مناظره با سلیمان مروزی
مأمون از امام رضا درخواست کرد تا در مجلس دیگری که تشکیل داده حضور یابد و با سلیمان مروزی متکلم خراسان که در فلسفه مهارت داشت و در تحقيقات الهيات مجرب بود و از برجسته ترین علمای دینی در خراسان به شمار می رفت، مناظره کند.
گفتگوی امام الله در این مجلس پیرامون مسائل معروفی بود که همواره مورد بحث متکلمان است.
سخن از مسأله «بداء» آغاز شد. سلیمان بداء» را انکار مینمود در حالی که عمران صابی آن را ثابت می کرد.
امام الله معنای درست آن را بیان کرد و فرمود: علم خداوند عز و جل دو گونه است علمی که مخزون و پوشیده است و آن را جز خودش نمی داند و «بداء» مربوط به همین گونه از علم خداست و دیگری علمی است که خداوند به فرشتگان و پیامبران خود تعلیم می دهد.»
امام الله نخست به قرآن استدلال میکند که خداوند متعال در آن فرموده است. از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نیستی (سوره ذاریات، آیه 54) و این دلالت دارد بر این که خداوند اراده فرمود آنان را از میان بردار و هلاک سازد سپس از نظر خلق برای خداوند متعال «بداء» حاصل شده و فرموده است و تذکر ده زیرا تذکر برای مؤمنان سودمند است. (سوره ذاریات، آیه ۵۵)
از محتوای این دو آیه چنین بر می آید که خداوند از فرمان نخست خود عدول فرموده است. سپس امام اله به آنچه پدران بزرگوارش از پیامبر خدا روایت کرده اند، استناد می فرماید که پیامبر اکرم فرموده است.
خداوند به یکی از پیامبران خویش وحی فرمود که فلان پادشاه را آگاه کند، که در فلان روز او را می میرانیم آن پیامبر نزد پادشاه آمد و او را آگاه ساخت پادشاه در حالی که بر بالای تخت سلطنت قرار داشت خدا را خواند و تا آن حد به دعا و التماس پرداخت که از تخت به زیر افتاد و همواره میگفت پروردگارا مرا مهلت ده تا کودکم بزرگ شود و کارهایم را سامان بخشد. خداوند بر این پیامبر وحی فرمود که آن پادشاه را دیدار کن و او را آگاه ساز که مرگ او را به تأخیر انداختم.
بدیهی است بداء» به معنایی که ذکر شد هیچ گونه منع و اشکالی ندارد و به کسانی که بدان قائل هستند به هیچ روی سرزنشی نیست.
آنگاه رشته گفتگو به ازلیت و حدوث اراده کشیده شد امام ما با ابطال نظریه ازلی بودن اراده، حدوث آن را اثبات فرمود.
سلیمان نظر امام ما را نسبت به اراده جویا شد و گفت: آیا اراده نیز چون اسم و نسبت است، از آن جمله حی، سمیع، بصیر و قدير.
امام الله فرمود: اراده فعلی از افعال باری تعالی است، نه صفتی از صفات او.
بنابراین حادث است و ازلی نیست زیرا فعل از مقوله حوادث است و ممکن نیست فعل با فاعل متحد و اراده عین اراده کننده باشد.
همچنین اراده خواستن مانند شنیدن دیدن و دانستن نیست آن چنان که مروزی در صدد اثبات آن بود زیرا معنایی ندارد که گفته شود خودش را مرید کرد، چنان که گفته می شود خودش را شنوا کرد خودش را بینا کرد خودش را دانا کرد و همان طوری که امام می فرماید: معنای این که نفس او خود را مرید کرده است چیست؟ آیا اراده کرده است چه چیزی باشد اراده کرده است زنده باشد بینا باشد شنوا باشد توانا باشد؟ و اگر به اراده خود منصف به این صفات شد محال لازم می آید زیرا مستلزم پدید آمدن دگرگونی در ذات است برای این که اراده کرده است چیزی غیر از آنچه هست باشد.... و خدا بسی برتر از این سخن هاست.
سخنان مروزی در مناظره اش با امام بر اساس جدل دور می زد و انعطاف پذیری نداشت. او پس از این که از امام ها می پذیرفت که اراده از مقوله فعل است، دوباره آن را انکار می کرد و مدعی می شد که صفت است و به همین گونه چیزی را اعتراف و تصدیق می کرد سپس خلاف آن را می گفت.
امام از او می پرسد: ای سلیمان آیا بالاخره اراده فعل است یا غیر آن؟
او گفت: اراده فعل است.
امام الله فرمود: پس اراده حادث است زیرا افعال همه حادثند.
سلیمان گفت: فعل نیست.
امام فرمود: در این صورت از ازل چیز دیگری غیر خدا با خدا بوده است.
او گفت: اراده همان انشا و ایجاد است.
امام فرمود: ای سلیمان این سخنی که میگویی همان سخن «ضرار» و پیروان اوست که شما و یارانت آن را زشت و ناروا شمرده اید. گفتار ضرار این است که خداوند عزوجل هرچه در آسمان و زمین و خشکی و دریا آفریده از سگ و خوک و میمون و انسان و هر جنبنده دیگر همه از اراده خداست و اراده خداست که مخلوق زنده می شود و می میرد، راه می رود، می آشامد زناشویی میکند لذت میبرد ستم میکند کار زشت می کند، و کافر و مشرک می شود.
سلیمان گفت اراده مانند شنیدن دیدن و دانستن است، یعنی صفت است.
سلیمان چون از دادن پاسخ درمانده شد دوباره به آنچه بحث بر آن دور می زد بازگشت و گفت: اراده صفت است نه فعل
امام المناظره را به روش دیگری غیر از روش نخستین با او از سر می گیرد و همین عمل نشان میدهد که این مسأله تا چه حد از نظر امام الله روشن و مدلل است که به هر شیوه ای که بخواهد آن را برای او اثبات می کند.
روش مدلل امام الله در پاسخگویی به سئوالات سلیمان را به تناقض گویی و منحرف کردن مسیر مناظره را داشت و پیاپی دچار اشتباه میشد به گونه ای که مأمون اشتباهات سلیمان را که نشانه شکست و ناتوانی او بود متوجه ساخت و او را سرزنش و از بیهوده گویی منع کرد و گفت: تو باید منصف باشی مگر نمی بینی که مردم اطراف تو متوجه هستند؟
امام بار دیگر از سلیمان خواست تا سئوالات خود را بازگو کند.
او گفت: اراده صفتی از صفات اوست.
امام فرمود: این کلام را چقدر بازگو میکنی آیا اراده حادث است، یا قدیم؟
سلیمان گفت: حادث است.
امام فرمود: الله اکبر، پس اراده حادث است و اگر صفتی از صفات او بود، قدیم و ازلی بود و دیگر چیزی اراده نشده بود زیرا آنچه ازلی است مخلوق و مصنوع نمی شود.
سلیمان گفت: در ازل اراده بود و مراد نبود.
امام الله فرمود: ای سلیمان دچار وسوسه شدی اگر اراده ازلی باشد، ناگزیر مراد هم باید از ازل وجود داشته باشد زیرا بنابر گفته تو لازم می آید که خداوند چیزی را که خلفت او ازلی است آفریده باشد و این صفت کسی است که نمیداند چه میکند و خداوند منزه از این است.
سلیمان گفت ای آقای من بیان کردم که اراده مانند شنیدن و دیدن و دانستن است.
مأمون از گفته او بر آشفت و گفت ای سلیمان وای بر تو چقدر این اشتباه را بازگو میکنی این مطلب را رها کن و از موضوعی دیگر سخن بگوی زیرا تو پاسخی غیر از این نمی توانی بدهی (تحلیلی از زندگانی امام رضا، صص ۲۰۶ - ۲۱۰)
امام الله رو به مأمون کرد و فرمود او را رها کن و حرفش را قطع مکن، زیرا او آن را حجتی برای حقانیت خویش قرار میدهد. آنگاه امام الله از سلیمان خواست که به سئوالات خویش ادامه دهد.
سلیمان گفت: بر این باورم که اراده مانند شنیدن دیدن و دانستن است.
امام الله فرمود: آیا اراده یک معنا دارد یا دارای معانی مختلفی است؟
او گفت: یک معنی دارد.
امام الله فرمود: پس معنی اراده یکی است؟
گفت: آری.
امام الله فرمود اگر معنی آن یکی است اراده قیام اراده نشستن خواهد بود و اراده حیات، اراده مرگ خواهد بود. اگر اراده یکی باشد قسمتی بر قسمتی پیشی نمی گیرد و قسمتی مخالف قسمتی دیگر نیست و یک چیز خواهد بود.
سلیمان گفت: یقیناً معانی آن مختلف است.
امام دریافت که سلیمان در مناظره دچار تشویش و بی ثباتی گشته است، بنابراین رو به او کرد و فرمود از مرید با من سخن بگو آیا او اراده است یا غیر از آن؟
او گفت: اراده است.
امام الله فرمود: پس به نظر شما مرید مختلف است، هنگامی که اراده باشد.
سلیمان گفت: ای آقای من اراده مرید نیست.
امام می دانست که سلیمان نسبت به پاسخی که داده مطمئن نیست، تأکید فرمود: پس اراده محدثه است هر گونه چیزی غیر از او با اوست. بدان و سؤال کن
سلیمان گفت: اراده یکی از اسم های اوست.
امام فرمود: آیا خود چنین نامی را برای خویش برگزیده است؟
او گفت: خیر، او خودش را به آن نام نمی نامد.
امام الله فرمود: بنابراین تو حق نداری او را به نامی بنامی که خود به آن نام ننامیده است. سلیمان بهت زده گفت او خودش را مرید و صف کرده است.
امام الله فرمود: آیا معنایش این نیست که او اراده است یا اراده نامی از نام های اوست؟ سلیمان گفت برای این که اراده اسم اوست.
امام پرسید: بنابراین چنانچه چیزی را اراده نکند، آن را نمی داند؟
سلیمان گفت: آری.
امام الله به توضیح نظریه باطل سلیمان پرداخت و فرمود از کجا این را می گویی؟ چه دلیلی می توانی ارائه کنی که اراده او علم اوست؟ او چیزی را که هرگز اراده نکرده است. می داند. خدا میفرماید: «اگر بخواهیم آنچه را به تو وحی کرده ایم از تو خواهیم برد، آنگاه کسی را نخواهی یافت که در برابر ما از تو دفاع کند( سوره اسراء، آیه ۸۶) بنابراین او می داند چگونه آن را ببرد، اما هرگز این کار را نخواهد کرد.
سلیمان گفت برای این است که خداوند امور را تمام کرده است، بنابراین چیزی بر آن نمی افزاید.
امام الله فرمود: این گفته یهود است پس چگونه خدای متعال می فرماید: «ادعونی استجب لكم - مرا بخوانید تا به شما پاسخ بدهم. (سوره مؤمن، آیه ۶۰)
سلیمان گفته امام الله را رد کرد و گفت: منظورش این است که او بر این کار قدرت دارد.
امام الله فرمود: آیا او وعده ای می دهد که به آن وفا نخواهد کرد؟ پس چگونه است که می فرماید: «آنچه بخواهد به آفرینش می افزاید(سوره فاطر، آیه .1).... و فرموده است: «خداوند آنچه را بخواهد محو یا اثبات میکند و کتاب اصلی ام الکتاب) نزد اوست ( سوره رعد، آیه ۳۹) در حالی که او این امر را تمام کرده است؟
امام الله در ادامه سخنان خویش فرمود: ای سلیمان آیا خدا می داند که انسانی هست و نمی خواهد هرگز انسانی را خلق کند؟ و این که آن انسان امروز می میرد، و او نمی خواهد که امروز بمیرد؟
سلیمان گفت: آری.
امام الله پاسخ های متناقض سلیمان را رد کرد و پرسید آیا او می داند آنچه را که اراده کرده است وجود دارد یا آنچه را که اراده نکرده است، وجود دارد؟
سلیمان بنا به مخالفت گذارد و گفت او آگاه هست که هر دوی آنها وجود دارند.
امام الله فرمود: بنابراین او می داند که یک انسان در آن واحد هم زنده است و هم مرده هم ایستاده است و هم نشسته هم نابیناست و هم بینا؛ و این محال است.
سلیمان مجدداً به تناقض گویی پرداخت و گفت او وجود یکی از آنها را می داند.
امام عالی فرمود کدام یک از آنها وجود دارد؟ آن که او میخواسته است که باشد، یا آن که او نمی خواسته است که باشد؟
همه مردم و نیز مأمون خندیدند. اما امام الله با لبخندی به سلیمان فرمود:
خطا کردی و گفته خویش را رها ساختی او میداند که امروز شخصی خواهد مرد و او نمی خواهد امروز بمیرد و این که او مخلوقی را خلق میکند و نمیخواسته است که آنها را خلق کند، اگر علم شما کافی نیست که درک کنی به آنچه که او نمی خواهد باشد، پس او فقط می داند چه چیزی می خواهد باشد.
سلیمان سعی کرد جملات خود را اصلاح کند پس گفت حرف من این است که اراده نه اوست و نه چیزی غیر از اوست.
امام بار دیگر او را به تناقص گویی اش آگاه ساخت و فرمود: وقتی می گویی خدا نیست در حقیقت قبول کرده ای که غیر خداست و زمانی که میگویی اراده خدا نیست در حقیقت پذیرفته ای که آن خداست.
سلیمان گفت: آیا خدا میداند چگونه چیزی را پدید آورد؟
امام الله فرمود: آری.
سلیمان گفت: آیا این چیزی را ثابت میکند؟
امام الله فرمود: تو چیزی غیر ممکن میگویی زیرا چه بسا انسان بتواند دیواری بسازد ولی آن را نسازد، یا خیاطی توانا خیاطی نکند یا سازنده چیزی باشد و آن را نسازد. ای سلیمان، آیا دریافتی که او یکی است و چیزی با او نیست؟
سلیمان گفت: آری.
امام فرمود: آیا این چیزی را ثابت میکند؟
سلیمان آنچه را که قبلاً گفته بود بار دیگر انکار کرد و گفت او نمی داند که یکی است بدون این که چیزی با او باشد.
امام عالی فرمود: تو این را می دانی؟
پاسخ داد: آری.
امام فرمود: بنابراین تو بیشتر از او میدانی
سلیمان گفت: این موضوع محال است.
امام پرسید از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزی با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و قادر باشد؟
پاسخ داد: آری.
امام فرمود: چگونه می گویی که خدای متعال واحد است. حتی، سمیع، بصیر، حکیم، قادر، علیم و خبیر است. اما خودش این را نمی داند؟ و این مطلب گفته های تو را رد می کند و خدا برتر از این تهمت هاست.
سپس امام اضافه کرد: چگونه خداوند چیزی را اراده میکند که خلق کند اما ماهیت آن را نمی داند و نمی داند چیست؟ و چگونه میتوان پذیرفت که سازنده ای چیزی را بسازد قبل از آن که نداند چگونه آن را بسازد؟ بنابراین او متحیر است و خدای متعال برتر از همه این هاست.
سلیمان به ناگاه گفت: اراده، قدرت است.
امام فرمود: خداوند تبارک و تعالی همیشه بر آنچه نکرده است قادر می باشد و فراری از آن نیست زیرا این که می فرماید: «اگر بخواهیم آنچه را به تو وحی کرده ایم از تو خواهیم برد (سوره اسراء، آیه ۸۶) اگر اراده قدرت باشد او اراده میکند که آن را با قدرتش ببرد.
علایم عجز بر صورت سلیمان ظاهر گردید و چون توان برابری با پاسخ های مستدل امام را در خود نیافت، به ناچار سکوت اختیار کرد.
مأمون پس از سؤال امام الله رو به سلیمان کرد و گفت ای سلیمان، او داناترین هاشمی است. ( زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۱، صص ۱۹۹ - ۲۰۷ به نقل از کتاب عیون اخبار الرضا، ج ۱، صص ۱۸۲ - ۱۹۱).)