هم راه با بهار - حکایت هایی از سفر امام رضا(ع) از مدینه تا طوس  ( صص 32-33 ) شماره‌ی 5509

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > قبول با اکراه

خلاصه

بعد از این که مراسم استقبال ساختگی و تشریفاتی مامون به پایان رسید. مأمون به امام گفت : شما باید ولیعهد و جانشین من باشی امام چون می دانست مامون مردی حیله گر و دروغ گو است و نقشه یی در سر دارد از پذیرفتن پیشنهاد مامون برای جانشینی خودداری فرمود.مامون تا دو ماه مرتب اصرار میکرد تا امام مقام جانشینی را قبول کند .مامون میخواست با این کار به مردم وانمود کند که به خاندان پیامبر () و امام علی (2) علاقه دارد و امامت و حکومت را حق آنها می داند. امام هم به خاطر این که از نیت پلید و زشت مأمون خبر داشت زیر بار نمی رفت بعد از دو ماه، مأمون به امام گفت : تو را مجبور میکنم که بپذیری و گرنه تو را نابود می کنم . امام که دید جانش در خطر است از روی اجبار جانشینی را پذیرفت و به مامون گفت : می پذیرم به شرطی که هیچ کسی را به کاری منصوب نکنم و هیچ کسی را بر کنار نکنم . امام می خواست به این وسیله به مردم بفهماند که از روی ناچاری و اجبار جانشینی را پذیرفته است.

متن

مرو

جانشینی اجباری :

بعد از این که مراسم استقبال ساختگی و تشریفاتی مامون به پایان رسید. مأمون به امام گفت : شما باید ولیعهد و جانشین من باشی امام چون می دانست مامون مردی حیله گر و دروغ گو است و نقشه یی در سر دارد از پذیرفتن پیشنهاد مامون برای جانشینی خودداری فرمود.

مامون تا دو ماه مرتب اصرار میکرد تا امام مقام جانشینی را قبول کند .

مامون میخواست با این کار به مردم وانمود کند که به خاندان پیامبر () و امام علی (2) علاقه دارد و امامت و حکومت را حق آنها می داند. امام هم به خاطر این که از نیت پلید و زشت مأمون خبر داشت زیر بار نمی رفت .

بعد از دو ماه، مأمون به امام گفت : تو را مجبور میکنم که بپذیری و گرنه تو را نابود می کنم . امام که دید جانش در خطر است از روی اجبار جانشینی را پذیرفت و به مامون گفت : 

می پذیرم به شرطی که هیچ کسی را به کاری منصوب نکنم و هیچ کسی را بر کنار نکنم . امام می خواست به این وسیله به مردم بفهماند که از روی ناچاری و اجبار جانشینی را پذیرفته است.

مخاطب

نوجوان ، جوان

قالب

کتاب داستان كوتاه