رفتار های اخلاقی و اجتماعی امام رضا(ع)  ( صص46-47 ) شماره‌ی 5947

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > بخشش بديهای ديگران

خلاصه

نقل شده که پس از شهادت موسی بن جعفر هارون الرشید، یکیاز فرماندهان خود را به نام جلودی به مدینه فرستاد. و دستود داد که به خانه های آل ابی طالب حمله کند و لباس زنان را غارت نماید و برای هر زنی فقط یک لباس بگذارد. جلودی به دستور هارون عمل کرد و نزدیک خانه حضرت رضا شد، حضرت همه زنان را در یک اطاقی قرار داد و درب اطاق ایستاد و نگذاشت جلودی وارد اطاق شود جلودی گفت باید حتماً وارد شوم و زنان را لخت نمایم!! امام به جلودی قول داد. و قسم خورد که زیور و لباس زنان را بیاورد به شرط این که جلودی از جای خود حرکت نکند. بر اثر اصرار امام وی پذیرفت آن حضرت داخل شد و طلا و لباسها و لوازم منزل را آورد تحویل جلودی داد، او نیز همه را نزد هارون برد.

متن

گذشت از جلودی ستمکار

نقل شده که پس از شهادت موسی بن جعفر هارون الرشید، یکیاز فرماندهان خود را به نام جلودی به مدینه فرستاد. و دستود داد که به خانه های آل ابی طالب حمله کند و لباس زنان را غارت نماید و برای هر زنی فقط یک لباس بگذارد. 

جلودی به دستور هارون عمل کرد و نزدیک خانه حضرت رضا شد، حضرت همه زنان را در یک اطاقی قرار داد و درب اطاق ایستاد و نگذاشت جلودی وارد اطاق شود جلودی گفت باید حتماً وارد شوم و زنان را لخت نمایم!! امام به جلودی قول داد. و قسم خورد که زیور و لباس زنان را بیاورد به شرط این که جلودی از جای خود حرکت نکند. بر اثر اصرار امام وی پذیرفت آن حضرت داخل شد و طلا و لباسها و لوازم منزل را آورد تحویل جلودی داد، او نیز همه را نزد هارون برد.

هنگامی که مأمون به خلافت رسید نسبت به جلودی خشمگین گردید و تصمیم گرفت جلودی را بکشد حضرت رضا در آن مجلس حاضر بود از مأمون در خواست گذشت کرد. اما چون جلودی جنایت خود را نسبت به حضرت رضا به خاطر داشت چنین فکر میکرد که امام نزد مأمون از او بدگویی می نماید از این رو، خطاب به مأمون گفت:

به خدا سوگند سخن این شخص را درباره من باور مکن!!

 مأمون گفت: به خدا سوگند حرفش را باور نمیکنم، گردن او را بزنید، گردن او را زدند!!(۱)(عيون اخبار الرضا ۲٫ ۱۶۰ ؛ بحار الانوار ۱۲۶٫۴۹؛ اعیان الشیعه ۶۰٫۱ )

مخاطب

میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان