پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی ابن موسی الرضا جلد دو  ( صص 153-149 ) شماره‌ی 6356

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > ارتباط و اهميت دادن به شاعران (رسانه آن عصر) > شعر ابراهيم بن عباس در رثای امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

و از شعر او در مدح امام رضا علیه السلام این ابیات است.اعمال شخص کافی است برای شاهد عادل که او عالم ترین مردمش می باشد.من می بینم که آنها روش جدیدی دارند اما روش جدید مانند قدیم نیست در کارهای خوب آنها.او (مأمون از طریق اموال خودتان به شما میبخشد و به شما یک درصد می دهد.خدا او را نستاید که او به دشمن شما کمک میکند و او را می ستاید. تو شریکت را ترجیح دادی که خویشاوند نزدیک است، درست همان گونه که پدر و مادر فرزندش را ترجیح میدهد.این ابیات ایمان عمیق و دوستی صولی را نسبت به اهل بیت علیهم السلام نشان میدهد او در این اشعار برای آنها استعاره به کار برده است از ترس ستمگری مقتدر که افراد را با ظن و تهمت به دوستی عترت رسول الله صلى الله علیه و آله به مؤاخذه می گرفت.

متن

 ابراهیم بن عباس  

ابن محمد صولی شاعر الهام شده بزرگ مکنی به ابا اسحاق» از درخشان ترین شعرای زمان خود و بهترین کس در نشان دادن دوستی و محبت نسبت به ائمه اهل بيت عليهم السلام بود. بین او و امام رضا علیه السلام رابطة محکمی بود و او عمق دوستی و خلوصش را نسبت به امام رضا علیه السلام نشان داد. ما بعضی از قسمتهای زندگی او را متذکر میشویم.

دیدار او با امام

ابراهیم همراه با دعبل خزاعی شاعر اهل بيت عليهم السلام با امام رضا علیه السلام دیدار کرد و این در وقتی بود که مأمون به ولایت عهدی حضرت بیعت گرفته بود و دعبل قصیده جاوید خود را که از شاهکارهای شعر عربی است سروده بود که در شرح حال او بیان خواهیم کرد. سپس ابراهیم قصیده ای را که غیر از این شعر چیزی از آن شناخته نشده است خواند:

ازالت عزاء القلب بعد التجلد                              مصارع اولاد النبي محمد

خون فرزندان محمد پیامبر تبدیل به تسلیت میشود بعد از صبر و تحمل

این بیت رنج و تأسف صولی را نسبت به محنتی که دشمنان اسلام به اهل بیت پیامبر روا داشتند نشان میدهد. من فکر میکنم تمام قصیده به این خوبی و متانت بوده و مصائب اهل بیت پیامبر را بیان میداشته است. وقتی از خواندن اشعار فارغ شد امام بیست هزار در هم از در همهایی که اسم شریفش بر آنها بود به ابراهیم بخشید دعبل جایزه اش را گرفت و به شهر مقدس قم رفت. اهل قم هر در هم او را به ده در هم خریدند و او سهم خود را به صدهزار درهم فروخت، و اما ابراهيم بن عباس همیشه مقداری از آن را داشت تا از دنیا رفت. (۱. امالی مرتضی ، ج ۱، ص ۲۸۵)

و از شعر او در مدح امام رضا علیه السلام این ابیات است.

كفى بفعال امرىء عالم                          على اهله عادلاً شاهداً

ارى لهم طارفاً مونقاً                               و لا يشبه الطارف التالداً

يمن عليكم باموالكم                              و تعطون من مائة واحداً

فلا حمد الله مستنصراً                          يكون لاعدائكم حامداً

فضلت قسیمک فی قعدد                     كما فضل الوالد الوالداً

اعمال شخص کافی است برای شاهد عادل که او عالم ترین مردمش می باشد.

من می بینم که آنها روش جدیدی دارند اما روش جدید مانند قدیم نیست در کارهای خوب آنها.

او (مأمون از طریق اموال خودتان به شما میبخشد و به شما یک درصد می دهد.

خدا او را نستاید که او به دشمن شما کمک میکند و او را می ستاید.

 تو شریکت را ترجیح دادی که خویشاوند نزدیک است، درست همان گونه که پدر و مادر فرزندش را ترجیح میدهد.

این ابیات ایمان عمیق و دوستی صولی را نسبت به اهل بیت علیهم السلام نشان میدهد او در این اشعار برای آنها استعاره به کار برده است از ترس

ستمگری مقتدر که افراد را با ظن و تهمت به دوستی عترت رسول الله صلى الله علیه و آله به مؤاخذه می گرفت.

نمونه ای از شعر او:

شعر صولی از شگفت ترین اشعار عربی شمرده میشود و از منتخب شعر اوست:

دنت با ناس عن ثناء زيارة                 وشط بليلى عن دنو مزارها

و ان مقيمات بمنعرج اللوى             لأقرب من لیلی و هاتیک دارها (1. وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۵)

یک دیدن آدمیان را به یکدیگر نزدیک میکند اگرچه دور باشند و زیارتگاه لیلی علی رغم نزدیک بودنش دور شده است.

 و خانه هایی که در منعرج اللوی قرار دارند نزدیک ترند برای من تا زیارتگاه لیلی گرچه خانه اش اینجاست.

و نیز اشعار زیر مربوط به اوست:

و لرب نازلة يضيق بها الفتى                    ذرعاً و عند الله منها المخرج 

ضاقت فلما استحكمت حلقاتها             فرجت و كنت اظنها لا تفرج ؟ (2. همان مأخذ، ص ۲۹)

کسی ممکن است از بدبختی خسته شود و از آن به سوی خدا فرار کند، آن بدبختی سخت تر شود. 

وقتی حادثه ای سخت شد دفع میشود در حالی که من فکر میکنم آن دفع نشده است.

شعر زیر نیز مربوط به اوست:

كنت السواد المقلتي                    فبکی علیک الناظر

من شاء بعدك فليمت                   فعلیک كنت احاذر

تو سیاهی تخم چشم منی بنابراین چشم برای تو گریه میکند.

آن کسی که آرزوی بعد تو را دارد بگذار بمیرد چون من به تو توجه دارم.

سوزاندن دیوان شعرش

ابراهیم دوست اسحاق بن ابراهیم بود بنابراین اسحاق نسخه ای از اشعارش را درباره امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به او داد. نسخه با او بود تا متوکل ستمکار خلیفه شد. ابراهیم عهده دار دیوان خرج متوکل شد. جدایی و دشمنی بین ابراهیم و اسحاق برقرار شد زیرا ابراهیم بعضی از هزینه خرجهایی را که در دست اسحاق بود از او گرفت و از آن کار برکنارش کرد و از او مقداری پول طلب کرد و در آن اصرار ورزید و به بد وجهی از او طلب کرد. از این رو اسحاق یکی از برادران مورد وثوق را احضار کرد و به او گفت: برو به نزد ابراهیم بن عباس و به او بگو که اشعار تو درباره علی بن موسى الرضا با دستخط خودت و دستخط دیگران نزد اسحاق است. به خدا اگر به اختلاف خود با او ادامه دهی و دست از درخواست از او برای پول برنداری اشعارت را به دست متوکل خواهد داد. سرانجام آن مرد به نزد ابراهیم رفت و آنچه را شنیده بود باز گفت پس ابراهیم سخت ترسید که کار خود را به او سپرده بود. او اسحاق را از آنچه که از وی مطالبه میکرد رها کرد و اشعار خود را از او گرفت و به خدا سوگندش داد که اشعار دیگری نزد او نیست. آنگاه اشعارش را گرفت و آنها را در حضور او سوزاند. (1. امالی مرتضی، ج ۱، ص ۲۸۵)

نمونه هایی از نوشته های او

ابراهیم نویسنده بلیغی بود و از نوشته های بدیع اوست نامه ای که از طرف یکی پادشاهان (خلفای عباسی به بعضی از سرکشان خوارج نگاشته و آنها را تهدید کرده و بدانان و عید داده بود:

اما بعد، پس برای امیرالمؤمنین صبری است اگر آن کافی نیست پس تهدیدی به دنبال خواهد داشت و اگر آن کافی نباشد، تصمیمات او کافی

خواهد بود. والسلام.»

ابن خلکان بر این نوشته تفسیری دارد میگوید: این کلام گرچه مختصر است اما بسیار شگفت انگیز است. (1. وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۲۹.)

وفات او:

ابراهیم در نیمه شعبان سال ۲۴۳ هجری در سر من رأی وفات کرد. (۲. همان ماخذ.)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه