زندگانی امام علی ابن موسی الرضا(ع) و یاران آن حضرت  ( صص 273-264 ) شماره‌ی 6296

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان > مسلمان شدن عمران صابی

خلاصه

در این میان عمران صابی که از بزرگترین متکلمان زمان خویش بود جلو آمد و از چگونگی اثبات وجود پروردگار پرسش کرد.او در آغاز چنین سئوال کرد مرا آگاه ساز از نخستین موجود و آنچه او را آفریده است؟امام اله در پاسخ سئوال او فرمود: اما راجع به یکی بودن او او همیشه یکی بوده است. او نه محدود بوده و نه صفات او اتفاقی است و او همیشه باقی میماند سپس او مخلوقات مختلفی بدون سابقه با صفات غیر مترقبه و حدود مختلف را آفرید نه به واسطه چیزی که او تأسیس کرده و نه به واسطه چیزی که او را محدود کرده و نه طبق چیزی که او تقلید کند، یا به عنوان نمونه قبلی برای آنها بپذیرد. آنگاه او مخلوقات را به وجود آورد، گزیده و ناگزیده مختلف و همسان از نظر شکل و نوع او آنها را آفرید نه به خاطر نیاز به آنان و نه برای رسیدن به مرتبه ای عالی که به آن نائل نشده باشد و هیچ گونه افزایش یا کاهشی را از این خلقت برای خود منظور نداشت.امام الله رو به صابی کرد و فرمود: آنچه گفته شد دریافتی؟صابی گفت آری ای مولای من

متن

مناظره با عمران صابی

امام رضا پس از مناظره و گفتگو با رؤسای ادیان و سران فرقه ها، رو به حاضران مجلس کرد و فرمود هر کدام پرسشی دارند مطرح کنند. اما همه سر به زیر افکنده، سکوت اختیار کردند. در این میان عمران صابی که از بزرگترین متکلمان زمان خویش بود جلو آمد و از چگونگی اثبات وجود پروردگار پرسش کرد.

او در آغاز چنین سئوال کرد مرا آگاه ساز از نخستین موجود و آنچه او را آفریده است؟

امام اله در پاسخ سئوال او فرمود: اما راجع به یکی بودن او او همیشه یکی بوده است. او نه محدود بوده و نه صفات او اتفاقی است و او همیشه باقی میماند سپس او مخلوقات مختلفی بدون سابقه با صفات غیر مترقبه و حدود مختلف را آفرید نه به واسطه چیزی که او تأسیس کرده و نه به واسطه چیزی که او را محدود کرده و نه طبق چیزی که او تقلید کند، یا به عنوان نمونه قبلی برای آنها بپذیرد. آنگاه او مخلوقات را به وجود آورد، گزیده و ناگزیده مختلف و همسان از نظر شکل و نوع او آنها را آفرید نه به خاطر نیاز به آنان و نه برای رسیدن به مرتبه ای عالی که به آن نائل نشده باشد و هیچ گونه افزایش یا کاهشی را از این خلقت برای خود منظور نداشت.

امام الله رو به صابی کرد و فرمود: آنچه گفته شد دریافتی؟

صابی گفت آری ای مولای من

امام آنگاه ادامه داد بدان ای عمران اگر هر آنچه او خلق کرده است برای نیاز باشد بنابراین نباید جز آنچه نیاز دارد خلق کرده باشد.

و باید بیش از آنچه خلق کرده به وجود آورد زیرا هر آنچه کمک کننده بیشتر باشد یاری شونده قوی تر خواهد شد.

اما درباره احتیاج ای عمران این امر محال است زیرا هر آنچه او می آفریند نیازهای دیگری ایجاد می شود. اما تو میتوانی بگویی که آفریده ها به یکدیگر نیاز دارند و من خواهم گفت که او آفریدگان را برای نیاز خود نیافرید او در آفرینش بعضی را بر بعض دیگر ترجیح داد، در حالی که او نه نیاز به آنهایی که فضیلتشان داده بود داشت و نه کینه ای نسبت به آنهایی که تحقیرشان کرده بود.

عمران سؤال دیگری را مطرح کرد و گفت ای آقای من آيا كائن (واجب الوجود) وجودش در نزد خودش معلوم و عالم به خویش است؟

امام فرمود: علم داشتن به چیزی سبب نفی خلاف آن که جهل است می باشد، تا با نفی آن علم اثبات شود. اما در مورد حق تعالی و این که او عالم است چیزی که مخالف علم او باشد، وجود ندارد تا آن را از او نفی کنیم.

آنگاه امام از صابی پرسید آیا آنچه گفته شد دریافتی؟

او گفت آری به خدا سوگند ای آقای من اینک مرا آگاه کن که خداوند به چه وسیله ای دانش خود را یافت به ضمیر و صورتهای ذهنیه یا به چیز دیگر؟ او قصد داشت که امام ا را مجبور به اقرار کند که خدای متعال مرکب و دارای فکر است.

امام الله فرمود: آیا فکر میکنی اگر علم خداوند به وسیله ضمیر باشد، به ناچار باید این ضمیر را حد و نهایتی است که این معرفت در همان حد پایان یابد؟

عمران گفت: ناگزیر چنین است.

امام فرمود: آن ضمیر چیست؟

عمران سکوت کرد و پاسخی نداد.

امام الله فرمود: با کی نیست که درباره همین ضمیر از تو سؤال کنم. آیا آن را به وسیله ضمیر دیگری میشناسی؟ اگر بگویی آری.... ادعا و سخن خود را باطل کرده ای

ای عمران شایسته است بدانی که خداوند یگانه به ضمیر توصیف نمی شود و درباره او بیش از این که کاری با عملی یا پدیده ای را به او نسبت دهیم چیز دیگری نمی توانیم بگوییم و نیز نمی توان تو هم کرد که مانند مخلوقات دستخوش دگرگونی ها و اجز است.

عمران پرسید مرا آگاه ساز از حدود خلقت او و معانی و انواع آن؟

امام الله فرمود بدان که حد مخلوقات شش نوع است لمس کردنی، و زن کردنی، دیدنی چیزی که وزن ندارد همان روح است و نوع دیگر که دیدنی است اما و زن ندارد و قابل لمس و حس نیست و رنگ ندارد و قابل چشیدن نیست و اندازه و عرض و صورت و درازا و پهنا نیز ندارد.

از آن جمله است عمل و حرکاتی که چیزها را میسازد و کار میکند و از حالی به حالی تغییر میدهد و زیاد و کم میکند. اما راجع به کار و عمل آنها می روند زیرا برای نیاز مقدرشان وقت بیشتری ندارند.

وقتی آن کار با چیزی انجام شد با حرکت میرود و اثر آن باقی می ماند و جاری مجرای کلام است که می رود و اثرش باقی می ماند.

عمران بار دیگر پرسید آیا خالق یکی است و چیزی جز او نیست و چیزی با او نیست و با آفریدن خلق تغییر نمی کند؟

امام الله فرمود: او (خدا) قدیم است. او بزرگ و قادر مطلق است و با آفریدن خلقش تغییر پیدا نمی کند. اما مخلوقات به وسیله او تغییر پیدا می کنند.

عمران پرسید: ما با چه چیز او را بشناسیم؟

امام الله فرمود: با غیر او

پرسید: غیر او چیست؟

فرمود: مشیت او اسم او صفت او و هر چیز دیگری شبیه به اینها و تمام اینها حادث مخلوق و تدبیر شده خداوند هستند.

پرسید مولای من او چیست؟

فرمود: او نور است یعنی او مخلوقاتش را هدایت میکند از جمله مردم، آسمان و زمین را تو حقی بر من بیش از اقرار به یگانگی او نداری

پرسید: ای مولای من آیا چنین نیست که خداوند پیش از آفرینش خلایق، خاموش بود و سخن نمی گفت؟

فرمود: زمانی خاموشی گفته میشود که پیش از آن نطق و بیانی باشد، مثلاً به چراغ نمی توان گفت ساکت است و سخن نمی گوید و نیز نمی توان گفت که چراغ آنچه بخواهد به ما روشنایی میدهد زیرا روشنایی فعل و عمل چراغ نیست و چراغ آن را پدید نیاورده و چیزی جدا از آن نیست. لیکن هنگامی که به ما روشنی میدهد میگوییم چراغ روشنایی به ما داده و ما از آن فروغ و پرتو گرفتیم حال ای عمران با این توضیح مطلب آشکار شد؟

عمران گفت ای آقای من آنچه میدانم این است که کائن واجب الوجود هنگامی که آفریدگان را آفرید در حال او دگرگونی پدید آمد.

امام فرمود: ای عمران محال گفتی تغییر و دگرگونی در کائن (واجب الوجود) به هیچ روی پدید نمی آید تا به سبب این دگرگونی ذات مقدس او در معرض تغییر باشد، ای عمران آیا دیده ای که تغییر آتش موجب تغییر ذات آن شود و یا حرارت خود را بسوزاند و یا بیننده چشم خود را ببیند؟

عمران گفت این را ندیده ام ای آقای من مرا آگاه فرما که خدا در آفریدگان است یا آفریدگان در خدا؟

امام فرمود: خدا برتر از این است که میگویی نه او در خلق است و نه خلق در او، و منزه است از این و به تو خواهم آموخت که چگونه باید خدا را بشناسی، و لا قوة الا بالله اکنون به من بگو که تو در آینه ای یا آینه در تو و اگر هیچ کدام در یکدیگر نیستید چگونه خود را در آینه می بینی؟

عمران گفت: به پرتوی که میان من و آینه است.

امام الله فرمود: آیا این پرتوی که در آینه میبینی بیشتر از پرتوی است که در چشم خود می بینی؟

عمران گفت: آری.

امام الله فرمود: آن را نشان بده.....

عمران پاسخی نداد و ساکت ماند.

امام الا فرمود: من چنین می دانم که این روشنایی نه در آینه است و نه در تو، بلکه چیزی جدا از آن است که شما را به یکدیگر مربوط ساخته است و برای این مطلب جز این مثال های بسیار دیگری است که ناآگاه را جای سخن باقی نمی ماند، ولله المثل الاعلى.

هنگام نماز فرا میرسد و امام االله خود را برای نماز آماده می کند، و به مأمون تذکر می دهد که وقت نماز است.

عمران به هراس می افتد که مبادا مناظره او با امام ه سر نگیرد، پس از حضرت می خواهد که مناظره را ترک نفرماید زیرا قلب او با حضرت همراه است و دوست دارد از دریای بیکران علمی امام بهره جوید.

امام الله به او قول میدهد که مناظره پس از نماز ادامه خواهد یافت. آنگاه از جای برخاست و نماز را بجای آورد جلسه پس از نماز با حضور مأمون و علمای بزرگ مذهبی و فرماندهان خلیفه دوباره از سر گرفته شد.

ابتدا امام الله رو به عمران کرد و فرمود: ای عمران از من بپرس

عمران سؤال خود را این گونه آغاز کرد ای مولای من مرا آگاه ساز از یکتایی خداوند که به حقیقت درک میشود یا از روی وصف؟

امام فرمود: همانا خداوند مبدأ واحد اولین موجود است. او همیشه یکی بوده و چیزی با او نبوده است. او فرد است بدون اینکه دونی با او باشد. نه معلوم است یعنی حقیقت او) و نه مجهول، نه محکم است و نه متشابه نه در یادهاست و نه فراموش شده و نه چیزی که نام چیز دیگری از اشیاء غیر از خودش بر او نهاده شده باشد. نه از وقتی بوده است و نه تا وقتی خواهد بود. نه به چیزی قائم است و نه بر چیزی قیام میکند نه بر چیزی تکیه کرده است و نه بر چیزی قرار دارد و نه به چیزی مربوط است. او مخفی است. همه اینها قبل از خلقت خلق بوده است.

اما راجع به تمام آنچه به او نسبت دادی همگی صفاتی است که بعداً پدید آمده و ترجمه ای است که میفهمد به آن هر که می فهمد.

بدان که معنی ابداع و مشیت و اراده یکی است و اسم آنها سه تاست. اولین ابداع، مشیت و اراده او حروفی بود که آنها را برای هر چیزی اصل قرار داد به وسیله این حروف همه چیز از هم جدا می شود از اسم حق و باطل فعل و مفعول معنی یا غیر معنی همه امور بر آنها جمع می شود و برای ابداع حروف معنایی غیر از خود آنها قرار نداد. آنها به پایان رسیدند و وجود ندارند زیرا پدیدار شدنش با پدیدار شدنی دیگر بوده است نور در اینجا که همان نور آسمانها و زمین است در آغاز عمل خداست.

آنگاه امام له به شرح حروف می پردازد و سپس می فرماید: او حروف را پس از آن که آنها را شمرد و تعدادشان را قطعی کرد فعل خود نمود. مانند این قول خدای متعال که می فرماید: «کُن فیکون؛ باش، پس می شود و باش از او ساخته شده است و آنچه است به او ساخته شده است. پس خلق اول از خدای عزوجل ابداع است که نه و زن دارد، و نه رنگ، نه حرکت دارد و نه حس و نه میشنود دومین خلق حروفی است که نه وزن دارد و نه رنگ قابل شنیدن و وصف کردن است، اما قابل دیدن نیست.

اما سومین مخلوق چیزی است از تمام انواع محسوس ملموس که قابل چشیدن و دیدن است. و خدای تبارک و تعالی قبل از ابداع بوده برای این که چیزی نه قبل از او و نه با او بوده است و ابداع بر حروف سبقت دارد و حروف بر غیر خودش دلالت نمی کند.

مأمون از پاسخ امام به شعف آمد و او را تحسین کرد اما بیشتر معانی این کلمات عمیق را درک نکرد و از آن حضرت پرسید چگونه آن حروف دلالت بر غیر خودشان نمی کنند؟

امام فرمود: زیرا خداوند عز و جل هرگز چیزی از آنها را به معنی دیگری جمع نمی کند. وقتی او از آنها چهار یا پنج یا شش حرف کمتر یا بیشتر از آن تألیف کرد، آنها را برای یک معنی مسلم به وجود آورده زیرا قبل از آن زمان چیزی نبوده است.

بار دیگر سؤال شد: چگونه ما آن را بشناسیم؟

امام فرمود: اما راه شناخت و توضیح آن این است که تو حروف را یکی یکی بر زبان جاری می سازی و میگویی اب ت ث ج ح خ تا به انتهای آن می رسی، معنایی غیر از خود آنها نمی یابی. اما چون آنها را کنار هم بگذاری و اسم و صفت برای معنی مورد نظر خود بسازی، نشانگر معنی و موصوف خود خواهند بود، آیا فهمیدی؟

جواب داد: آری.

امام به توضیحات معانی حروف ادامه داد و در نهایت فرمود: ادراک معرفت خداوند عز وجل به صفات و اسماء است و با حد طول، عرض کم زیاد رنگ، و زن و آنچه شبیه این هاست ادراک نمی شود. هیچ چیز از این حدود شامل خدا نیست که مخلوقاتش بتوانند او شناختن خودشان بشناسند.

به هر حال دلیل شناخت خدای عز وجل درک صفات و اسماء اوست و مخلوقاتش دلیلی برای او هستند که جوینده آن نیازی به رؤیت با چشم و شنیدن با گوش و لمس کردن با کف دست و احاطه به قلب ندارد. اگر صفاتش دلالت بر او نکند نامش به سوی او دعوت نمی کند و علم مخلوقات معنی آن را درک نمی نماید.

امام در اینجا روی به عمران میکند و می فرماید: ای عمران، آیا فهمیدی؟

او پاسخ داد: آری ای مولای من باز هم ادامه بده.

امام له در ادامه سخنانش فرمود بر حذر باش از قول نادانان کور و گمراهی که گمان می کنند خدای عزوجل در آخرت برای رسیدگی به حساب ثواب و عقاب موجود است و در دنیا برای طاعت و امید موجود نیست و نیز میگویند اگر در وجود خدای عزوجل نقصانی باشد در آخرت آن نقصان ابداً یافت نمیشود. در حالی که آن قوم حیران و کورند و از آنجایی که ناآگاهند حق را نمیشنوند و خداوند می فرماید اما کوردلان این جهان در آخرت نیز نابینا و گمراهتر خواهند بود،( اسراء، آیه ۷۲) یعنی کور از حقایق موجود و عاقلان می دانند استدلال بر آن جهان ممکن نیست مگر با آنچه در این جهان است. کسی که علم آن جهان را بر طبق نظریه خودش می گیرد و وجود و ادراک او را از خود او طلب میکند نه از غیر او، به علم خودش جز دوری هیچ چیزی اضافه نمیکند زیرا خداوند تبارک و تعالی علم آن را مخصوص مردمی قرار داده است که فکر میکنند می دانند و می فهمند.

عمران گفت: مولای من به من بگو آیا ابداع مخلوق است یا غیر مخلوق؟

امام الله فرمود بلکه آن خلق ساکن است و از طریق سکون مشاهده نمی شود. آن خلق شد برای این که شبی ای است پدید آمده و خدای متعال آن را پدید آورده است. پس برای او پدیدار شد و خدای بزرگ آن را خلق کرد و چیز سومی بین آنها نیست و نه چیز سومی غیر از آنها بنابراین آنچه خدای بزرگ خلق کرده مخلوق اوست و خلق خداوند یا ساکن است یا متحرک یا مختلف یا یکسان یا معلوم یا مشتبه و هر آنچه که حد پذیرد، مخلوق خدای متعال است.

و بدان هر چیزی که با حواس درک میشود آن معنی مدرک برای حواس است و هر حواسی که دلالت بکند به آنچه خدای عز و جل برای آن در ادراکش قرار داده قلب همه آن را می فهمد.

و بدان آن واحدی که به خود قائم است بدون تقدیر و تجدید خلق را آفریده است و برای آن حد و قدر قرار داد و آنچه او خلق کرد دو مخلوق است تقدیر و مقدر و در هر یک از این دو رنگ و وزن و ذوق نیست و مقرر کرد که آنها خودشان یکدیگر را درک کنند و چنین فردی را خلق نکرد که بدون غیر خودش قائم به نفس باشد.

پس خدای سبحان فرد است و دویی با او نیست که او را نگه دارد یا به او کمک نماید یا او را پنهان کند. بعضی از مخلوقات به اذن خدا و خواست او به بعض دیگر تمسک جستند. و همانا مردم در این باب اختلاف کردند حتی عده ای سرگردان و حیران شدند و درخواست رهایی از تاریکی به تاریکی در وصف خدای متعال به وصف خودشان کردند. پس از حق دور شدند و اگر خدای متعال را به صفات خودش وصف میکردند و مخلوقین را به صفات خودشان به فهم و یقین رسیده بودند و چون اختلاف کردند در آنچه که متحیرشان کرده بود. سرگردان شدند و خدا هر که را بخواهد هدایت میکند.

عمران ضمن تصدیق گفته های امام الله شانزدهمین و آخرین سؤال خود را چنین بیان کرد حکیم (الله) در چه چیزی قرار دارد؟ آیا چیزی او را احاطه کرده است؟ آیا از چیزی به چیزی متحول میشود؟ و آیا به چیزی نیاز دارد؟

امام الله فرمود: ای عمران پاسخ سئوالات تو را میدهم پس اندیشه کن تا آنچه را که پرسیدی دریابی این مبهم ترین موضوعی است که مخلوق با آن روبروست. آن که عقلش اندک و حلمش دور است او را نمی شناسد. اما آنهایی که عاقل و منصفند می توانند او را بشناسند.

اما باید گفت اگر [خدا] آنچه را که خلق کرده برای نیازمندیش به آن بوده، پس جایز است. که کسی بگوید او بر طبق آنچه که خلق کرده است تغییر پیدا می کند، به دلیل نیاز به آن

اما خداوند متعال هیچ چیزی را از روی احتیاج و نیاز خلق نکرده است و همیشه ثابت بوده است. نه در چیزی و نه بر چیزی اما مخلوقات بعضی به یکدیگر تمسک جستند و بعضی در بعضی داخل شدند و از آن خارج شدند. خدای متعال به قدرت خود تمام آنها را حفظ کرده است و او در چیزی داخل و یا از آن خارج نمی شود و حفظ کردن آن او را خسته نمی کند و از نگهداری آن ناتوان نیست و هیچ یک از مخلوقات نمی داند آن چگونه است. مگر خدای متعال و کسی از پیامبران اهل سر و نگهداران فرامین او و خزان وی که قیام کنندگان به شریعت او هستند وی را آگاه کرده باشد و فرمان او چون چشم برهم زدن است و یا از آن زودتر هر وقت چیزی را بخواهد همانا به آن بگوید «باش، پس می شود، به خواست او و اراده او و چیزی به او از چیز دیگر نزدیک تر و یا دور تر نیست. حال فهمیدی ای عمران؟

عمران پاسخ داد: آری ای مولای من

عمران صابی که در برابر استدلالات محکم و قوی امام ها نتوانست مقاومت کند ناچار شد به توانایی بالای علمی آن حضرت اعتراف کرده و اسلام را با جان و دل و معرفت کامل بپذیرد.

او گفت: شهادت میدهم که خدای تبارک و تعالی همان طوری است که تو تعریف کردی و گواهی میدهم که محمد بنده اوست و وی را برای هدایت و دین حق مبعوث کرد. آنگاه در پیشگاه پروردگار سجده کرد و خود را تسلیم او نمود.

دانشمندان دینی و فقها دانش امام و توانایی او را در مباحثه و مناظره ستودند، و درباره فضل او و وسعت علمی آن حضرت برای مردم سخن گفتند. اما مأمون که طراح اصلی این مناظرات بود و از آن مقاصد سوء و سیاسی را دنبال میکرد اندوهگین شد و خود را در برابر عظمت و بزرگی امام الله ضعیف و ناتوان احساس کرد و به خاطر این شکست کینه امام الله را به دل گرفت و از شدت عصبیت جلسه را ترک نمود.

محمد بن جعفر عموی امام که در جلسه مناظره حضور داشت و تسلط برادرزاده خود را بر بزرگان مکاتب، مخصوصاً بر عمران صابی که برترین فیلسوف زمان بود از نزدیک شاهد بود، برای سلامتی امام الله احساس نگرانی میکرد او نگرانی خود را از مأمون نسبت به برادرزاده اش را برای نوفل چنین بیان کرد و گفت:

می ترسم که این مرد مأمون) به او حسد ورزد و بلایی بر سرش آورد. و از او خواست الا را نسبت به مکر و کینه و عداوت مأمون هشدار دهد

نوفل گفتار محمد را برای امام الله نقل کرد و آن حضرت از آنها تشکر نمود و برایشان دعا کرد.

پس از اسلام آوردن عمران امام ها به دنبال او فرستاد و چون عمران خدمت رسید امام الله به او خوش آمد گفت و با احترام از وی استقبال نمود سپس چند جامه و ده هزار در هم به او عطا فرمود. عمران بسیار خوشحال شد و امام الله را دعا کرد و ضمن تشکر گفت: فدایت شوم شما همچون جدتان امیرالمؤمنین رفتار کردی

عمران با رها نزد امام الله آمد و از علم فراوان آن حضرت بهره مند شد. به گفته مورخان عمران در اندک زمانی توانست به عنوان یکی از مبلغان قدرتمند اسلام مطرح شود. به طوری که بسیاری از صاحبان اندیشه و بدعت گذاران نزد او می آمدند و درباره مهم ترین مسائل از وی سؤال می کردند و او به شایستگی به آنها پاسخ می داد. مأمون به او ده هزار درهم داد و او را به عنوان حاکم بر صدقات بلخ تعیین کرد. او نیز در این مسند به حق رفتار نمود.( عيون اخبار الرضا، ج ۱، صص ۱۶۸ - ۱۷۸)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه