زندگانی امام علی ابن موسی الرضا- مناقب الرضا  ( صص79-81 ) شماره‌ی 6258

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امين > تعامل امين و مامون

خلاصه

چون هیجده شب از بیعت امین گذشت امین درصدد برآمد که مأمون را از ولا يتعدى خلع کند و از برای موسی ناطق فرزند خود قرار دهد پس با امراء و وزراء در این باب مشورت کرد ایشان صلاح ندیدند مگر علی بن عیسی بن ماهان که اقدام بر خلع مأمون نمود و علی بن عیسی را امین با لشکری عظیم به جهت دفع مأمون به خراسان فرستاد و چون به ری نزدیک شدند طاهر بن حسین با چهار هزار سوار از جانب مأمون به جنگ او آمد چون على بن عيسى طريق احتیاط را فرو نهاده بود به جهت زیادی لشكرش مغلوب لشكر طاهر شد و او را کشتند و تنش را در چاهی افکندند.

متن

جریان خلع امین برادرش مأمون را از ولیعهدی و قرار دادن موسی پسرش را ولیعهد

چون هیجده شب از بیعت امین گذشت امین درصدد برآمد که مأمون را از ولا يتعدى خلع کند و از برای موسی ناطق فرزند خود قرار دهد پس با امراء و وزراء در این باب مشورت کرد ایشان صلاح ندیدند مگر علی بن عیسی بن ماهان که اقدام بر خلع مأمون نمود و علی بن عیسی را امین با لشکری عظیم به جهت دفع مأمون به خراسان فرستاد و چون به ری نزدیک شدند طاهر بن حسین با چهار هزار سوار از جانب مأمون به جنگ او آمد چون على بن عيسى طريق احتیاط را فرو نهاده بود به جهت زیادی لشكرش مغلوب لشكر طاهر شد و او را کشتند و تنش را در چاهی افکندند.

طاهر فشرده جریان جنگ و فتح را بوسیله نامه برای مأمون فرستاد مأمون مسرور گشت و برادر خود امین را از خلافت خلع کرد و طاهر بن حسین را با هرثمه بن اعین به جهت دفع أمین به سمت بغداد روانه کرد و بغداد را محاصره کردند و منجیتهای بسیار بر اطراف بغداد نصب کردند که بسیاری از خانه ها سوخت و خراب شد و اموال بی شماری از مردم بغداد تلف گشت و این واقعه در سال ۱۹۶ هـ بود تا چهارده ماه محاصره طول کشید تا آنکه مردم بغداد به تنگ آمدند عده ای به لشگر مأمون پیوستند و کثیری بعنوان مسافرت به حج از بغداد فرار کردند و کار بر امین سخت شد و بیشتر اصحابش او را تنها گذاشتند طاهر نیز برای وجوه اعیان بغداد نوشت که امین را بکشید و در مقابل وعده سیم و زر داد، جمیعاً نوشتند که ما امین را خلع کردیم و دست از یاری او برداشتیم.

ظاهر قوت گرفت و کار را بر امین سخت تنگ کرد و راه بر ورود او را مسدود کرد که نزدیک بود که امین و اصحابش از گرسنگی و تشنگی هلاک شوند ناچار امین به هرثمه نوشت که مرا امان بده و مطمئن گردان تا به نزد تو آئیم. هر ثمه قبول کرد و او را وعده داد اگر نزد من آئی جز خیر و خوبی چیز دیگر نبینی.

پس امین پسران خود موسی و عبدالله را بوسید و با آنها وداع کرد و گریان از نزد ایشان بیرون شد و بر اسب سوار شد و از باب خراسان بیرون رفت و داخل (حَرافَة ) (بلم) شد و هرثمه را ملاقات کرد هر ثمه ما بین دیدگان او را بوسید که طاهر جماعتی از هرویه و جمله از ملاحین و غیره فرستاد که امین را دستگیر کنند آن جماعت برهنه شدند و در آب رفتند و از زیر حرافه درآمدند و آن حراقه در آب منقلب کردند اهل حراقه در آب فرو رفتند هرثمه خود را به زورقی رساند و از آب بیرون آمد و به لشکر خود ملحق شد آمین لباسهای خود را کند تا سبک شود و شنا کرد تا از آب بیرون آمد اتفاقاً از آن سوی لشکر طاهر بیرون آمد پس او را گرفتند از او بوی مشگ و رایحه طیب شنیدند دانستند امین است.

طاهر خبردار شد پیش از آنکه خبر به او رسد حکم قتل او را داد در بین راه او را کشتند در حالی که صبحه می زد «انّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أَنَا ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ وَاخُو المَأْمُون.»

چندان شمشیر بر او زدند تا هلاک شد و سرش را جدا کردند برای طاهر بردند چون سر را نزد او نهادند طاهر گفت :

«اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلكِ تُؤْتِي المُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ المُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ الخ»(۱)( سوره آل عمران، آیه ۲۵)

آنگاه سر امین را برای مأمون به خراسان فرستاد و قتل امین در شب ۲۵ محرم سال ۱۹۸ هـ بوده. (۲)( تتمة المنتهى محدث قمی - قدس سره - ، ص ۱۸۴ - ۱۸۳.)

در سن ۳۳ سال و ۱۳ روز و مدت خلافتش تا زمان کشته شدنش قریب ۵ سال طول کشید و چون سر امین را نزد مأمون بردند امر کرد در صحن خانه بالای  چوبی نصب کردند و لشکر را طلبید و شروع کرد به جایزه دادن و هر کدام جایزه خود را بگیرد اول بر آن سر لعنت کند و جایزه خود را دریافت دارد، مردم بر سر أمين لعنت میکردند و جایزه میگرفتند تا آنکه مردی ایرانی (عجمی) جایزه خود را گرفت به وی گفتند سر را لعنت کن گفت : «لَعَنَ اللهُ هذَا وَلَعَنَ وَالِدَيْهِ وَادْخُلْهُم فِي كذا وكذا مِنْ أُمَّهَاتِهم» پس مأمون امر کرد سر را از دار بزیر آوردند و خوشبو کردند و فرستاد برای بغداد که با جسدش دفن کنند. (۱) (تتمة المنتهى محدث قمی - قدس سره .، ص ۱۸۶)

 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه