زندگانی امام علی ابن موسی الرضا(ع) و یاران آن حضرت  ( صص 161-155 ) شماره‌ی 6217

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تظاهر به تشيع

خلاصه

درباره مذهب مأمون اختلاف است برخی او را شیعه دانسته و بعضی گفته اند اظهار تمایل و گرایش او به این مذهب به خاطر امام رضا و رعایت احساسات علویان بوده است.گروه اول چنین می پندارند که مباحثات و اسلوب جالب او در رد نکات مثبت اقوال مخالفان، شکی باقی نمی گذارد که او ایده تشیع را پذیرفته است علاوه بر این اعتقاد او به مخلوق بودن قرآن که در این خصوص به فقهاء سخت میگرفت و از آنان می خواست که همین قول را تبلیغ کنند.

متن

تشيع مأمون

درباره مذهب مأمون اختلاف است برخی او را شیعه دانسته و بعضی گفته اند اظهار تمایل و گرایش او به این مذهب به خاطر امام رضا و رعایت احساسات علویان بوده است.

گروه اول چنین می پندارند که مباحثات و اسلوب جالب او در رد نکات مثبت اقوال مخالفان، شکی باقی نمی گذارد که او ایده تشیع را پذیرفته است علاوه بر این اعتقاد او به مخلوق بودن قرآن که در این خصوص به فقهاء سخت میگرفت و از آنان می خواست که همین قول را تبلیغ کنند.

از دیگر گرایشهای مأمون اعتقاد او به جواز نکاح متعه است، که در اثبات آن استدلال می نمود و خلیفه دوم را که امر به تحریم آن نموده بود محکوم می کرد و دیگر قول او به برتری و تفضیل امام علی الله بر دیگر صحابه و اینکه او پس از پیامبر اکرم احق و از همه کس به خلافت شایسته تر بوده است و نیز مرسوم کردن طعن و لعن معاویه، که آن را بر همه مردم لازم شمرد و اعلان کرد هر کس معاویه را به نیکی یاد کند ذمه اش از او بری است و همانا بهترین مردم پس از پیامبر اکرم علی بن ابی طالب الله است. (تاريخ الخلفاء، ص ۲۸۲.)

این اقدام مناسب و شایسته ای بود در برابر کردار زشت معاویه که ناسزاگویی و لعن بر امام علی الله را سنت قرار داد و تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت. دیگر از کارهای مأمون، توجه او به علویان و عطوفت با آنان بود.

علویان فدک را از او مطالبه کردند و او آن را به آنها برگردانید و عمل پیشینیان خود را در غصب و تصرف آن محکوم کرد چنان که پاسخ او به بنی عباس گواه این معناست:

وای بر شما بنی امیه هر کس را از آنان که میتوانست شمشیر بکشد، گشت و ما بنی عباس همه آنان را کشتیم از بیشتر هاشمیان پرسیده خواهد شد شما به چه گناهی کشته شدید همچنین همین سئوال خواهد شد از نفوسی که زنده به دجله و فرات انداخته شدند، و یا زنده در بغداد و کوفه مدفون گردیدند. (بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۱۰)

و نیز گفته اند که او در کودکی از تربیت یک مربی شیعی برخوردار بوده و اندیشه تشیع و دوستی امام علی الله و خاندانش در اعماق وجود او راه یافته است.

یکی دیگر از دلایلی که این گروه به عنوان محبت و علاقه شدید مأمون به اهل بیت بیان می کنند به عقد در آوردن دخترش ام حبیبه به همسری امام رضا و دختر دیگرش ام الفضل» به همسری امام جواد الله است.

مأمون سبب تشیع خویش را چنین بیان میکند روزی که امام موسی کاظم بر هارون وارد شد هارون نسبت به آن حضرت بسیار فروتنی و تعظیم و تکریم نمود و به احترام او برخاست و بر سیمایش بوسه زد و چون قصد خروج را نمود از فرزندانش خواست تا به دنبال عمو و مولایشان رفته و رکاب او را بگیرند و لباسش را بیارایند و تا منزل او را مشایعت نمایند.

مأمون میگوید در میان راه امام الله مرا به خلافت بشارت داد و به من گفت: چون بر خلافت دست یافتی با فرزند من نیکی کن

چون بازگشتم در خلوتی به خلیفه گفتم این مرد که بود که این همه از او تجلیل کردی به پیشوازش شتافتی و او را در صدر مجلس جای دادی و خود فروتر از او نشستی و به ما فرمان دادی که رکاب او را بگیریم؟

گفت: این پیشوای مردم و حجت خدا بر آفریدگان و نماینده و جانشین او در میان بندگانش می باشد.

گفتم ای امیرالمؤمنین مگر این صفات در تو نیست؟

گفت: من از طریق قهر و غلبه در ظاهر پیشوای مردم هستم اما موسى بن جعفر [] پیشوای بحق و راستین مردم است به خدا او به جانشینی پیامبر از من و همه مردم سزاوارتر است. اما اگر تو هم درباره این سلطنت با من به نزاع برخیزی، به خدا سوگند سر از تنت جدا میکنم زیرا پادشاهی عقیم و ناز است. (عيون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۸۹)

کسانی که مأمون را شیعه میدانند بر این عقیده اند که اگر مأمون برخوردهای نامناسبی نسبت به امام رضا از خود بروز می داد که نهایت به شهادت آن حضرت انجامید، همه بر مبنای همان اصلی است که پدرش از آن پیروی می کرد که الملک عقیم، یعنی پادشاهی عقیم است. ( تحلیلی از زندگانی امام رضا، صص ۹۹-۹۷)

اما دیدگاهی دیگر مأمون را نه تنها شیعه نمی دانند بلکه او را دوستدار اهل بیت اله نیز نمی شناسند. آنان بر این عقیده اند که:

۱. مأمون از خاندان عباسیان بود که در تنفر و دشمنی شان نسبت به اهل بیت الله مشهور بودند.

2. لعن و تقبیح معاویه و فضیلت دادن امام علی عملی صوری و برای پیشبرد اغراض سیاسی بوده است. تغلبی به نقل از مأمون میگوید که او گفت و آنها گمان کردند که نمی شود علی را تفضیل کرد مگر با بی فضیلت کردن حکام گذشته اش به خدا پناه می برم از عیب گرفتن از هر کسی حتی حجاج بن يوسف قاتل هزاران علوی بی گناه، چه رسد به گذشتگانی که بهتر از او بودند. ( زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، ص ۲۲۷ به نقل از عصر المأمون، ج ۱، ص ۳۶۹)

3. او پس از آنکه به اهداف سیاسی خویش دست یافت امام رضا را به شهادت رساند. او به این جنایت نیز اکتفا نکرد و به والی مصر دستور داد تا تمامی منبرهایی را که بر آنها برای ولیعهدی امام رضا سخنرانی شده است، بشویند و این حکایت از عمق کینه ای می کند که در دل مأمون وجود داشت.

4. پاسخ نامه عبدالله بن موسی الکاظم الله به مأمون، پس از دادن امان و پیشنهاد او برای جانشینی عبدالله پس از خویش نشان از عدم اعتماد و علاقه علویان نسبت به مأمون می نماید.

در نامه مأمون چنین آمده است: من فکر نمیکنم کسی از آل ابو طالب از من بترسد، بعد از آنچه من نسبت به امام رضا [] انجام دادم.»

عبدالله در پاسخ او چنین می نویسد: نامه تو را دریافت کردم و از متن آن آگاهی یافتم. می خواهی با احترام به من فریبم دهی همان گونه که شکارچی عمل می کند. تو می خواهی با نیرنگ و حیله خون مرا بریزی

ولا يتعهدی پس از تو مرا متعجب می سازد شاید انگاشته ای نمی دانم بر امام رضا الله چه کرده ای؟ پس چگونه تصور کرده ای که من به این کار دل خوش داشته ام؟ آیا برای حکومتی که شکوفایی و شیرینی اش تو را مغلوب خویش کرده است؟

به خدا سوگند اگر مرا زنده زنده در آتش سوزان بیافکنند برایم گوارا تر از آن است که امور مسلمین را به دست گیرم و نیز تحمل عطش شدید کشنده برایم شیرین تر است از آشامیدن شربتی حرام

آیا تصور کرده ای که من پس از اینکه امام رضا الله را با انگور مسموم کرده ای تن به چنین کاری خواهم داد؟ به خدا سوگند اگر نبود حرمت انتحار هر آینه دست در دست تو می نهادم تا با مرگ من به مراد خویش رسی

بدان و آگاه باش که من مردی هستم که طالب نجات خویش است و تلاش کرده ام تا خداوند را از خود خوشنود سازم و عملی را انجام دهم که مرا به او نزدیک می نماید و با بررسی در قرآن مجید دریافتم که چیزی جز شهادت در راه رضای خدا برای مرد ارزشمندتر و جهادی بالاتر از جنگ با کفار نیست.

پیش خود گفتم چه کفاری برای اسلام مضرترند؟ دریافتم هیچ کس از تو برای اسلام زیان بارتر نیست. زیرا کفار کفرشان را بروز میدهند و مردم آن را می نگرند و مراقب آنها هستند، حال اینکه تو با نشان دادن اسلام و پنهان ساختن کفر خود مسلمین را فریب دادی تو با شک مردم را هلاک کردی و با تهمت آنان را کیفر دادی مال مردم را به نامشروع گرفتی آشکارا شرب خمر نمودی بیت المال را در راه لهو و لعب مصرف کردی و هزینه خوانندگان نمودی و مسلمانان را از حقوق خود محروم ساختی بنابراین تو با اسلام خود آنان را فریب دادی

تو بر اقطار ممالک اسلامی به مانند یک مسلمان احاطه پیدا کردی و از طریق اسلام بر مشرکین حکم نمودی و در این کار همچون یک مخالف سرسخت عمل کردی، زیرا به مخالفت با خدا و رسولش قیام نمودی

حال اگر روزگار به من مهلت دهد و خدا مرا علیه تو در اجرای حق یاری رساند، جان خود را در راه مبارزه با تو فدا خواهم کرد اما اگر چنانچه به تو مهلت دهد و جزایت تا بازگشت به سوی او به تأخیر افکند و یا اینکه روزگار مرا قبل از تو برگزیند، بنابراین جهاد من کافی است زیرا خداوند از نیت درونی من آگاه است. والسلام (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، صص ۲۲۹ و ۲۳۰ به نقل از مقاتل الطالبین، صص ۶۳۱ - ۶۳۰)

5. چون مأمون امام رضا را به شهادت رساند دستور داد تا علویان را یافته و ریشه کن نمایند. او بزرگان علوی را به وسیله سم مسموم مینمود همچنان که امام رضا و نیز ابراهیم بن موسی له را با سم به شهادت رساند.

کشتن علویان به حدی بود که آنان از ترس به دیگر شهرها هجوم برده و در اختفاء زندگی را به سر می بردند.

6. عباسیان مأمون را به خاطر مادرش مراجل» که یکی از کنیزکان زشت روی قصر بود همواره تحقیر می کردند و مأمون با نزدیکی به امام رضا الله و انتخاب او به ولایتعهدی قصد تحقیر و برانگیختن خشم عباسیان را داشته است.

7. بسیاری از سران لشکر مأمون از دوستداران اهل بیت الله بودند، و مأمون با اظهار تشیع خویش قصد خشنودی آنان را داشته است.

8. او با اظهار : تشیع و جلب حمایت علویان آن را به عنوان سلاحی کارآمد در جنگ با برادرش به کار گرفت.

۹ فرونشاندن شورش شیعیان انقلابی به رهبری سادات موسوی که در سراسر ممالک اسلامی ادامه داشت.

۱۰. از دیگر دلایل اظهار تشیع مأمون، عدم آگاهی از آمار نام و محل زندگی و مخفیگاه شیعیان بوده است زیرا حکام پیشین عباسی قادر به شناسایی نام و مکان و آگاهی از فعالیت های محرمانه آنها نبودند. بنابراین مأمون با ترفند اظهار تشیع و انتخاب امام رضا به ولیعهدی خود به درون تشکیلات شیعه رسوخ نمود تا در فرصتی مناسب به قلع و قمع آنان بپردازد. (زندگانی امام علی بن موسی الرضا، ج ۲، صص ۲۳۲ - ۲۳۲)

مأمون و صوفی

محمد بن سنان می گوید:

مأمون برخلاف سایر خلفای عباسی روزهای دوشنبه و پنج شنبه در دیوان مظالم می نشست و به سخنان ستمدیدگان گوش می داد.

در یکی از این روزها که امام رضا نیز حضور داشت و من در خدمت ایشان بودم، یک مرد صوفی مسلک را آوردند که دزدی کرده بود.

مرد صوفی که پیشانی اش از سجده های بسیار پینه بسته بود و جامه ای خشن بر تن داشت و چهره اش بر اثر قناعت و سختی روزگار به زردی گراییده بود، در نگاه مأمون انسانی پرهیزکار جلوه نمود و پیش خود گفت: او و دزدی؟

بنابراین با خاطری آشفته روی به صوفی کرد و گفت با این سیما و هیبت چگونه دست به دزدی زده ای؟

صوفی گفت: به خاطر اینکه حق مرا از خمس و فی اموال مسلمانانی که در دست حکومت است باز گرفتی بنابراین از روی اضطرار به این عمل دزدی دست زدم.

مأمون گفت تو چه حقی در خمس و بیت المال داری؟

صوفی گفت: خداوند خمس را برای شش گروه از مردم قرار داده است: «اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل روز برخورد دو گروه (روز جنگ بدر)، نازل کردیم، ایمان آورده اید بدانید از هر چیزی که به غنیمت گرفتید یک پنجم (خمس) آن برای خدا، پیامبر، خویشان، یتیمان فقیران و در راه ماندگان است - خداوند بر هر چیزی قادر است.»(سوره انفال، آیه ۲۱) و نیز فی را برای گروه هایی از مردم قرار داده است.

آنچه خدا از اموال چنین آبادیهایی به رسولش غنیمت داد - آبادی هایی که بدون اینکه بر آنان اسب و شتری تاخته شود نصیب مسلمانان شده است - از آن خدا و رسول خویشاوندان ،یتیمان تهیدستان و در راه ماندگان است تا در میان ثروتمندان شما دست به دست نشود، آنچه را رسول خدا به شما داد بگیرید و از آنچه نهی کرده است، خودداری کنید و از خدا بترسید که عذاب او بسیار سخت است. ( سوره حشر، آیه ۶)

و تو ای مأمون مرا از حق خود محروم ساختی زیرا اینک من رهگذری هستم که توان بازگشت را ندارم فقیر و نیازمندی که توانایی تهیه آذوقه خویش را نیز ندارد، در حالی که من از حافظان و قاریان قرآن و اهل ایمان هستم.

مأمون گفت: باید حدود الهی را جاری ساخت و احکام الهی را اجرا کرد و دزد را به سزای عملش رساند تا این حرفهای بیهوده را بر زبان جاری نسازی

صوفی گفت: در آغاز باید خود را پاکیزه ،نمایی سپس به تطهیر دیگران بپردازی؛ نخست باید حد خداوند را بر خود جاری سازی آنگاه دیگران را حد زنی

مأمون سخت برآشفت و روی به امام الله کرد و گفت چه سخنان بیهوده ای بر زبان می راند. میگوید چون حق وی از خمس و فی، به یغما رفته دزدی کرده است.

آنگاه روی به صوفی کرد و گفت به خدا سوگند دستت را قطع میکنم.

صوفی گفت: چگونه می توانی دست مرا قطع کنی در حالی که بنده من هستی؟

مأمون در حالی که بسیار خشمگین و آشفته حال شد بانگ برداشت و گفت: وای بر تو چگونه من بنده تو هستم؟

صوفی گفت: از آنجا که مادرت را از مال مسلمانان خریده اند زیرا او کنیز بود و تو بنده تمام مردم مشرق و مغربی و تا زمانی که مسلمانان تو را آزاد نکرده اند، بنده و عبد آنان هستی و من تو را آزاد نکرده ام با این حال خمس را برده ای و دزدیده ای و نه تنها به خاندان رسول اکرم ، بلکه به من و امثال من نیز حقی ندادی .

اما دلیل دیگر بر اینکه نمی توانی دست مرا قطع کنی این است که انسان آلوده کی می تواند دیگری را از آلودگی و گناه پاک گرداند بلکه این کاربر عهده انسانی پاک و پاکیزه است و دیگر اینکه کسی که حد خدا بر او واجب است چگونه میتواند اقامه حد کند، بلکه باید در آغاز بر خود حد را جاری سازد، زیرا مگر نشنیده ای که خداوند بزرگ می فرماید: «چگونه مردم را به نیکی دعوت میکنید ولی خودتان را از یاد میبرید؟ در صورتی که خودتان کتاب (آسمانی) را می خوانید آیا فکر نمی کنید؟ (سوره بقره، آیه ۲۴)

مأمون برآشفت و روی به امام کرد و گفت: نظر شما درباره این مرد و کردارش چیست؟

امام فرمود: او دلایلی را آورده است تو نیز میتوانی گفته های او را با دلیل و برهان پاسخ دهی و او را قانع سازی (بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۸۸)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه