زندگانی امام علی ابن موسی الرضا(ع) و یاران آن حضرت  ( صص 295-292 ) شماره‌ی 6303

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > مواضع سياسی امام > موضع امام نسبت به قيام زيد

خلاصه

زيد بن موسى بن جعفر یکی از فرماندهان محمد بن محمد بود که در قیام ابوالسرایا از طرف محمد بن محمد به عنوان والی خوزستان منصوب شد و به آن دیار رفت تا آن شهر را از سلطه عباسیان خارج نماید.او در میان راه با عباس بن محمد به سوی بصره رفت و پس از تصرف آنجا دستور داد تا منازل عباسیان و طرفداران آنها را به آتش کشند و باغات و نخلستان هایشان را بسوزانند و همه را از بصره اخراج کرد. از این جهت او را زید النار زید آتش افروز» نام نهادند.او سپس در جنگ با حسن بن سهل نوبختی شکست خورد و اسیر و زندانی شد. حسن بن سهل او را از زندان احضار نمود تا گردنش را قطع کند اما در این باره با حجاج بن خيثمه که در حضور او بود مشورت کرد و قرار شد که او را زنده نزد مأمون خلیفه عباسی بفرستند. هنگامی که زید النار نزد مأمون رسید خلیفه عباسی از وی به گرمی استقبال نمود و پس از گفتگو او را به امام رضاء الله بخشید امام زید را نسبت به سوزاندن خانه ها و مزارع مردم و رفتار ناپسند او با آنان نکوهش کرد. زید تا زمان امام هادی الله در قید حیات بود و در سامرا وفات یافت.

متن

قيام زيد النار

زيد بن موسى بن جعفر یکی از فرماندهان محمد بن محمد بود که در قیام ابوالسرایا از طرف محمد بن محمد به عنوان والی خوزستان منصوب شد و به آن دیار رفت تا آن شهر را از سلطه عباسیان خارج نماید.

او در میان راه با عباس بن محمد به سوی بصره رفت و پس از تصرف آنجا دستور داد تا منازل عباسیان و طرفداران آنها را به آتش کشند و باغات و نخلستان هایشان را بسوزانند و همه را از بصره اخراج کرد. از این جهت او را زید النار - زید آتش افروز» نام نهادند.

او سپس در جنگ با حسن بن سهل نوبختی شکست خورد و اسیر و زندانی شد. حسن بن سهل او را از زندان احضار نمود تا گردنش را قطع کند اما در این باره با حجاج بن خيثمه که در حضور او بود مشورت کرد و قرار شد که او را زنده نزد مأمون خلیفه عباسی بفرستند. هنگامی که زید النار نزد مأمون رسید خلیفه عباسی از وی به گرمی استقبال نمود و پس از گفتگو او را به امام رضاء الله بخشید امام زید را نسبت به سوزاندن خانه ها و مزارع مردم و رفتار ناپسند او با آنان نکوهش کرد. (دائرة المعارف تشیع، ج ۸، ص ۵۸۸)

زید تا زمان امام هادی الله در قید حیات بود و در سامرا وفات یافت. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۲۳)

قيام محمد بن جعفر

محمد بن جعفر فرزند امام صادق با مردی شجاع و تارک دنیا بود، و به جهت زیبایی چهره اش او را «دیباج» می نامیدند.

حسین بن افطس و بعضی از طالبیان که خود را منزوی یافته و مردم را به خاطر اعمال و رفتار ناشایستشان از خود دور ساخته بودند طرحی افکندند تا موقعیت خویش را دوباره بازیابند. پس نزد محمد بن جعفر آمدند و او را برای خلافت تشویق کردند. او ابتداء نمی پذیرفت ولی با اصرار آنان و پسرش علی پذیرفت و جماعت با وی بیعت نمودند. به روایتی دیگر علت قیام وی و پذیرفتن خلافت او را چنین آورده اند که نامه ای به محمد بن جعفر ارائه دادند که در آن نسبت به حضرت فاطمه و خاندان مکرم پیامبر اکرم ﷺ جسارت شده بود. محمد با خواندن نامه به اندرونی میرود و لباس رزم پوشیده و شمشیر حمایل کرده بیرون می آید و مردم را به حمایت و بیعت میخواند تا بتواند به امر به معروف و نهی از منکر اقدام کند مقاتل الطالبین، ص ۵۱۵).

اما حسین افطس و علی بدون آگاهی محمد بن جعفر کلیه امور را به دست گرفته و به انجام کارهای ناشایست پرداختند و چون مردم به اعتراض نزد او آمدند، وی اظهار بی اطلاعی کرد. (طبری، ج ۱۱، ص ۹۹۰)

از بیعت با محمد بن جعفر چند ماهی نگذشته بود که اسحاق بن موسی عباسی از یمن مأمور جنگ با وی شد. پس محمد لشکری آراست و به مقابله با وی پرداخت در آغاز پیروزی با محمد بود اما با پیوستن و رقاء بن جمیل به اسحاق محمد توان مقابله با آنان را نیافت و از اسحاق خواست تا به وی امان دهد تا بتواند در مدت سه روز مکه را ترک نماید.

محمد پس از ترک مکه به اراضی جهینه رفت و سپاهی را فراهم نمود و به جنگ هارون بن مسیب رفت جنگ سختی میان آنان در گرفت که در این میان بسیاری از افراد مسیب کشته و خود او نیز مجروح گشت محمد و همراهانش به کوه ثبیر رفتند و مدتی در آنجا ماندند. هارون فردی ظاهراً برادر زاده او امام رضا بان را نزد او فرستاد تا دست از جنگ بردارد، اما او سخن فرستادگان را نپذیرفت. (مقاتل الطالبین، ص ۵۱۶ )

در روایتی آمده است که امام رضا الله بر او وارد شد و فرمود: ای عمو با این اقدام خود و پدرت را تکذیب مکن که این امر به نتیجه نمیرسد. (طبری، ج ۱۱، ص ۹۹۳) هارون دستور داد محل استقرار یاران محمد را محاصره کردند به طوری که هیچ کس نمی توانست به آنان نزدیک شود. پس از سه روز محاصره و تمام شدن آذوقه و آب شرب آنان بسیاری از یاران و همراهان محمد بن جعفر از اطراف او پراکنده شدند و او به ناچار لباس خود را تغییر داد و ردا و نعلین پوشید و خود را به سراپرده هارون رسانید و از او برای خود و یا رانش امان خواست و او امان داد. محمد بن جعفر در روز سیزدهم ذیحجه در حالی که لباس سیاه لباس عباسیان بر تن داشت بر منبر رفت و مردم را به بیعت با مأمون عباسی تشویق نمود.(كشف الغمه، ج ۲، ص ۹۰) از آن پس مورد احترام مأمون قرار گرفت و در خراسان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا زیست.

اما محمد بن علی بن حمزه به نقل از عمویش به جای هارون از عیسی بن یزید جلودی نام برده و گفته است جلودی فرزندان ابوطالب را به زنجیر بست و در محمل هایی بی فرش سوار کرد تا آنها را بدین وضع به خراسان بفرستد. ولی قبیله بنی نیهان - به گفته نوفلی غاضریه به آن کاروان حمله کرده و پس از جنگ سختی که با محافظین آنها کردند، اسیران را آزاد نمودند. آنها خود به نزد حسن بن سهل در بغداد رفتند و خویش را تسلیم او نمودند. او نیز آنان را به نزد مأمون فرستاد.

محمد بن جعفر در سال ۲۰۳ هـ. ق در خراسان از دنیا رفت و مأمون در تشییع و تدفین او شرکت نمود. (مقاتل الطالبین، صص ۵۱۷-۵۱۴)

نظر امام رضا درباره شورشهای علویان

آنچه از برخورد امام با برادرش زید النار بر می آید دیدگاه آن حضرت را نسبت به قیام های اسلامی روشن می سازد. مخالفت و سرزنش امام نسبت به زید نه بدان جهت که چرا او از خلیفه نافرمانی کرده و بر ضد او شورش نموده است بلکه به سبب اعمال غیر مشروعی بود که زید مرتکب شده و بدون تمیز دادن گنهکار از بیگناه امنیت را از مردم سلب و اموال عده ای را تاراج و در آتش سوزانده است بود وگرنه نهضت های مخلصانه ای را که علویان به منظور مبارزه با ستم و ستمگران برپا می نمودند همواره مورد تأیید ائمه معصومین بوده است. زیرا این نهضتها تنها وسیله ای بود که پرده از چهره واقعی حکومت های فاسد بر میداشت و امت را نسبت به جنایات و تجاوزات آنها آگاه می کرده است.

از این رو میبینیم امام الله در برخورد با برادرش زید از قیام او بر ضد حکومت ابراز دلتنگی و ناخشنودی نمیکند بلکه او را نسبت به ارتکاب برخی اعمال که خلاف رضای پروردگار بوده سرزنش و توبیخ می نماید. دیدگاه امام الله نسبت به شورش ابی السرایا نیز بر همین اساس است.

امام در برابر درخواست محمد بن اثرم سردسته نگهبانان در مدینه و نماینده این طباطبا) که حضرت را برای پیوستن به نهضت دعوت نموده بود فرمود: «سلام مرا برسان و به او بگو پس از گذشت بیست روز نزد تو خواهم آمد.

سخن امام الله بدان معنی بود که این نهضت تا بیست روز دوام نخواهد آورد. زیرا در روز هیجدهم، و رقا فرمانده جلودی وارد شد و آنجا را تصرف نمود. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۰۸)

امام در این جا نیز با اصل جنبش مخالفت نداشت اما میخواست به دست اندرکاران آن این نکته را گوشزد کند که قیامی که برای پیروزی آن هیچ گونه تضمینی وجود ندارد جایز نیست، و امام الله در آن شرکت نخواهد کرد. (تحلیلی از زندگانی امام رضا ، صص ۱۷۹ - ۱۷۷)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه