليه السلام - : من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه را به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند اعتراف میکنم و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمد - صلى الله علیه و آله و سلم - و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم جائلیق آیا به هنگام قضاوت از دو شاهد عدل استفاده نمیکنی؟ امام - علیه السلام - : آری! جاثلیق پس دو شاهد از غیر اهل مذهب خود بر نبوت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - اقامه کن از کسانی که نصاری آنان را انکار نمی کنند و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنی از غیر اهل مذهب خود بیاوریم امام - علیه السلام - : هم اکنون انصاف را رعایت کردی ای نصرانی! آیا کسی را که عادل بود و نزد مسیح عیسی بن مریم مقدم بود می پذیری؟ جائلیق این مرد عادل کیست نامش را ببر امام - علیه السلام - درباره «یوحنای دیلمی چه میگویی؟ جاثلیق به به محبوبترین فرد را نزد مسیح بیان کردی امام - علیه السلام - : به تو سوگند میدهم آیا انجیل این سخن را بیان می کند که یوحنا گفت حضرت مسیح مرا از دین محمد عربی با خبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد من نیز به حواریون بشارت دادم آنان به او ایمان آوردند؟ جاثلیق گفت آری این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیش داده است اما نگفته است این در چه زمانی واقع میشود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنان را بشناسیم. امام - علیه السلام : اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و نام محمد - صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بیتش و امتش را تلاوت کند آیا ایمان به او می آوری؟ جاثلیق بسیار خوب است. امام - علیه السلام - : به نسطاس رومی فرمود: آیا سفر سوم انجیل را در حفظ داری؟ نسطاس گفت: بسیار خوب از حفظ دارم سپس امام به رأس الجالوت بزرگ یهودیان رو کرد و فرمود: آیا تو هم انجیل را میخوانی؟ گفت آری به جان خودم سوگند. حضرت فرمود: آن سفر سوم را برگیر اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت نده سپس امام - علیه السلام - سفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر - صلى الله علیه و آله و سلم - رسید متوقف شد رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش آیا میدانی که من از انجیل با خبرم؟ جائلیق آری سپس امام - علیه السلام - نام پیامبر - صلی الله عليه و آله و سلم - و اهل بیت و امتش را برای او تلاوت کرد سپس افزود: ای نصرانی چه میگویی این سخن عیسی بن مریم است؟ اگر تکذیب کنی آنچه را انجیل در این باره میگوید موسی و عیسی هر دو را تکذیب کرده ای و کافر شده ای جاثلیق من انکار نمیکنم آنچه را در انجیل برای من روشن شده است و به آن اعتراف دارم. امام - علیه السلام - همگی شاهد باشید او اقرار کرد سپس فرمود ای جاثلیق هر سؤالی میخواهی بکن جاثلیق از حواریین عیسی بن مریم خبر ده آنان چند نفر بودند و نیز از علمای انجیل آنان چند نفر بودند؟ امام - علیه السلام : از شخص آگاهی سؤال کردی اما حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنان لوقا بود. اما علمای بزرگ نصاری سه نفر بودند یوحنای اکبر در سرزمین باخ یوحنای دیگری در قرقیسا یوحنای دیلمی در رجاز و نام پیامبر و اهل بیت و امتش نزد او بود و او بود که به امت عیسی و بنی اسرائیل بشارت داد. سپس فرمود ای نصرانی به خدا سوگند ما ایمان به آن عیسی داریم که ایمان به محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - داشت ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما عیسی داریم این بود که او کم روزه میگرفت و کم نماز می خواند. جاتلیق ناگهان متحیر شد و گفت به خدا سوگند! علم خود را باطل کردی و پایه کار خویش را ضعیف کردی و من گمان میکردم تو اعلم

مسلمانان هستی امام - علیه السلام - مگر چه شده؟ جاثلیق به خاطر این که میگویی عیسی ضعیف و کم روزه و کم نماز  بود، در حالی که عیسی حتی یک روز را افطار نکرد و هیچ شبی را به طور کامل نخوابید و همیشه صائم الدهر و قائم اللیل بود. امام - علیه السلام برای چه کسی روزه میگرفت و نماز میخواند؟! جاثلیق نتوانست پاسخی بگوید و ساکت شد زیرا اگر اعتراف به عبودیت عیسی میکرد با ادعای الوهیت او سازگار نبود امام - علیه السلام : ای نصرانی سؤال دیگری از تو دارم امام - علیه السلام - : تو انکار نمیکنی که عیسی مردگان را به اذن خداوند متعال زنده میکرد؟ جاثلیق در بن بست قرار گرفت و به ناچار گفت: انکار میکنم چرا که آن کس که مردگان را زنده کند و کور مادر زاد و مبتلا به برص را شفا دهد او پروردگار است و مستحق عبودیت امام - علیه السلام - : حضرت الیسع نیز همین کار را میکرد و او بر آب راه رفت و مردگان را زنده کرد و نابینا و مبتلا به برص را شفا داد اما امتش قابل به الوهیت او نشدند و کسی او را عبادت نکرد حزقیل پیامبر نیز همان کار مسیح را انجام داد و مردگان را زنده کرد. سپس رو به رأس الجالوت کرد و فرمود: ای رأس الجالوت! آیا اینها را در تورات مییابی که بخت النصر از اسیران بنی اسرائیل در آن زمان که با بيت المقدس مبارزه کرد و آنان را به بابل آورد خداوند حزقیل را به سوی آنان فرستاد و آنان را زنده کرد این واقعیت در تورات است هیچ کس جز کافران شما آن را انکار نمیکنند. رأس الجالوت ما این را شنیده ایم و میدانیم. امام - علیه السلام - : راست میگویی سپس افزود ای یهودی این سفر از تورات را بگیر و امام - علیه السلام - شروع کرد به خواندن آیاتی از تورات مرد یهودی تکانی خورد و در شگفتی فرو رفت. سپس امام - علیه السلام - رو به نصرانی کرد و قسمتی از معجزه های پیامبر اسلام - صلى الله علیه و آله و سلم - را درباره زنده شدن بعضی از مردگان به دست او و شفای بعضی از بیماران غیر قابل علاج را به برکت او برشمرد و فرمود با این همه ما هرگز او را پروردگار خود نمی دانیم اگر به خاطر این گونه معجزه ها عیسی را خدای خود بدانید باید الیسع و «حزقیل را نیز معبود خویش برگزینید زیرا آنان نیز مردگان را زنده کردند و نیز ابراهیم خلیل پرندگانی را گرفت و سربرید و آنها را بر کوه های اطراف قرار داد سپس آنها را فرا خواند و همگی زنده شدند، موسی بن عمران نیز چنین کاری را در مورد هفتاد نفر که با او به کوه طور آمده بودند و بر اثر صاعقه مردند انجام داد تو هرگز نمیتوانی این حقایق را انکار کنی زیرا تورات و انجیل و زبور و قرآن ناطق به آن است پس باید همه اینها را خدای خویش بدانیم. جاثلیق پاسخی نداشت بدهد تسلیم شد و گفت: «القول قولك ولااله الا الله سخن، سخن تو است و معبودی جز خداوند یگانه نیست. سپس امام - علیه السلام - از کتاب اشعیا از او و رأس الجالوت سؤال کرد، او گفت من از آن به خوبی آگاهم فرمود این جمله را به خاطر دارید که اشعیا گفت من کسی را دیدم که بر دراز گوشی سوار است و لباسهایی از نور در تن کرده اشاره) به حضرت مسیح و کسی را دیدم که بر شتر سوار است و نورش مثل نور ماه اشاره به پیامبر اسلام - صلى الله عليه و آله و سلم - گفتند: آری اشعیا چنین سخنی را گفته است. امام - علیه السلام - افزود ای نصرانی این سخن مسیح را در انجیل به خاطر داری که فرمود من به سوی پروردگار شما و پروردگار خودم میروم و  بارقليطا میآید و شهادت درباره من به حق میدهد، آن گونه که من شهادت درباره او داده ام و همه چیز را برای شما تفسیر میکند. جاثلیق آنچه را از انجیل میگویی ما به آن معترف ایم. سپس امام - علیه السلام - پرسشهای دیگری درباره انجیل و از میان رفتن نخستین انجیل و بعد نوشته شدن آن به وسیله چهار نفر مرقس لوقا، يوحنا و متی که هر کدام و انجیلی را نوشتند انجیلهایی که هم اکنون موجود و در دست مسیحیان است سخن گفت و تناقضهایی از کلام جائلیق گرفت. جائلیق به کلی درمانده شده بود به گونه ای که هیچ راه فرار نداشت. ای این رو هنگامی که امام علیه السلام - بار دیگر به او فرمود ای جاثلیق هر چه میخواهی سؤال کن او از هر گونه سؤالی خودداری کرد و گفت: اکنون دیگری غیر از من سؤال کند قسم به حق مسیح که گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی مثل تو باشد و حق المسيح ما ظننت ان في علماء المسلمين مثلک!

 

 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه