هشتیمن پیشوای شیعه  ( 75-77 ) شماره‌ی 5980

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام جواد (عليه السلام) > زندگی نامه فرزندان > امام جواد (عليه السلام)

خلاصه

ابوصلت گوید آنهنگام که حضرت رضا در بستر مرض استراحت میفرمود من با کمال اندوه ایستاده و بسر انجام کار آنحضرت اندیشه میکردم در این موقع جوان خوش سیمای مجعد مو که از همه مردم بحضرت رضا شبیه تر بود وارد شد نزديك رفته پرسیدم با اینکه در را بسته بودم از کجا و بچه وسیله وارد شديد فرمود خدائیکه مرا در اینساعت از مدینه بطوس فرستاد همان خدا در بسته را بروی من باز کرد پرسیدم شما کیستید؟ فرمود حجت خدا محمد بن عليم .

متن

ورود حضرت جواد (ع)

ابوصلت گوید آنهنگام که حضرت رضا در بستر مرض استراحت میفرمود من با کمال اندوه ایستاده و بسر انجام کار آنحضرت اندیشه میکردم در این موقع جوان خوش سیمای مجعد مو که از همه مردم بحضرت رضا شبیه تر بود وارد شد نزديك رفته پرسیدم با اینکه در را بسته بودم از کجا و بچه وسیله وارد شديد فرمود خدائیکه مرا در اینساعت از مدینه بطوس فرستاد همان خدا در بسته را بروی من باز کرد پرسیدم شما کیستید؟ فرمود حجت خدا محمد بن عليم .

حضرت جواد به اطاق پدر بزرگوارش توجه کرده مرا هم به اندرون اطاق دعوت نمود بمجردیکه حضرت رضا چشمش به جواد الائمه افتاد از جای برخاست یادگارش را بسینه چسبانیده پیشانی همایونیش را بوسید و آنجناب را وارد در فراش خود نمود و روی و مویش را میبوسید و اسراری که من نمی فهمیدم با وی میگفت پس از آن کف بسیار سفیدی بر لبهای مبارکش ظاهر گردید حضرت ابو جعفر آنرا لیسید و دست خود را در میان سینه پدر برد چیزی مانند عصفور بیرون آورو بلعید در اینحال حضرت رضا بعالم بقارحلت فرمود و دل فرزند ارجمند را برحلت خود داغدار ساخت رفتی و شکست محمل ما هم محمل ما و هم دل ما حضرت ابو جعفر به ابوصلت فرمود در این صندوقخانه رفته آب و تخته برای غسل دادن بدن حضرت رضا حاضر کن ؛ ابوصلت اظهار بی اطلاعی کرد فرمود آنچه را امر میکنم اجرا نما آب و تخته چنانچه فرموده بود حاضر کرده خواست كمك نمايد فرمود نیازی به معاونت تو نیست کسانی هستند که بمن كمك نمایند پس از فراغت از غسل دستور داد در همان صندوقخانه رفته سبدی که در آن کفن و حنوط میباشد حاضر کن من سبد را با همان طرز که فرموده بود با آنکه از چنان سبدی اطلاع نداشتم بحضور مقدس ش تقدیم کردم ؛ بر بدن پدر پزرگوارش نماز گذارد و تابوتی بامر آنحضرت از همان صندوقخانه آورده بدن انور حضرت رضا را در تابوت قرار دادو دو رکعت نماز بر آن گذارده هنوز از نماز فارغ نشده بود سقف شکافته شد تابوت بطرف آسمان بالا رفت و در پاسخ ابوصلت که اگر مامون بپرسد چه جواب دهم فرمود اگر پیغمبری در شرق عالم و وصی او در غرب عالم از دنیا برود حق متعال بين او و وصیش جمع خواهد کرد در آنحال تابوت بزمین آمد و سقف بحال اول برگشت حضرت بدن پدر بزرگوارش را از تابوت بیرون آورده در رختخواب گذارد چنانچه گوئی غسل نداده و کفن نکرده و اظهار داشت ابوصلت مواظب باش اکنون مامون با همراهیان وارد منزل خواهند شد این سخن را فرمود و ناپدید گردید.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی