350 پرسش در محضر علی ابن موسی الرضا(ع)  ( صص 45-38 ) شماره‌ی 5864

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > توحيد > صفات خداوند

خلاصه

امام حسن عسکری از پدر بزرگوار خویش و آن حضرت از پدر خویش روایت کرده که مردی به سوی امام رضا برخاست و به آن حضرت عرض کرد یا ابن رسول الله پروردگار خود را از برای ما وصف کن زیرا کسانی که پیش از ما بوده اند یا آنان که در نزد ما هستند بر ما اختلاف کرده اند. حضرت امام رضا فرمود: إِنَّهُ مَنْ يَصِفُ رَبَّهُ بِالْقِيَاسِ لَا يَزَالُ الدَّهْرَ فِي الِالْتِبَاسِ مَائِلًا عَن الْمِنْهَاجِ ظَاعِناً في الاعوجاج ضَالًا

متن

. وصف خداوند متعال

امام حسن عسکری از پدر بزرگوار خویش و آن حضرت از پدر خویش روایت کرده که مردی به سوی امام رضا برخاست و به آن حضرت عرض کرد یا ابن رسول الله پروردگار خود را از برای ما وصف کن زیرا کسانی که پیش از ما بوده اند یا آنان که در نزد ما هستند بر ما اختلاف کرده اند.

حضرت امام رضا فرمود:

إِنَّهُ مَنْ يَصِفُ رَبَّهُ بِالْقِيَاسِ لَا يَزَالُ الدَّهْرَ فِي الِالْتِبَاسِ مَائِلًا عَن الْمِنْهَاجِ ظَاعِناً في الاعوجاج ضَالًا ....

هر که پروردگارش را به قیاس و اندازه وصف کند در همه روزگار پیوسته در آشفتگی باشد و از راه راست مائل و در کجی کوچ کننده و رونده و از راه حق گمراه و دور افتاده باشد و آنچه بگوید خوب و زیبا نباشد.

او را میشناسم به آنچه خودش را به آن شناسانیده بدون دیدن و وصف میکنم او را به آنچه خودش را با آن وصف فرموده بدون صورت به حاسها حس کننده ها دریافته نمیشود و او را به مردم قیاس نمیتوان کرد شناخته شده است نه به تشبیه و نزدیک است با وجود دوریش بدون مانند و به آفریده خود مانند نمی شود و در قضیه و حکمش ستم نمیکند خلق به سوی آنچه دانسته منقاد و فروتنی نمایندگانند و بر آنچه در مکنون و پوشیده از کتابش نوشته شده در گذرندگان نه خلاف آنچه از ایشان دانسته می کنند و نه غیر آن را میخواهند پس او نزدیکی است که نچسبیده و دوریست که دوری ندارد تحقیق و اثبات میشود و او را مانند نمی توان کرد و به یگانگی پرستش میشود و او را پاره پاره فرض نمی توان نمود شناخته میشود به آیات و ثابت گردانیده می شود به علامات، پس خدائی نیست غیر از او که بزرگوار و بلند و مرتبه و برتر است.

پس آن حضرت بعد از کلامی دیگر که بآن تکلم نمود فرمود که حدیث کرد مرا پدرم از پدرش از جدش از پدرش از رسول خدا که آن حضرت فرمود:

 خدا را نشناخته هر که او را به آفریدگانش تشبیه کرده و او را به عدالت وصف ننموده هر که گناهان بندگانش را به او نسبت داده است».(ر.ك: التوحيد : ٤٧ ٩؛ بحار ۲۹۷:۳ ح ۲۳؛ نور البراهين ۱۳۲:۱.)

پرسشهای مرد زندیق

محمد بن عبد الله خراسانی خادم امام رضا گوید: مردی از زنادقه خدمت حضرت رضا رسید در حالی که گروهی از مردم در مجلس حاضر بودند.

امام از آن مرد زندیق پرسید اگر مطلب همان طور است که شما می گوئید و این جهان آفریننده ای ندارد در حالی که چنین نیست آیا ما و شما پس از مرگ مساوی نخواهیم بود و این نماز و روزه ای که انجام دادیم و زکاتی که دادیم در آن جهان به ما ضرری نخواهند رسانید.

در این هنگام مرد زندیق سکوت کرد سپس حضرت رضا فرمود و اگر گفته های ما درست بیاید در صورتی که گفته های ما حقیقت دارد آیا شما هلاک نخواهید شد و ما نجات پیدا نخواهیم کرد؟

مرد زندیق گفت خداوند تو را رحمت کند مرا مطلع کنید که او چگونه است و در کجا است؟

امام رضا فرمود:

وَيْلَكَ إِنَّ الَّذِي ذَهَبْتَ إِلَيْهِ غَلَط هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ وَ كَانَ وَلَا أَيْنَ وَ هُوَ كَيْفَ الْكَيْفَ وَ كَانَ وَ لَا كَيْفَ وَ لَا يُعْرَفُ بِكَيْفُوفِيَّة وَلَا بِأَيْنُونِيَّة وَ لَا يُدْرَكُ بِحَاسَة وَلَا يُقَاسُ بِشَيْءٍ .

 ای بر تو در این گفته خطا کردی و به غلط رفتی، «این» کجا] و «کیف» [ چگونه] را او پدید آورده است و بوسیله اینها شناخته نمیشود خداوند را با قوای ظاهری و قیاس نمی توان شناخت 

مرد زندیق گفت پس حالا که خداوند با یکی از محسوسات شناخته نمیگردد پس این چنین خدائی وجود ندارد.

حضرت رضا فرمود:

وَيْلَكَ لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاتُكَ عَنْ إِدْرَاكِهِ أَنْكَرْتَ رَبُوبِيَّتَهُ وَنَحْنُ إِذَا عَجَزَتْ حَوَاتُنَا عَنْ إِدْرَاكِهِ أَيْقَنَا أَنَّهُ رَبُّنَا خِلَافُ الْأَشْيَاء. 

ای بر تو اکنون که حواس ظاهری تو از درک وجود پروردگار ناتوان است انکار وجود مبدء متعال را میکنی ما هر گاه از نظر ظاهر نتوانیم وجود او را درک کنیم یقین میکنیم که او خداوند ما است و بر خلاف همه اشیاء می باشد. 

مرد کافر گفت: پس خداوند کجا است؟

حضرت رضا فرمود:

أَخْبِرْنِي مَتَي لَمْ يَكُنْ فَأَخْبِرَكَ مَتَى كَانَ.

شما خبر دهید که در چه وقتی نبوده تا من به شما بگویم در چه وقت بوده است؟

سائل گفت دلیل بر این مطلب که خداوند در همه زمانها بوده چیست؟

امام فرمود:

إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَى جَسَدِى فَلَمْ يُمْكِنِّي فِيهِ زِيَادَةٌ وَلَا تُقْصَانُ فِي الْعَرْضِ وَ الطُّولِ وَ دَفْعِ الْمَكَارِهِ عَنْهُ وَ جَرِّ الْمَنْفَعَةِ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْيَانِ بَانِياً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَي مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَكِ بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَ مَجْرَي الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ وَالنُّجُومِ وَغَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْآيَاتِ الْعَجِيبَاتِ الْمُتَقَنَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ مُنْشِئا.

من هنگامی که به بدن خود مینگرم توانائی ندارم که در طول و عرض بدنم زیاد و یا کم کنم و یا مکروهات را از بدن خود دفع کرده و جلب منفعت کنم.

در این هنگام درک کردم که برای این بدن یک سازنده هست و با علم و قدرت این بدن ساخته شده است علاوه بر بدن انسان گردش فلک با قدرت خداوند انجام میگیرد و ابرها و جریان بادها و طوفانها و گردش آفتاب و ماه و ستارگان و سایر موجودات آسمانی و زمینی و دریایی همه در پرتو عنایات و توجهات پروردگار حرکت میکنند و به زندگی خود ادامه میدهند. از این رو یقین کردم که برای کائنات آفریننده ای هست که همه این موجودات را پدید آورده است.

پرسید پس چرا پنهان است؟

امام فرمود:

إنَّ الِاحْتِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا يَحْفَي عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ.

در پرده بودن او از خلق به خاطر گناهان بسیار آنهاست، اما خود او هیچ چیز پنهانی در شب و روز برایش پنهان نیست».

زندیق گفت: چرا چشم او را نمی بیند؟

امام فرمود:

 لِلْفَرْقِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ الَّذِينَ تُدْرِكُهُمْ حَاسَةُ الْأَبْصَارِ مِنْهُمْ وَ مِنْ غَيْرِهِمْ ثُمَّ هُوَ أَجَلَّ مِنْ أَنْ يُدْرِكَهُ بَصَرٌ أَوْ يُحِيطَ بِهِ وَهُمْ أَوْ يَضْبِطَهُ عَقْلُ. برای این که فرق باشد بین او و بین خلقش که قابل رؤیت می باشند، افزون بر این که شأن او اجل از این است که چشم او را ببیند یا فکر او را درک کند یا عقل او را دریابد.

گفت: پس حد و وصفش را برایم بیان کن.

حضرت فرمود: «لا حَدَّ لَهُ حدى ندارد».

پرسید چرا؟ فرمود

لِأَنَّ كُلَّ مَحْدُود مُتَنَاهُ إِلَى حَدٌ وَ إِذَا احْتَمَلَ التَّحْدِيدَ احْتَمَلَ الزَّيَادَةَ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّيَادَةَ احْتَمَلَ التَّقْصَانَ فَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَلَا مُتَزايد وَ لَا مُتَنَاقِصُ وَ لَا مُتَجَزِّى وَ لَا مُتَوَهَّم.

زیرا هر چیزی که حدی دارد وجودش تا همان حد امتداد دارد و چون حد و مرز پذیرفته پس قابلیت زیاد شدن را نیز دارد و وقتی قابلیت زیاد شدن را داشته باشد قابلیت نقصان را نیز دارد پس او نه حد دارد و نه زیادی میپذیرد نه چیزی از او کم میشود نه قابل تجزیه است و نه با فکر درک میشود. 

مرد پرسید: شما که میگوئید او لطیف سميع (شنوا)، حكيم، بصير (بینا) و علیم است یعنی چه؟ آیا کسی میتواند بدون گوش شنوا باشد، یا بدون چشم بینا باشد یا ظریف و دقیق باشد ولی دست نداشته باشد و یا حکیم باشد ولی صنعت گر و سازنده نباشد؟

حضرت فرمود

إِنَّ اللَّطِيفَ مِنَّا عَلَى حَدَ اتِّخَاذِ الصَّنْعَةِ أَ وَ مَا رَأَيْتَ ... 

لطیف» در بین آدمیان موقعی اطلاق میشود که کسی بخواهد کاری یا صنعتی انجام دهد. آیا ندیده ای وقتی کسی می خواهد چیزی اتخاذ کند یا کاری کند اگر با دقت و ظرافت انجام دهد، می گویند فلانی چقدر با ظرافت و دقیق است؟ پس چطور به خداوند بزرگی که مخلوقاتی ریز و درشت دارد و در جانوران روح هایی قرار داده و هر جنسی را از جنس دیگر متباین ساخته به طوری که هیچ شبیه یک دیگر نیستند لطیف دقیق و با ظرافت گفته نشود؟ پس هر کدام از این مخلوقات در ترکیب ظاهری اش لطفی از خالق لطیف و خبير دار است سپس در درختان و میوه های خوراکی و غیر خوراکی آن دقت کردیم و آن وقت گفتیم خالق ما لطیف است ولی نه مانند لطیف بودن مخلوقات در کارهایشان 

و گفتیم او شنوایی است که صدای تمام خلائق از عرش تا فرش از مورچه های ریز گرفته تا بزرگتر از آن در دریا و خشکی بر او پوشیده نیست و زبان آنها را با هم اشتباه نمی کند و در این موقع گفتیم او شنواست ولی بدون گوش و گفتیم او بیناست ولی نه با چشم زیرا او اثر دانه بسیار ریز و سیاه خردل را در شب ظلمانی بر روی سنگ سیاه می بیند و نیز حرکت مورچه را در شب تاریک می بیند و از نفع و ضرر آن مطلع است و آمیزش و بچه ها و نسل آن را می بیند و در نتیجه گفتیم او بیناست اما نه مانند بینا بودن مخلوقات».

راوی گوید و این سؤال و جواب به همین منوال ادامه داشت تا آن زندیق مسلمان شد و مطالب دیگری غیر از این هم در حدیث هست.(الکافی ۷۸:۱ ح ۳؛ التوحيد : ٢٥٠ ٣؛ الاحتجاج ١٧٠:٢؛ بحار ٣٦:٣ - ١٢.)

دليل حدوث عالم

حسین بن خالد گوید مردی از حضرت رضا پرسید: ای فرزند رسول خدا دليل حدوث عالم چیست؟ امام فرمود: إِنَّكَ لَمْ تَكُنْ ثُمَّ كُنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّكَ لَمْ تُكَوِّنْ نَفْسَكَ وَلَا كَونَكَ مَنْ مِثْلُك.

تو قبل از این وجود نداشتی و اینک وجود پیدا کرده ای و یقین داری که خودت خویشتن را خلق نکرده ای و آن کسی هم که مانند تو میباشد تو را خلق نکرده است.(ر.ک: عیون اخبار الرضا ۱۲۳:۲ ح ۳۲؛ التوحيد : ۳۲۹۳؛ أمالي صدوق: ٤٣٣ ح ٥٧٢؛ روضة الواعظين: ٢٠؛ الاحتجاج ۲ : ۱۷۱؛ كشف الغمه ٧٩:٣ .)

 

مخاطب

میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب معارفی