زندگانی امام علی ابن موسی الرضا(ع) و یاران آن حضرت  ( صص 28-21 ) شماره‌ی 6344

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > امامت امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

ناظر

متن

امام رضا ای جانشین پدر

دلایل امامت حضرت رضا الله

با نگاهی گذرا بر دوران زندگانی کودکی، نوجوانی و جوانی امام رضا و بررسی کوتاهی در شخصیت علمی فرهنگی اخلاقی اجتماعی و فقهی او درخواهیم یافت که وی شایسته ترین و با کفایت ترین فرزند امام موسی کاظم له برای احراز مقام جانشینی پدر می باشد.

از سویی امام و پیشوای امت دارای علائم و نشانه های ویژه ای است که او را از سایر افراد جامعه متمایز می سازد که آن نشانه ها در وجود امام رضا کاملاً مشهود بوده است.

زیرا به اعتراف تمامی اندیشمندان و صاحب نظران؛ او آگاه ترین مردم عصر خود نسبت به تمامی علوم بود و در پرهیزکاری زهد و دوری از تعلقات دنیوی یگانه زمان خود بوده است.

وی از شجره ای پاک ولادت یافت و در دامان خاندانی پاک رشد و نما نمود و همانند آینه تمام نمای آیه تطهیر وارث تمامی خصوصیات انسانی پاک و متعالی بوده و به اعتراف دوستان و حتی کینه توزترین دشمن خویش مأمون) برترین انسان عصر خود بوده است. از سویی دیگر امام میبایست توسط پیامبر و یا امامان پیشین خود معرفی شده باشد. که در این زمینه نظر خوانندگان را به اسناد زیر جلب میکنیم

امام علی بن موسی الرضا در زمان حیات پدر به سبب تبعید، بازداشت و حبس های طولانی آن حضرت پاسخگویی به نیازهای شیعیان و سرپرستی کرسی فقاهت ولایت و حوزه های علمی پدر را بر عهده داشت و در نگاه مردم به عنوان جانشین پدر و امام پس از وی چهره می نمایاند و شخص امام موسی کاظم له بارها در مقاطع خاص این موضوع را به طور صریح به اصحاب و یاران صدیق خویش بازگو میکرد و از امام رضا اما به عنوان امام پس از خود یاد می نمود که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم

1. امام کاظم له با توجه به اینکه نوزده فرزند پسر داشت اما به کرات در مورد امام رضا می فرمود: «هُوَ أفضل ولدی او برترین فرزند من است. (بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۱۵)

2. حسین بن نعیم صحاف گفت من و هشام بن حكم و على بن یقطین در بغداد بودیم. علی گفت: در خدمت موسی بن جعفر الله نشسته بودم که پسرش حضرت رضا وارد شد. امام کاظم له با دیدن فرزندش رو به من کرد فرمود علی این پسرم اشاره به امام رضا ) سرور فرزندان من است و بدین جهت کنیه خود را نیز به او بخشیدم.

در این هنگام هشام بن سالم با دست بر پیشانی خود زد و گفت: به خدا او (موسی بن جعفر خبر مرگ خویش را داده است. (همان، ج ۱۲، ص ۱۲)

3. داود بن کثیر رقی گفت خدمت امام موسی کاظم ال عرض کردم: فدایت شوم. پیرمردی کهنسالم بر من اعلام کن که چه کسی پس از شما امام خواهد بود.

امام ال با اشاره به امام رضا الله فرمود: امام شما بعد از من اینست. (همان، ص ۱۳)

4. عبدالله بن حارث که مادرش از نسل جعفر بن ابی طالب الله بود، گفت: امام موسی بن جعفر الله من و تعدادی را احضار کرد چون جمع شدیم فرمود:

می دانید برای چه موضوعی شما را جمع کرده ام گفتیم خیر فرمود: گواه باشید پسرم علی امام رضا ) جانشین و وصی من پس از فوتم و عهده دار کارهای من است. هر کس از من طلبی دارد از او مطالبه کند هر کس به من مفروض است به او باز پس دهد و هر کس را که امیدی به دیدار من ندارد میتواند از نامه او استفاده کند. ( همان، ص ۱۴)

5. زیاد بن مروان قندی گفت خدمت موسی بن جعفر الله رسیدم، پسرش علی امام رضا با حضور داشت به من فرمود زیاد این پسرم نوشته اش نوشته من سخنش سخن من و پیغامش پیام من است هر چه او بگوید مانند این است که من گفته ام. شیخ صدوق می گوید: زیاد این حدیث را نقل کرد اما پس از شهادت امام موسی بن جعفر الله اموالی که از آن حضرت داشت تصرف کرد و مقام امامت حضرت رضا را منکر شد. ( همان، ص ۱۶)

6. محمد بن سنان گفت یک سال پیش از آنکه موسی بن جعفر الله را به عراق عزیمت دهند خدمت ایشان رسیدم آن حضرت در حالی که پسرش علی (امام رضا) مقابلش نشسته بود رو به من کرد و گفت: امسال سفری در پیش خواهیم داشت، غمین مباش، آنگاه سر به زیر افکند و با دست روی زمین خط کشید سپس سر برداشت و فرمود: خدا ستمکاران را گمراه میکند و هر آنچه را بخواهد انجام می دهد.

گفتم چه اتفاقی خواهد افتاد فرمود: هر کس حق این فرزندم را رعایت نکند و امامتش را انکار نماید، همچون کسی خواهد بود که به علی بن ابی طالب الله ستم نموده و منکر امامتش شده است. دریافتم که حضرت خبر از مرگ خویش مینماید عرض کردم به خدا اگر عمرم طولانی شود حقش را ادا خواهم کرد و به امامتش اعتراف مینمایم و گواهی می دهم که پس از شما حجت خدا و راهنمای دین است. فرمود: محمد عمرت طولانی خواهد شد و مردم را به امامت او و جانشین او پس از مرگش دعوت میکنی عرض کردم آقا امام بعد از او کیست؟ فرمود: پسرش محمد عرض کردم راضی و فرمانبردارم فرمود راست میگویی، زیرا در کتاب امیر المؤمنين الله . چنین دیدم که تو تـ در میان شیعیان ما چون برق می درخشی (همان، ص ۱۷)

این فضال گفت: از علی بن جعفر شنیدم که میگفت خدمت برادرم موسی بن جعفر رسیدم و در همان حال پسرش علی امام رضا ) وارد شد. حضرت رو به من کرد و فرمود: «علی این امام توست او نسبت به من همچون نسبت من به پدرم است. خداوند تو را بر عقیده به امامت او پایدار بدارد. با این سخنان اشک در چشمانم حلقه زد با خود گفتم برادرم پیام مرگ خویش را میدهد. فرمود چاره ای نیست، باید به مقدرات الهی رضا داد.

این واقعه سه روز قبل از بردن امام الله به بغداد به دستور هارون الرشید - برای دومین مرتبه بوده است. (همان، ص ۲۰ به نقل از کتاب غیبت، شیخ طوسی)

يزيد بن سلیط زیدی گفت موسی بن جعفر الله را دیدم عرض کردم: امام بعد از شما کیست، همان گونه که پدرتان نیز برایم معین کرد شما نیز معرفی نمایید؟ فرمود: پدرم در زمانی می زیست که اینک مثل آن زمانه نیست. عرض کردم هر کسی که با این سخن قانع شود لعنت خدا بر او باد خنده ای کرد و فرمود: هنگامی که از منزل خارج شدم در ظاهر همه فرزندانم را با علی امام رضا ال در وصیت شریک کردم اما در باطن علی امام رضا) را وصی قرار دادم.

آنگاه فرمود: پیغمبر اکرم را در خواب دیدم که در کنارش امیر المؤمنین قرار داشت در دست آن حضرت ،انگشتر شمشیر عصا کتاب و عمامه ای قرار داشت. پرسیدم اینها چیست؟ فرمود: عمامه اقتدار خداست شمشیر عزت خدا کتاب نور خدا و عصا، نیروی خداست، اما انگشتر جامع تمام اینها میباشد. سپس پیامبر اکرم فرمود: امامت پس از تو متعلق به فرزندت علی امام رضا) است.

امام الله در ادامه سخنانش فرمود یزید آنچه برایت شرح نمودم امانتی در نزد توست مبادا آن را جز برای مؤمنی عاقل بنده ای که خداوند قلبش را به ایمان آزمایش نموده یا مرد درست کردار و راستگویی بازگو نمایی و هرگز نعمت خدا را کفران مکن و چنانچه تو را به شهادت خواستند امتناع مکن.

عرض کردم هرگز چنین کاری را نخواهم کرد.

سپس حضرت فرمود: پیامبر اکرم برایم توصیف کرد که پسرت علی (امام رضا ) با نور خدا میبیند و با عنایت او میشنود و به حکمت خدا سخن می گوید و هرگز اشتباه نمی کند.

او دانا و گنجینه ای از علم و حلم است. به زودی از او جدا خواهی شد چون از این سفر بازگشتی کارهای خویش را انجام بده زیرا به جایی دیگر خواهی رفت تمام فرزندانت را جمع کن و خدا را بر آنها گواه بگیر که خداوند در شهادت کافی است.

حضرت فرمود مرا در این سال خواهند گرفت به پسرم علی امام رضا الله) که هم نام با علی بن ابی طالب و علی بن الحسین عالم است، فهم علی بن ابی طالب الله و علم و بینایی و اخلاق عنایت کرده اند اجازه ندارد آشکار صحبت کند مگر چهار سال پس از هارون الرشید. پس از گذشتن این چهار سال هر چه میخواهی از او سئوال کن که انشاء الله پاسخت را می دهد. ( بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۵)

۱۰ سلیمان بن حفص مروزی گفت: خدمت موسی بن جعفر الله رسیدم و در نظر داشتم سئوال کنم که امام بعد از ایشان کیست که آن حضرت قبل از اینکه سئوالی کنم فرمود: سلیمان علی پسرم جانشین من و حجت خدا بر مردم است و پس از من در میان فرزندانم او بهترین آنها میباشد. چنانچه بعد از من زنده بودی این مطلب را نزد شیعیان و دوستانم و کسانی که جویای امام پس از من هستند گواهی بده (همان به نقل از عیون اخبار الرضا، ص ۱۳)

۱۱ روایت شده است که امام کاظم به پسرانش می فرمود: «این برادر شما، علی بن موسى الرضاء عالم آل محمد است از او نسبت به صحت دین و روش های خود سئوال کنید و آنچه را او به شما میگوید فرا گیرید بپذیرید و رعایت نمایید. (اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۱۴)

۱۲. محمد بن اسماعیل هاشمی میگوید با امام موسی کاظم له دیدار کردم در حالی که آن حضرت از درد شدیدی شکایت داشت.

از او پرسیدم از خدا خواستم که آن روز روز از دست دادن حضرت را نبینم. (چنانچه آن واقعه رخ داد ما به چه کسی باید رجوع کنیم؟

امام پاسخ داد به پسرم علی نوشته او نوشته من است. او وصي امين من و جانشین من است.  (كشف الغمه، ج ۳، ص ۸۸)

۱۳. نعيم بن قابوس میگوید ابوالحسن (امام کاظم (ع) فرمود:

پسرم علی بزرگترین فرزندان من است. او نسبت به کلام بسیار مراقبت می کند و مطیع ترین آنها فرزندان من نسبت به دستورهای من است. او جفر و جامعه را امتحان داده علومی که جز پیامبر و وصی امین او کسی نمی تواند آن را امتحان دهد. (همان)

۱۴. عبدالله بن مرحوم میگوید از بصره خارج شدم مقداری از راه را طی کرده بودم که ابوابراهیم موسی بن جعفر الله را دیدار کردم، او نیز می خواست به بصره برود. به دنبال من فرستاد و من نیز به حضورش شتافتم. نامه ای به من داد و فرمود که آن را به مدینه ببرم.

پرسیدم فدایت شوم آن را به چه کسی بدهم؟

فرمود: به دست پسرم علی بده زیرا او وصی مورد اعتماد من است و کسی است که امور مرا بر عهده میگیرد و شایسته ترین فرزندان من است. (عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۶.)

۱۵ حیدر بن ایوب میگوید در محلی به نام «قبا» در مدینه با جمعی بودیم. یکی از آن جمع که همواره در کنارمان بود پس از مدتی تأخیر به جمع ما پیوست. علت تأخیر را از او پرسیدم.

گفت: ابو ابراهیم امام کاظم ) امروز ما را احضار کرد هفده نفر از طالبیین بودیم. او ما را گواه گرفت که پسرش «علی» وصی و قائم مقام وی در طول زندگی و پس از مرگ اوست و گفتار او را تماماً در مورد خودش قبول دارد، چه به نفع و چه به ضرر حضرت حکم کند.

آنگاه محمد گفت ای حیدر به خدا او امامت را امروز به وی سپرد و شیعیانش بعد از مرگش به او پای بند خواهند شد.

گفتم خدا او را حفظ خواهد کرد. این چه حرفی است؟

پاسخ داد: ای حیدر وقتی او را به عنوان وصی خودش تعیین کرد، بدین معنی است که امامت را به او سپرده است. (همان)

۱۶ حسین بن بشیر گفته است ابوالحسن موسی بن جعفر الله برای ما پسرش علی را تعیین کرد همان گونه که پیامبر علی الله را در روز عید غدیر خم تعیین کرد و فرمود: ای مردم مدینه بعد از من این وصی من است.(همان)

۱۷. جعفر بن خلف میگوید شنیدم که ابوالحسن موسی بن جعفر الله می فرمود: «خوشا به حال کسی که نمرد تا اینکه جانشین خود را دید. خداوند جانشین مرا نشان داد و او این پسر من است و اشاره به امام رضا کرد. (. همان، ص 30)

۱۸ نصر بن قابوس میگوید به امام رضا الله عرض کردم که از پدرت پرسیدم بعد از شما چه کسی امام خواهد بود؟ او به من فرمود که شما امام رضا ) خواهی بود. بنابراین وقتی ابو عبدالله امام صادق ) از دنیا رفت مردم به راست و چپ رفتند، در حالی که من و رفقایم حمایتمان را نسبت به شما اعلام کردیم.

حال به من بگویید کدام یک از فرزندانت امام بعد از شما خواهد بود؟

فرمود: پسرم علی ( همان، ص ۳۱)

در روایات فوق دو نکته قابل تأمل است

. هر یک از روایات فوق بر تأیید امامت حضرت رضا الله توسط امام پیشین خود امام موسی کاظم له دلالت دارد.

راویان اخبار فوق هر یک میتوانند به عنوان شهود امام کاظم له در تأیید امامت حضرت رضا نام برده شوند.

با توجه به روایات فوق که هر یک به تنهایی دلالت کامل بر امامت على بن موسى الرضا الله می نماید، حدیث لوح از جمله احادیثی است که میتوان از آن به عنوان سندی معتبر بر امامت حضرت نام برد.

این حدیث که راوی آن جابر بن عبدالله انصاری صحابی بزرگ پیامبر اکرم می باشد، لوحی است نورانی که از سوی پروردگار عالمیان به حضرت رسول اکرم اهداء گردید و آن حضرت به میمنت ولادت امام حسین آن را به حضرت فاطمه هدیه داده است. جابر میگوید برای عرض تبریک ولادت امام حسین الله خدمت حضرت فاطمه رسیدم در دست آن حضرت لوحی سبز رنگ دیدم که با خطی سفید رنگ شبیه نور خورشید بر آن مطالبی نوشته شده بود از آن حضرت درباره آن لوح پرسیدم. آن بانوی بزرگوار فرمود:

این لوح را خداوند به رسولش حضرت محمد هدیه فرمود، که در آن نام همسرم (علی) و دو فرزندانم حسن و حسین و نام سایر امامان از نسل من نوشته شده است. و پدرم نیز آن را به من هدیه فرمود. سپس جابر با کسب اجازه از حضرت نسخه ای از آن را ثبت کرد.

در این لوح پروردگار عالمیان ضمن اعلان حقانیت پیامبر اکرم و خاتمیت آن حضرت امامان و جانشینان پس از او را به ترتیب از امام علی الله تا حضرت مهدی (عج) نام برد، و خصوصیات و اوضاع زمان و نحوه شهادت آن امام را بیان می دارد.

در این لوح پس از ذکر نام امام هفتم و بیان اوضاع دوران آن حضرت و شرح شهادت ایشان آمده است: .... وَيلٌ لِلمُفترينَ الْجاحِدِينَ عِندَ انْقِضَاءِ مُدَّةٍ مُوسَى عَبدي و حبيبي وَ خِيرَتي فِي عَلَى ولتِي وَ نَاصِرِي، وَ مَن أَضَعُ عَلَيْهِ أَعباء النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالأضطلاع بها، يقتله عفريتٌ مُسْتَكْبِرُ يُدفن في المدينة التي بناها العَبدُ الصَّالِحُ إِلى جَنبِ شَرِّ خَلَقَ، حَقَّ القُولُ مِنّى لَأَسْرَنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِن بَعْدِهِ.

... وای بر افترا زنندگان و منکرین حق آنانی که به هنگام پایان عمر بنده ام و دوست و برگزیده ام، موسی [] نسبت به امامت فرزندش علی امام رضا ) انکار می ورزند. آگاه باشید که تکذیب کننده هشتمین وصی همه اولیاء مرا تکذیب کرده است زیرا او (علی بن موسى الرضا ) ولی و یاور من است و مسئولیتهای پیامبری با اوست و امتحانات سنگینی از او به عمل می آورم. سرانجام او را عفریتی متکبر میکشد و در شهری که بنده صالح (ذوالقرنین) بنا نموده است کنار یکی از بدترین مخلوقاتم هارون الرشید دفن میشود. بر من است که چشم او را به وجود فرزندش محمد امام جواد ) که جانشین اوست روشن گردانم..... (کمال الدین، ص ۳۰۸ کلیات حدیث قدسی، صص ۳۵۲ الی ۳۵۶)

دوران امامت حضرت رضا

پس از شهادت امام موسی کاظم الله زعامت و رهبری دنیای اسلام بر عهده فرزند گرانقدرش امام رضا الله قرار گرفت.

او در آغاز و دایع امامت را که امام هفتم الله در نزد ام احمد به امانت سپرده بود طلب نمود و به وصایای پدر عمل کرد.

او اینک نه تنها سرپرست و رهبری جامعه اسلامی بلکه طبق وصیت پدر سرپرستی خانواده پدر را نیز بر عهده داشت و همه مکلف به رعایت و پذیرش فرامین او بودند. طبق سفارش پدر اختیار دختران در خانه بر عهده امام رضا الله قرار داشت تا او وسایل ازدواج آنان را فراهم نموده و همسرانی شایسته برایشان برگزیند. ( زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۱، ص ۱۲۷)

او شهر مدینه را پایگاه و مرکز فعالیتهای علمی فرهنگی و ارشادی خویش قرار داد و حوزه های علمی پدر را رونق بخشید.

آن حضرت با توجه به محدودیتهایی که هارون الرشید ایجاد می کرد، با سیاست و درایت عالمانه خود به نشر فرهنگ شیعی ارشاد جامعه و زدودن انحرافات فکری و عقیدتی همت می گماشت.

ما دوران امامت حضرت را در سه بخش عصر هارون الرشيد عصر خلافت امین و عصر خلافت مأمون مورد بررسی قرار می دهیم.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی